آسمان جلوه‌ای اگر دارد؛ حضرت عباس (ع)؛ علی‌اکبر لطیفیان :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
کپی‌رایت

 علی‌اکبر لطیفیان

بسم‌الله الرحمن الرحیم

 

آسمان جلوه‌ای اگر دارد

از نماز شب قمر دارد

شب میلاد تو همه دیدند

نخل ام البنین ثمر دارد

آمدی و حسین قادر نیست

از نگاه تو چشم بر دارد

کوری چشم ابتران حسود

چقدر فاطمه پسر دارد

ای رشید علی نظر نخوری

شهر چشمان خیره‌سر دارد

 

باب حاجات، کعبه‌ی خیرات

بر تو و قد و قامتت صلوات

 

ای نسیم پر از بهار علی

ماه در گردش مدار علی

چقدر مشکل است تشخیصت

تا که تو می‌رسی کنار علی

با تو یک رنگ دیگری دارد

شجره‌نامه‌ی تبار علی

دومین حیدر ابوطالب

صاحب غیرت و وقار علی

به شما می‌رسد ذخیره‌ی طف

همه‌ی ارث ذوالفقار علی

 

ای علمدار و سر پناه حسین

حضرت حمزه‌ی سپاه حسین

 

کاشف الکربی و تمنا من

دست‌های همیشه بالا من

تو بر این خاک‌ها بکش دستی

اگر این خاک زر نشد با من

سر سال است مرد مسکینم

مکش از دست خالی‌ام دامن

چقدر فاصله است ای دریا

از مقام ظهور تو تا من

تو بزرگ قبیله‌ی آبی

تو غدیری، فراتی اما من

 

خشک‌سالم، کویر بی‌آبم

روزگاری است تشنه می‌خوابم

 

کمرت جایگاه شمشیر است

لب تو جایگاه تکبیر است

سر ما را بزن همین امروز

صبح فردا برای ما دیر است

هیچ کس روبه‌روت نیست مگر

آن کسی که ز جان خود سیر است

سیزده ساله حیدری کردی

پسر شیر بیشه هم شیر است

گیرم افتاده است روی زمین

دست تو باز هم علمگیر است

 

پسر شاه لافتی عباس

ای جوانی مرتضی عباس

 

از نگاه کبوتری‌وارم

به مقام تو غبطه می‌بارم

سر من را اگر بگیری باز

به دو ابروی تو بدهکارم

ارمنی هم اگر حساب کنی

دست از تو بر نمی‌دارم

بده آن مشک پاره‌ی خود را

تا برای خودم نگه دارم

بی‌سبب نیست گریه‌ی چشمم

حسرت صبح علقمه دارم

 

با تمامی شور و احساسم

آرزومند کف العباسم

 

زلف ما را ز مشک وا نکنید

لب ما را از آن جدا نکنید

پای ما را به جان خالی مشک

در حریم فرات وا نکنید

دست بر زیرتان نمی‌آرد

آب‌ها! اینقدر دعا نکنید

تیرها روی این تن زخمی

خودتان را به زور جا نکنید

تازه طفل رباب خوابیده

جان آقا سر و صدا نکنید

 

تا که از مشک پاره آب چکید

رنگ از چهره‌ی رباب پرید

 

علی‌اکبر لطیفیان

 

 

* منبع: وبلاگ من غلام قمرم

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه