اخلاق معاشرت ( 21 ) / ( به بهانه ماه مبارک رمضان )
سه شنبه, ۳ آبان ۱۳۸۴، ۰۲:۳۳ ق.ظ
هنر گوش دادن« گفتن و شنیدن » ، دو خط ارتباطى با مردم است . به تعبیر دیگر ، دونعمت بزرگ الهى ، قدرت گویایى و شنوایى است که سهم مهمى درایجاد ارتباطهاى انسانى دارد و براى داشتن روابطى سالم و سودمند ، نیازمند آنیم که شیوه صحیح استفاده از « زبان » و «گوش » را مورد توجه قرار دهیم .وقتى دیگرى سخن مىگوید ، ما گوش فرا مىدهیم و از این رهگذر ، نکاتى مىآموزیم یا با خبر مىشویم . « هنر گوش دادن » در ارتباط میان فرزندان و اولیاء ، شاگردان و معلمان ، شنوندگان برنامههاى رادیویى و مجریان ، مستمعان و خطیبان ، به کار مىآید . حتى در مسالهیادگیرى که بخش عمدهاى از عمر ما را فرا مىگیرد ، خوب گوش دادن و رعایت ادب و آداب آن ، مهم و حیاتى است . نحوه بهرهورى از این « نعمت خدایى » نیز بستگى به میزان درایت و آداب دانى و مراعات حقوق و حدود دارد . در یکى از دعاها آمده است :« اللهم متعنا باسماعنا و ابصارنا و قوتنا » ; (1) خدایا ما را از گوشها و چشمها و نیرویمان برخوردار و بهرهمند بگردان .اگر خواهى سخن گویى ، سخن بشنو ، سخن بشنو زبان آن کس تواند زد ، که اول گوش گردد او.در قلمرو آداب اجتماعىدر مباحث معاشرتى ، نحوه استفاده از قدرت شنوایى و به تعبیردیگر خوب شنیدن و درست گوش دادن ، نقش مهمى دارد. بىاعتنایى به حرفهاى گوینده ، نشان بىادبى است . بر عکس، حسن توجه و ابراز علاقه ، علامت ادب و تربیت اجتماعى و بها دادن به موقعیت انسانى مخاطب و گوینده به شمار مىآید .رسول خدا (ص) به حرفهاى دیگران گوش مىداد ، حتى به سخنآنان که بیماردل بودند و روى اغراض شوم ، حرفهایى مىزدند . پیامبر(ص) ، دو گوش شنوا براى آنان بود ; تا حدى که آنان به ستوه مىآمدند و از روى طنز مىگفتند : « او گوش است » . خداوند دستور مىدهد که به آنان بگو اگر گوش هم هست ، براى شما گوش خوبى است ، به خدا ایمان دارد و به حرفهاى مؤمنین نیز باور دارد : « یقولون هو اذن ، قل اذن خیر لکم ، یؤمن بالله و یؤمن للمؤمنین . » (2) .آنان از روى آزار ، لقب «گوش » به پیامبر(ص) مىدادند ، تا او را خوشباور، سادهلوح و سطحى قلمداد کنند . ولى پیامبر(ص) ، اینشیوه را براى جلوگیرى از فتنهانگیزى آنان و دستیابى به سوژههاى تبلیغاتى براى معارضه و مبارزه اتخاذ کرده بود . شاید اینگونه سکوتکردن و گوش دادن ، بهترین شیوه خنثى کردن توطئههایى باشد که مىخواهند حرف بکشند و سوژه درست کنند . به قول صائب تبریزى :نیست درمان مردم کجبحث را جز خامشى ماهى لب بسته، خون در دل کند قلاب را.آیه قرآن ، ضمن اینکه از اخلاق خوش پیامبر اسلام ستایشمىکند ، اعتماد او را تنها نسبت به حرفهاى مؤمنان بیان مىدارد. حسن سلوک و رفتار، ایجاب مىکند که انسان در ظاهر ، حالت پذیرش و قبول از خودش نشان دهد ، هر چند در دل ، نپذیرفته باشد . یا اگر کسى خبر ، داستان یا مطلبى را باز مىگوید ، باید چنان با علاقه گوش فرا داد که تصور شود نمىدانیم و از زبان او براى اولین بار است که مىشنویم ; نه اینکه با بىاعتنایى ، نشان دهیم که آن را شنیده وخواندهایم و از آن مطلعیم ! استاد هم اگر درس را توضیح مىدهد ، یا پاسخ سؤالمان را مىگوید ، باید این « شوق شنیدن » را ابراز داریم ، تا او با علاقه پاسخ دهد ... « مستمع ، صاحب سخن را بر سر ذوق آورد . » اینک به چند نمونه از این موارد اشاره مىکنیم ; که در روایات ما هم از این مقوله با عنوان « حسن الاستماع » - خوب گوش دادن - یاد شدهاست .1- با گوینده : نسبت به سخنان هر گوینده باید تحمل و صبورى نشان داد و به آنگوش داد ، تا کلامش به پایان برسد . بریدن حرف دیگرى شیوهاى ناپسند و دلیل کمظرفیتى و بىادبى است . در سیره اخلاقى حضرت رسول (ص) و مجلس آن حضرت ، آمده است که : « من تکلم ، انصتوا له حتى یفرغ » ; (3) کسى که سخن مىگفت ، به او گوش مىدادند ، تا سخنش به پایان برسد. البته این تعلیمى بود که از مجالست با اسوه ادب و اخلاق ، حضرت رسول(ص) ، آموخته بودند و خود آن حضرت عملا چنین بود و با رفتار به آنان اینگونه درس آموخته بود .در باره حضرت رضا (ع) نیز ، از ابراهیم بنعباس روایت است که : « و ما رایت قطع على احد کلامه حتى یفرغ منه » ; (4) آن حضرت را هرگز ندیدم که سخن کسى را قطع کند ، مگر آنکه آن شخص از سخن خویش فارغ شود .2- با استاد : امام سجاد (ع) در رسالة الحقوق ، مىفرماید : « و حق سائسک بالعلم ، التعظیم له و التوقیر لمجلسه وحسن الاستماع الیه » ; (5) . حق آن کس که عهدهدار آموزش تو است ، آن است که احترامشکنى ، مجلس او را بزرگ و گرامى بدارى و به او خوب گوش دهى .شنونده نباید خود را داناتر از گوینده و استادش فرض کند و بهگفتههاى او گوش ندهد ، یا بىاعتنایى کند ، یا تصور کند هر چیز را مىفهمد و نیازى به شنیدن و گوش دادن ندارد . « شهید ثانى » ، نسبت به تمرکز حواس و استماع دقیق سخنان استاد وارج نهادن به توضیحات او چنین مىنویسد : « شاگرد ، نباید در ادامه هر نوع سخن و گفتگوى استاد ، وقفهاى ایجاد کند و پیوستگى کلام او را [ با حرف زدن خود ] از هم بگسلد . او نباید در بیان مطلب بر استاد سبقت بگیرد و در خط مشى گفتار او خویشتن را در مسیر گفتار او آورده و با وى هماوردى کند ، بلکه باید درنگ نماید که سخن استاد به پایان برسد و سپس سخن خود را به میانآورد . آنگاه که استاد با او گفتگو مىکند و یا در جمع حاضران جلسه درس ، سرگرم بحث و مذاکره است ، نباید با شاگردان دیگر صحبتکند ، بلکه موظف است سراپا گوش گردد و درس استاد را کاملا استماع نموده و تمام حواس و قواى خود را به منظور درک و فهم بیان او متمرکز سازد . اگر استاد ، ضمن بیان مطلب ، حکمتها و نکات دقیقى را بازگو نماید و یا در توضیح مسالهاى به داستان یا شعرى تمثل جوید و شاگرد نیز از این حکمتها و نکات و داستان و شعر ، آشنایى قبلى داشته باشد [ نباید خود را از این گونه شواهد بىنیاز جلوه داده و از استاد ، روى برگرداند ، بلکه ] باید بعنوان یک فرد ناآگاه و خالى الذهن ، با تمام دقت به گفتار استاد گوش فرا دهد و چنین وانمود کند که با عطش شدید و علاقه وافرى خواهان چنان مطالبى است ...». (6) .3- با نصیحتگر : هر کس به موعظه و پند و راهنمایى دیگرى مى پردازد ، دوست دارد شاهد حسن توجه و گوش دادن او باشد و علایم پذیرش و تاثیر و قبول را در او ببیند . امام سجاد (ع) در باره حق نصیحتگر بر نصیحت شونده مىفرماید : « و حق الناصح ان تلین له جناحک و تصغى الیه بسمعک » ; (7) حق ناصح ( بر تو ) آن است که بال تواضع خویش را براى او نرم سازى و با گوش خود به سخن او گوش فرا دهى . این شیوه ، جامعه و مردم را بهتر به سمت برخوردارى از راهنماییهاى دلسوزانه و انتقادهاى سالم و سازنده پیش مىبرد . حضرت على (ع) در بیان اوصاف متقین ، هنگام شنیدن آیاتى از قرآن که مشتمل بر بیم دادن الهى و موعظه و اندرز است ، مىفرماید : « اصغوا الیها بمسامع قلوبهم » ; (8) با گوشهاى جانشان به آن هشدارهاى الهى گوش مىسپارند .از علل بىاثر بودن بسیارى از هشدارها ، تذکرها ، انتقادها و نهى ازمنکرها ، آن است که شنونده این مواعظ و ارشادها ، بنا بر بىتوجهىگذاشته یا خود را به ندانستن و نفهمیدن مىزند ، یا چندان اهمیتى براىآنها قائل نیست . نتیجه قهرى چنین برخوردى نیز روشن است : دلسردى هشداردهنده از تذکر و یاس از تاثیرگذارى انتقاد سالم ! زیان این نیز به مجموعه جامعه بر مىگردد که از نعمت ارشادهاى دلسوزانه و امر به معروف و نهى از منکر محروم مىماند و ملت بىتفاوت نسبت به هشدارها و موعظهها ، گرفتار غفلت و غرور ، یا سنگدلى و قساوت مىشود .4- با درد دل کننده : خیلیها دلهاى آکنده از غم و خاطرات تلخ و مشکلات و نابسامانیهایى دارند که آنان را در فشار روحى قرار مىدهد . در پى دو گوش شنوایند که با آنها درد دل کنند و با بازگویى دردمندیهایشان سبک شوند . آنکه عاطفه نشان مىدهد و به شکوهها و غمنامههاى یک دردمند گوش مىسپارد و خود را علاقهمند به شنیدن نشان مىدهد ، با او نوعى همدردى کرده است . این روحیه خوب و بزرگ ، ستودنى است . على علیهالسلام فرموده است : « من السؤدد الصبر لاستماع شکوى الملهوف » ; (9) از بزرگوارى و آقایى است که انسان براى گوش سپردن به شکوى و ناله دردمند ، تحمل و صبر داشته باشد .روحیه گرم و مردم دوستى و داشتن عواطف بشردوستانه ، زندگیها را گرمتر و بار سنگین غمهاى گرفتاران را سبکتر مىسازد .5- پرهیز از پرحرفى : گرچه این نکته به آداب گوش فرا دادن مرتبط نیست و بیشتر به گوینده اختصاص دارد ، ولى چون در رابطه متقابل با گوینده و شنونده است ، قابل طرح و یادآورى است . اغلب ، تصور مىشود که در مجالس ، گوینده است که چون نیرو مصرف مىکند ، خسته مىشود . شنونده که کارى نمىکند ، جز شنیدن ! در صورتى که اگر آمادگى براى شنیدن نداشته باشد ، یا حرفها برایش تکرارى ، غیر مفید و غیر جذاب باشد ، زودتر و بیشتر از گوینده خسته مىشود . از این رو ، گوینده خودش باید حال شنونده و اقتضاى جلسه رامراعات کرده ، از پرحرفى و « اطاله کلام » بپرهیزد . هر چند سخنورى ونطق ، براى خود سخنران و گوینده ، شیرین و خوشایند باشد .در وصایاى حضرت خضر ، چنین آمده است : « اى جویاى دانش ! گوینده کمتر از شنونده خسته و ملول مىشود . پس هیچ یک از همنشینانت را ( با پرحرفى ) خسته مکن . » (10) .6- بىاجازه گوش ندادن : از آداب اجتماعى مربوط به گوش دادن ، رعایت اذن و اجازه است . اگر کسانى با هم صحبت مىکنند و مایل نیستند دیگرى سخنانشان را ( بشنود ، نباید به صورت فضولى گوش دهد . یا باید از محل سخن آنان بیرون رفت ، یا خود را به کارى دیگر مشغول ساخت که حرفهایشان به گوش نرسد . حداقل آنکه بى تفاوت باشد ، نه حساس براى گوش دادن و پى بردن به محتواى مکالمات آنان . فرقى نمىکند که صحبتهایشان حضورى باشد ، یا تلفنى . بویژه اگر انسان بفهمد که آنان علاقهمندند که دیگرى حرفها را نشنود ; چون گاهى حرفها خصوصى است و راضى نیستند دیگران آگاه شوند . در این باره نهىهایى شده است . از جمله در این سخن امام صادق (ع) : « من استمع الى حدیث قوم و هم له کارهون ، یصب فى اذنیه الآنک یومالقیامة » ; کسى که به (11) سخن گروهى گوش دهد ، در حالى که آنان ، آن راخوش نداشته باشند ( و تمایلى به شنیدن او نداشته باشند ) روز قیامت ، در گوشهایش سرب گداخته ریخته مىشود .گوش نشستن و « استراق سمع » ، از آداب ناپسند اجتماعى است کهگاهى مفاسد و پیامدهاى تلخ به دنبال دارد .پس ، کار ساده و معمولى « شنیدن » و «گوش دادن » ، این همه آداب و رسوم ، تاثیر و تاثر زمینهها و عواقب و حد و حدود و حق و حقوق دارد . بهرهمندى از مراعات این حقوق و حدود و شرایط هم « هنر» است ، « هنر خوب گوش کردن ! ».پىنوشتها : 1) بحارالانوار، ج2، ص63. 2) توبه، آیه 61. 3) مکارمالاخلاق، طبرسى، ص15، سنن النبى، علامه طباطبایى، ص18. 4) بحارالانوار، ج49، ص90. 5) همان، ج2، ص42، و من لا یحضره الفقیه، ج2، ص620. 6) آداب تعلیم و تعلم در اسلام، ص348. 7) من لا یحضره الفقیه، ج2، ص625. 8) نهجالبلاغه، صبحى صالح، خطبه 193. 9) غررالحکم، چاپ دانشگاه، ح 9443. 10) بحارالانوار، ج1، ص227. 11) همان، ج73، ص340.