جمعه ها با حافظ ...
شنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۸۵، ۰۹:۴۳ ق.ظ
سلامبازم این توفیق به من داده شد حتما نیت کردین ...بسم الله الرحمن الرحیمفکر بلبل همه انست که گل شد یارشگل در اندیشه که چون عشوه کند در کارشدلربایی همه ان نیست که عاشق بکشندخواجه انست که باشد غم خدمتکارشجای انست که خون موج زند در دل لعلزین تغابن که خزف میشکند بازارشبلبل از فیض گل اموخت سخن ورنه نبوداین همه قول و غزل تعبیه در منقارشای که در کوچه ی معشوقه ی ما می گذریبر حذر باش که سر می شکند دیوارشان سفر کرده که صد قافله دل همره اوستهر کجا هست خدایا بسلامت دارشصحبت عافیتت گرچه خوش افتاد ای دلجانب عشق عزیز است فرو مگذارشصوفی سرخوش از این دست که کج کرد کلاهبدو جام دگر اشفته شود دستارشدل حافظ که به دیدار تو خو گر شده بودناز پرورد وصالست مجو ازارش ...***بیا ای منجی عالم که احوالم پریشان است و بی تو وسعت دنیابرایم مثل زندان است ...التماس دعا ...