آن زهرهای که مهر به نورش منور است؛ سیدمحمدعلی ریاضی یزدی
بسمالله الرحمن الرحیم
آن زهرهای که مهر به نورش منور است
دردانهی پیمبر و زهرای اطهر است
بر تارک زنان جهان تاج افتخار
بر گردن عروس فلک عِقد گوهر است
بانوی بانوان جهان سرور زنان
درج عفاف و عصمت کبرای داور است
او را پدر رسول خدا صدر کائنات
او را علی ولی خداوند همسر است
بحریاست پر ز درّ و گهرهای شاهوار
یزدان ورا ستوده به قرآن که کوثر است
کیهان تابش دو فروزنده آفتاب
گردون گردش دو رخشنده اختر است
خونی که داد سرور آزادگان حسین
مرهون حسن تربیت و شیر مادر است
تا روزگار بوده و تا هست پایدار
عرش خدا ز زهرهی زهرا منور است
نوری که زیببخش مکان است و لامکان
از باختر فروغ رخش تا به خاور است
حورای انسی است و ز مشکینشمیم او
گیسوی حور و روضهی رضوان معطر است
شهبانوی حجاز ولی کار خانه را
با فضهی کنیز، شریک و برابر است
در خانهای که جای قدمهای جبرئیل
گاه نزول وحی خدا زیب و زیور است
از رنج کار آبله میزد به دست او
دستی که بوسهگاه لبان پیمبر است
در منتهای اوج بلاغت خطابهاش
آهنگ چون پیمبر و منطق چو حیدر است
این افتخار بس که «ریاضی» به درگهش
عبد و غلام و بنده و مولا و چاکر است
سیدمحمدعلی ریاضی یزدی