اخلاق معاشرت ( 23 ) / ( به بهانه ماه مبارک رمضان ) :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
  • ۱۷ شهریور ۰۳، ۱۷:۴۶ - آلاء ..
    🙏
کپی‌رایت
در مکتب جوانمردان و کریمانفتوت و جوانمردى ، یکى از شاخصه‏هاى « برخورد کریمانه ‏» درمعاشرتهاى اجتماعى است . از آنجا که ذکر نمونه‏هاى عینى در اخلاق  و رفتار جوانمردان ، تاثیرگذارتر است ،  به چند نمونه تاریخى از رفتاراولیاء دین اشاره مى‏شود . اما براى اینکه ذهنیت آماده ‏ترى داشته باشیم ، به کلامى از حضرت‏ امیر(ع) در این مورد استناد مى‏کنیم که فرمود : « ثلاثة هن المروءة : جود مع قلة ، و احتمال من غیر ذلة و تعفف عن المسالة ‏ »;   (13)  مروت سه چیز است : بذل و سخاوت ، در عین تنگدستى. تحمل و بردبارى، بدون ذلت و خوارى. عفاف ورزیدن از سؤال و طلب.به قول صائب تبریزى :دست طلب چو پیش کسى مى‏کنى دراز       پل بسته‏اى که بگذرى از آبروى خویش.مساله مناعت طبع ، دورى از سؤال و طلب و طرح نکردن‏ نیازمندى با این و آن نیز از نشانه‏هاى تعالى روح است و آنان که صورت‏ خود را با سیلى سرخ نگه مى‏دارند و فقر و تنگدستى خویش را به ‏خاطر حفظ آبرو، با دیگران در میان نمى‏گذارند ، از این گروهند .و اما نمونه‏هاى تاریخى : تاریخ اسلام و شرح حال بزرگان ، اندوخته‏هاى فراوانى ازمروتهاى فراموش نشدنى به خاطر دارد که هر کدام درسى از « فتوت ‏» است و تابلویى است که چشم دل را به سوى خود جذب مى‏کند . در این ‏بخش به چند نمونه اشاره مى‏شود :1- پیامبر(ص) و « پیمان جوانمردان ‏» : از فرازهاى برجسته دوران جوانى رسول خدا (ص) پیش ازبعثت ، شرکت و عضویت او در پیمانى بود که عده‏اى از جوانمردان ‏قریش براى دفاع از حقوق افتادگان و مظلومان بستند و به ‏ « حلف‏ الفضول ‏» معروف شد . این گروه ، خود را ملزم و متعهد مى‏دانستندکه به استغاثه و استمدادهاى بى‏پناهانى که به حقشان تجاوز مى‏شود پاسخ دهند . پیامبر خدا (ص) از این پیمان به عظمت و نیکى و با افتخار یاد مى‏کرد و هرگز حاضر نبود  به هیچ قیمت آن را بشکند . (14) .2- رسول خدا (ص) و « عفو عمومى ‏» : نمونه دیگر بزرگوارى و مروت و مداراى پیامبر(ص) ، حتى‏نسبت‏ به دشمنان سرسخت‏ خویش ، اعلان « عفو عمومى ‏» بود که نسبت‏ به مردم مکه داشت . در سال  « فتح مکه ‏» که مسلمانان پیروزمندانه وارد مکه شدند ، با آنکه مکیان ، آن حضرت و مسلمانان را بسیار آزرده بودند و چندین بار براى نابودى اسلام ، لشکرکشى کرده بودند و خود مشرکان نیز ، خویش را مستحق هر گونه انتقامجویى مى‏دیدند ، اما انتظار کرم و بزرگوارى هم داشتند . رسول خدا (ص) همه را بخشود . (15)  وبا جمله  « اذهبوا فانتم الطلقاء »  -  بروید ، آزادید - همه را عفو کرد و آب عفو و گذشت‏ بر آتش کینه‏ها ریخت . این گونه برخورد با دشمن نیز ، نشان ‏روحیه والاى او بود .3- على (ع) در میدان نبرد خندق : رادمردى على (ع) در تاریخ ، نمونه است و نمونه‏هایش نیز فراوان .در جنگ خندق ، وقتى با رقیب شجاعى همچون « عمرو بن‏عبدود » درافتاد و او را به هلاکت رساند ، چون خواهر « عمرو » کنار کشته برادرش‏آمد و دید که زره قیمتى او بر تنش باقى است ، پرسید : قاتل او کیست ؟ گفتند : على بن‏ابى‏طالب . آنگاه گفت :  او را هماوردى بزرگوار و جوانمرد کشته است . سپس در سوگ برادرش اشعارى خواند ، به این‏ مضمون : اگر کشنده عمرو ، کسى جز « على ‏» بود ، همواره بر برادرم ‏مى‏گریستم ; ولى چه کنم که قاتل او کسى است که از قتل او ، عیب و عارى بر « عمرو » نیست . (16) .4- مروت على (ع) با قاتل خود : امیرالمؤمنین (ع) با آنکه مى‏دانست قاتلش « ابن‏ملجم ‏» است ، اما متعرض او نشد و قصاص قبل از جنایت نکرد . مردانگى را به حدى‏ رساند که به فرزندش امام مجتبى (ع) فرمود : او که اکنون در اختیار شماست ، با او مدارا کنید و اگر من از دنیا رفتم ، تنها یک ضربت‏ به اوبزنید . و دستور داد از شیر و غذاى خودش به او هم بدهند . (17)  این گونه‏ حتى دشمنان و اسیران را مورد محبت و مروت قرار مى‏داد . به قول ‏شهریار :بجز از على که گوید به پسر که : قاتل من   چو اسیر توست اکنون، به اسیر کن مدارا.همین فتوتهاى على(ع) بود که او را ملقب و مفتخر به « لا فتى الاعلى ... » ساخت.5- با سپاه معاویه : در جنگ صفین ، وقتى سپاه معاویه بر نهر فرات دست‏ یافتند ، یاران على(ع) را از برداشتن آب جلوگیرى کردند . خطر بى‏آبى سپاه ‏حضرت را تهدید مى‏کرد . با سخنان پرشور آن حضرت ، سربازان اسلام ‏بر دشمن تاختند و فرات را تصرف کردند . آنان مى‏توانستند مقابله به ‏مثل کنند و سپاه معاویه را با تشنگى به هلاکت‏ برسانند .  اما على(ع) فرمود تا جایى را باز بگذارند تا لشکریان معاویه هم بتوانند از آب‏ فرات بردارند . (18)  این نیز نمونه‏اى از جوانمردى مولى ، حتى در برخورد با لشکریان متجاوز شام و دشمنى همچون معاویه بود .6- عاشورا ، جلوه‏گاه مروت : حماسه عاشورا ، سراسر درس کرامت و بزرگوارى و جلوه‏اى ازبرخوردهاى کریمانه اهل‏بیت (ع) با دیگران بود .  وقتى سپاه تشنه حرآمدند و راه را بر امام (ع) بستند ، حسین بن‏على (ع) دستور داد همه آن‏گروه هزار نفرى و حتى اسبهایشان را هم سیراب کنند . (19) . روز عاشورا ، همین حر بن‏ یزید ، وقتى تصمیم گرفت از سپاه باطل‏جدا شود و به حسین بن‏على (ع) بپیوندد ، امام او را پذیرفت و خطاى‏گذشته‏اش را نادیده گرفت . حر به آغوش جوانمردى امام حسین (ع) پناه آورد و توبه کرد ، توبه‏اش هم قبول شد . (20) . حسین بن ‏على(ع) به سپاه کوفه فرمود : « اگر دین ندارید ، لااقل آزادمرد باشید . »  خود او که روح بلند و خصلت جوانمردى داشت ، دشمن را هم ‏به داشتن مردانگى و پرهیز از هجوم به زنان و کودکان بى‏دفاع ، فرا مى‏خواند .علمدار رشید و وفادارش حضرت ابوالفضل(ع) نمونه اعلاى ‏فتوت و جوانمردى بود ، بویژه آنجا که لب تشنه بر فرات وارد شد و مشک را از آب پر کرد و خواست از آب زلال آن بنوشد که یاد تشنگى‏ امام حسین (ع) و کودکان خیام ، مانع از آن شد و به خود خطاب کرد :  اى‏ نفس ! پس از حسین زنده نباشى ! او و یارانش در آستانه مرگ و شهادتند و تو مى‏خواهى آب سرد بنوشى ؟ ... آب را بر روى آب ریخت و لب‏ تشنه از فرات بیرون آمد و به شهادت رسید. (21) .حضرت ابوالفضل ، پهلوانى در میدان فتوت و نام‏آورى از دودمان‏ غیرت و رادمردى بود .به دریا پا نهاد و خشک‏ لب بیرون شد از دریا    مروت بین، جوانمردى نگر، غیرت تماشا کن.7- امام حسن(ع) و مرد شامى : مردى شامى که در اثر تبلیغات معاویه ، دشمن اهل‏بیت (ع) بود ، درمدینه امام مجتبى(ع) را دید و شروع کرد به ناسزاگویى و لعنت و ... آن ‏حضرت نیز هیچ نمى‏گفت . سخنانش که تمام شد حضرت رو به او کرد ، سلام داد و لبخند زد و فرمود : گویا غریب هستى !  اگر از ما چیزى ‏بخواهى مى‏دهیم ،  اگر راهنمایى بخواهى ، رهنمون مى‏شویم ، اگر بخواهى بارت را به مقصد مى‏رسانیم . اگر گرسنه‏اى ، سیرت مى‏کنیم ، اگر برهنه‏اى ،  تو را مى‏پوشانیم ،  اگر نیازمندى بى‏نیازت مى‏کنیم ،  اگر رانده شده و بى‏پناهى ، پناهت مى‏دهیم ، اگر حاجتى دارى بر مى‏آوریم ، اگر به منزل ما بیایى ، تا وقتى که بخواهى بروى ، مهمانت مى‏کنیم و ... مرد شامى که این سخنان را شنید و این برخورد را دید ، گریست ،  وگفت :  شهادت مى‏دهم که تو جانشین خدا در زمینى .  خدا داناتر است که ‏رسالت‏ خود را کجا قرار دهد .  تو و پدرت در نظر من منفورترین ‏اشخاص بودید ،  اما اینک تو محبوب‏ترین فرد در نظر منى . آنگاه به‏خانه امام (ع) رفت و تا بود ، مهمان او بود و از دوستداران اهل‏بیت (ع) گردید . (22)  این معجزه رفتار کریمانه است که حتى دشمن را به دوست‏ تبدیل مى‏سازد.8- امام سجاد (ع) و جوانمردى : هشام بن‏ اسماعیل ، یکى از دولتمردان اموى و حاکم مدینه بود که ‏در دوران حکومتش ستمهاى بسیار بخصوص بر علویان و بزرگ آنان‏ امام سجاد (ع) کرده بود . وقتى عزل شد ، به فرمان حاکم جدید او را جلوى خانه « مروان حکم‏ » نگه داشته بودند که هر کس از او ستم دیده یا ناروا شنیده است ، بیاید و تلافى کند . شهید مطهرى مى‏نویسد :  « خود هشام ، بیش از همه نگران على‏بن‏الحسین و علویون بود . با خود فکر مى‏کرد انتقام على بن‏الحسین در مقابل آن ‏همه ستمها و سب و لعنها نسبت‏ به پدران بزرگوارش کمتر از کشتن نخواهد بود . ولى‏از آن طرف ، امام به علویون فرمود :  خوى ما بر این نیست که به افتاده ، لگد بزنیم و ازدشمن پس از آنکه ضعیف شد انتقام بگیریم . بلکه برعکس ، اخلاق ما این است که‏ به افتادگان کمک و مساعدت کنیم . هنگامى که امام با جمعیت انبوه علویین به طرف هشام بن‏ اسماعیل مى‏آمد ، رنگ در چهره وى باقى نماند . هر لحظه انتظار مرگ را مى‏کشید .  ولى برخلاف ‏انتظار وى ، امام طبق معمول که مسلمانى به مسلمانى مى‏رسد ، با صداى بلند فرمود :  « السلام علیکم ‏ »  و با  او مصافحه کرد و بر حال او ترحم کرده ، به او فرمود :  اگرکمکى از من ساخته است ، حاضرم . بعد از این جریان ، مردم مدینه هم شماتت‏ به او را موقوف کردند.» (23) .سخن از جوانمردى و رفتار کریمانه با دوست و دشمن ، بویژه درسیره پیشوایان مکتبى و اصحاب آنان دامنه‏اى وسیع دارد . این بحث را با فرازى از دعاى امام سجاد (ع) در صحیفه سجادیه به‏پایان مى‏بریم که نشانگر روح بلند آن حضرت است و تجلى شخصیت‏کریمانه که در نیایش او مشهود است :« خدایا ! ... بر پیامبر و دودمانش درود فرست و توفیق ده و یارى کن در برابرکسى که با من ناراستى مى‏کند ، خیرخواهانه رفتار کنم ، کسى را که از من دورى ‏مى‏گزیند ، به نیکى پاداش دهم ، و هر که مرا محروم مى‏سازد ، به او عطا و بخشش‏کنم ، و هر که با من قطع رابطه مى‏کند ، صله رحم کنم ، هر که مرا غیبت مى‏کند ، نیکیهایش را یاد کنم ،  نعمت را سپاس گویم و از بدیها در گذرم ... .» (24) .امید است که گوشه‏اى از این گونه رفتار کریمانه و اخلاق و منش‏ بزرگوارانه و فتوت و جوانمردى در زندگیهاى ما نیز جلوه یابد و چهره‏ جامعه و معاشرتهاى مردم را زیبا سازد .پى‏نوشتها : 1) غررالحکم، چاپ دانشگاه، ج‏6، ص‏96.   2) همان، ج‏3، ص‏260.    3) مناجات، خواجه عبدالله انصارى، بخش مقالات، ص‏35.   4) کلیات شمس، جزء 6، ص‏298.  5) غرر الحکم، ج‏6، ص‏185.    6) همان، ج‏5، ص‏81.   7) میزان الحکمه، ج‏8، ص‏367.   8) همان، ص‏365.   9) همان.   10) غررالحکم، ج‏7، ص‏346.   11) فرهنگ فارسى (معین)، بخش اعلام.  12) چکیده اندیشه‏ها، ج‏2، ص‏257.  13) میزان‏الحکمه، ج‏9، ص‏113.   14) فروغ ابدیت، ج‏1، ص‏151.   15) مغازى واقدى، ج‏2، ص‏835.   16) زندگانى حضرت محمد، رسولى‏محلاتى، ص‏453.  17) بحارالانوار، ج‏42، ص‏289.  18) شرح ابن‏ابى‏الحدید، ج‏3، ص‏331.   19) حیاة الامام الحسین، ج‏3، ص‏74.   20) اعیان الشیعه،ج‏1، ص‏603.   21) مقتل الحسین، مقرم، ص‏336.   22) مناقب، ابن‏شهر آشوب، ج‏4، ص‏19.  23) داستان راستان، ج‏1، ص‏74 (داستان: لگد به افتاده).  24) صحیفه سجادیه، دعاى‏20 (مکارم الاخلاق) ... سددنى لان اعارض ... 
  • ناصر دوستعلی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه