اخلاق معاشرت ( 23 ) / ( به بهانه ماه مبارک رمضان )
جمعه, ۶ آبان ۱۳۸۴، ۱۲:۳۶ ق.ظ
در مکتب جوانمردان و کریمانفتوت و جوانمردى ، یکى از شاخصههاى « برخورد کریمانه » درمعاشرتهاى اجتماعى است . از آنجا که ذکر نمونههاى عینى در اخلاق و رفتار جوانمردان ، تاثیرگذارتر است ، به چند نمونه تاریخى از رفتاراولیاء دین اشاره مىشود . اما براى اینکه ذهنیت آماده ترى داشته باشیم ، به کلامى از حضرت امیر(ع) در این مورد استناد مىکنیم که فرمود : « ثلاثة هن المروءة : جود مع قلة ، و احتمال من غیر ذلة و تعفف عن المسالة »; (13) مروت سه چیز است : بذل و سخاوت ، در عین تنگدستى. تحمل و بردبارى، بدون ذلت و خوارى. عفاف ورزیدن از سؤال و طلب.به قول صائب تبریزى :دست طلب چو پیش کسى مىکنى دراز پل بستهاى که بگذرى از آبروى خویش.مساله مناعت طبع ، دورى از سؤال و طلب و طرح نکردن نیازمندى با این و آن نیز از نشانههاى تعالى روح است و آنان که صورت خود را با سیلى سرخ نگه مىدارند و فقر و تنگدستى خویش را به خاطر حفظ آبرو، با دیگران در میان نمىگذارند ، از این گروهند .و اما نمونههاى تاریخى : تاریخ اسلام و شرح حال بزرگان ، اندوختههاى فراوانى ازمروتهاى فراموش نشدنى به خاطر دارد که هر کدام درسى از « فتوت » است و تابلویى است که چشم دل را به سوى خود جذب مىکند . در این بخش به چند نمونه اشاره مىشود :1- پیامبر(ص) و « پیمان جوانمردان » : از فرازهاى برجسته دوران جوانى رسول خدا (ص) پیش ازبعثت ، شرکت و عضویت او در پیمانى بود که عدهاى از جوانمردان قریش براى دفاع از حقوق افتادگان و مظلومان بستند و به « حلف الفضول » معروف شد . این گروه ، خود را ملزم و متعهد مىدانستندکه به استغاثه و استمدادهاى بىپناهانى که به حقشان تجاوز مىشود پاسخ دهند . پیامبر خدا (ص) از این پیمان به عظمت و نیکى و با افتخار یاد مىکرد و هرگز حاضر نبود به هیچ قیمت آن را بشکند . (14) .2- رسول خدا (ص) و « عفو عمومى » : نمونه دیگر بزرگوارى و مروت و مداراى پیامبر(ص) ، حتىنسبت به دشمنان سرسخت خویش ، اعلان « عفو عمومى » بود که نسبت به مردم مکه داشت . در سال « فتح مکه » که مسلمانان پیروزمندانه وارد مکه شدند ، با آنکه مکیان ، آن حضرت و مسلمانان را بسیار آزرده بودند و چندین بار براى نابودى اسلام ، لشکرکشى کرده بودند و خود مشرکان نیز ، خویش را مستحق هر گونه انتقامجویى مىدیدند ، اما انتظار کرم و بزرگوارى هم داشتند . رسول خدا (ص) همه را بخشود . (15) وبا جمله « اذهبوا فانتم الطلقاء » - بروید ، آزادید - همه را عفو کرد و آب عفو و گذشت بر آتش کینهها ریخت . این گونه برخورد با دشمن نیز ، نشان روحیه والاى او بود .3- على (ع) در میدان نبرد خندق : رادمردى على (ع) در تاریخ ، نمونه است و نمونههایش نیز فراوان .در جنگ خندق ، وقتى با رقیب شجاعى همچون « عمرو بنعبدود » درافتاد و او را به هلاکت رساند ، چون خواهر « عمرو » کنار کشته برادرشآمد و دید که زره قیمتى او بر تنش باقى است ، پرسید : قاتل او کیست ؟ گفتند : على بنابىطالب . آنگاه گفت : او را هماوردى بزرگوار و جوانمرد کشته است . سپس در سوگ برادرش اشعارى خواند ، به این مضمون : اگر کشنده عمرو ، کسى جز « على » بود ، همواره بر برادرم مىگریستم ; ولى چه کنم که قاتل او کسى است که از قتل او ، عیب و عارى بر « عمرو » نیست . (16) .4- مروت على (ع) با قاتل خود : امیرالمؤمنین (ع) با آنکه مىدانست قاتلش « ابنملجم » است ، اما متعرض او نشد و قصاص قبل از جنایت نکرد . مردانگى را به حدى رساند که به فرزندش امام مجتبى (ع) فرمود : او که اکنون در اختیار شماست ، با او مدارا کنید و اگر من از دنیا رفتم ، تنها یک ضربت به اوبزنید . و دستور داد از شیر و غذاى خودش به او هم بدهند . (17) این گونه حتى دشمنان و اسیران را مورد محبت و مروت قرار مىداد . به قول شهریار :بجز از على که گوید به پسر که : قاتل من چو اسیر توست اکنون، به اسیر کن مدارا.همین فتوتهاى على(ع) بود که او را ملقب و مفتخر به « لا فتى الاعلى ... » ساخت.5- با سپاه معاویه : در جنگ صفین ، وقتى سپاه معاویه بر نهر فرات دست یافتند ، یاران على(ع) را از برداشتن آب جلوگیرى کردند . خطر بىآبى سپاه حضرت را تهدید مىکرد . با سخنان پرشور آن حضرت ، سربازان اسلام بر دشمن تاختند و فرات را تصرف کردند . آنان مىتوانستند مقابله به مثل کنند و سپاه معاویه را با تشنگى به هلاکت برسانند . اما على(ع) فرمود تا جایى را باز بگذارند تا لشکریان معاویه هم بتوانند از آب فرات بردارند . (18) این نیز نمونهاى از جوانمردى مولى ، حتى در برخورد با لشکریان متجاوز شام و دشمنى همچون معاویه بود .6- عاشورا ، جلوهگاه مروت : حماسه عاشورا ، سراسر درس کرامت و بزرگوارى و جلوهاى ازبرخوردهاى کریمانه اهلبیت (ع) با دیگران بود . وقتى سپاه تشنه حرآمدند و راه را بر امام (ع) بستند ، حسین بنعلى (ع) دستور داد همه آنگروه هزار نفرى و حتى اسبهایشان را هم سیراب کنند . (19) . روز عاشورا ، همین حر بن یزید ، وقتى تصمیم گرفت از سپاه باطلجدا شود و به حسین بنعلى (ع) بپیوندد ، امام او را پذیرفت و خطاىگذشتهاش را نادیده گرفت . حر به آغوش جوانمردى امام حسین (ع) پناه آورد و توبه کرد ، توبهاش هم قبول شد . (20) . حسین بن على(ع) به سپاه کوفه فرمود : « اگر دین ندارید ، لااقل آزادمرد باشید . » خود او که روح بلند و خصلت جوانمردى داشت ، دشمن را هم به داشتن مردانگى و پرهیز از هجوم به زنان و کودکان بىدفاع ، فرا مىخواند .علمدار رشید و وفادارش حضرت ابوالفضل(ع) نمونه اعلاى فتوت و جوانمردى بود ، بویژه آنجا که لب تشنه بر فرات وارد شد و مشک را از آب پر کرد و خواست از آب زلال آن بنوشد که یاد تشنگى امام حسین (ع) و کودکان خیام ، مانع از آن شد و به خود خطاب کرد : اى نفس ! پس از حسین زنده نباشى ! او و یارانش در آستانه مرگ و شهادتند و تو مىخواهى آب سرد بنوشى ؟ ... آب را بر روى آب ریخت و لب تشنه از فرات بیرون آمد و به شهادت رسید. (21) .حضرت ابوالفضل ، پهلوانى در میدان فتوت و نامآورى از دودمان غیرت و رادمردى بود .به دریا پا نهاد و خشک لب بیرون شد از دریا مروت بین، جوانمردى نگر، غیرت تماشا کن.7- امام حسن(ع) و مرد شامى : مردى شامى که در اثر تبلیغات معاویه ، دشمن اهلبیت (ع) بود ، درمدینه امام مجتبى(ع) را دید و شروع کرد به ناسزاگویى و لعنت و ... آن حضرت نیز هیچ نمىگفت . سخنانش که تمام شد حضرت رو به او کرد ، سلام داد و لبخند زد و فرمود : گویا غریب هستى ! اگر از ما چیزى بخواهى مىدهیم ، اگر راهنمایى بخواهى ، رهنمون مىشویم ، اگر بخواهى بارت را به مقصد مىرسانیم . اگر گرسنهاى ، سیرت مىکنیم ، اگر برهنهاى ، تو را مىپوشانیم ، اگر نیازمندى بىنیازت مىکنیم ، اگر رانده شده و بىپناهى ، پناهت مىدهیم ، اگر حاجتى دارى بر مىآوریم ، اگر به منزل ما بیایى ، تا وقتى که بخواهى بروى ، مهمانت مىکنیم و ... مرد شامى که این سخنان را شنید و این برخورد را دید ، گریست ، وگفت : شهادت مىدهم که تو جانشین خدا در زمینى . خدا داناتر است که رسالت خود را کجا قرار دهد . تو و پدرت در نظر من منفورترین اشخاص بودید ، اما اینک تو محبوبترین فرد در نظر منى . آنگاه بهخانه امام (ع) رفت و تا بود ، مهمان او بود و از دوستداران اهلبیت (ع) گردید . (22) این معجزه رفتار کریمانه است که حتى دشمن را به دوست تبدیل مىسازد.8- امام سجاد (ع) و جوانمردى : هشام بن اسماعیل ، یکى از دولتمردان اموى و حاکم مدینه بود که در دوران حکومتش ستمهاى بسیار بخصوص بر علویان و بزرگ آنان امام سجاد (ع) کرده بود . وقتى عزل شد ، به فرمان حاکم جدید او را جلوى خانه « مروان حکم » نگه داشته بودند که هر کس از او ستم دیده یا ناروا شنیده است ، بیاید و تلافى کند . شهید مطهرى مىنویسد : « خود هشام ، بیش از همه نگران علىبنالحسین و علویون بود . با خود فکر مىکرد انتقام على بنالحسین در مقابل آن همه ستمها و سب و لعنها نسبت به پدران بزرگوارش کمتر از کشتن نخواهد بود . ولىاز آن طرف ، امام به علویون فرمود : خوى ما بر این نیست که به افتاده ، لگد بزنیم و ازدشمن پس از آنکه ضعیف شد انتقام بگیریم . بلکه برعکس ، اخلاق ما این است که به افتادگان کمک و مساعدت کنیم . هنگامى که امام با جمعیت انبوه علویین به طرف هشام بن اسماعیل مىآمد ، رنگ در چهره وى باقى نماند . هر لحظه انتظار مرگ را مىکشید . ولى برخلاف انتظار وى ، امام طبق معمول که مسلمانى به مسلمانى مىرسد ، با صداى بلند فرمود : « السلام علیکم » و با او مصافحه کرد و بر حال او ترحم کرده ، به او فرمود : اگرکمکى از من ساخته است ، حاضرم . بعد از این جریان ، مردم مدینه هم شماتت به او را موقوف کردند.» (23) .سخن از جوانمردى و رفتار کریمانه با دوست و دشمن ، بویژه درسیره پیشوایان مکتبى و اصحاب آنان دامنهاى وسیع دارد . این بحث را با فرازى از دعاى امام سجاد (ع) در صحیفه سجادیه بهپایان مىبریم که نشانگر روح بلند آن حضرت است و تجلى شخصیتکریمانه که در نیایش او مشهود است :« خدایا ! ... بر پیامبر و دودمانش درود فرست و توفیق ده و یارى کن در برابرکسى که با من ناراستى مىکند ، خیرخواهانه رفتار کنم ، کسى را که از من دورى مىگزیند ، به نیکى پاداش دهم ، و هر که مرا محروم مىسازد ، به او عطا و بخششکنم ، و هر که با من قطع رابطه مىکند ، صله رحم کنم ، هر که مرا غیبت مىکند ، نیکیهایش را یاد کنم ، نعمت را سپاس گویم و از بدیها در گذرم ... .» (24) .امید است که گوشهاى از این گونه رفتار کریمانه و اخلاق و منش بزرگوارانه و فتوت و جوانمردى در زندگیهاى ما نیز جلوه یابد و چهره جامعه و معاشرتهاى مردم را زیبا سازد .پىنوشتها : 1) غررالحکم، چاپ دانشگاه، ج6، ص96. 2) همان، ج3، ص260. 3) مناجات، خواجه عبدالله انصارى، بخش مقالات، ص35. 4) کلیات شمس، جزء 6، ص298. 5) غرر الحکم، ج6، ص185. 6) همان، ج5، ص81. 7) میزان الحکمه، ج8، ص367. 8) همان، ص365. 9) همان. 10) غررالحکم، ج7، ص346. 11) فرهنگ فارسى (معین)، بخش اعلام. 12) چکیده اندیشهها، ج2، ص257. 13) میزانالحکمه، ج9، ص113. 14) فروغ ابدیت، ج1، ص151. 15) مغازى واقدى، ج2، ص835. 16) زندگانى حضرت محمد، رسولىمحلاتى، ص453. 17) بحارالانوار، ج42، ص289. 18) شرح ابنابىالحدید، ج3، ص331. 19) حیاة الامام الحسین، ج3، ص74. 20) اعیان الشیعه،ج1، ص603. 21) مقتل الحسین، مقرم، ص336. 22) مناقب، ابنشهر آشوب، ج4، ص19. 23) داستان راستان، ج1، ص74 (داستان: لگد به افتاده). 24) صحیفه سجادیه، دعاى20 (مکارم الاخلاق) ... سددنى لان اعارض ...