اخلاق معاشرت ( 29 ) / ( به بهانه ماه مبارک رمضان )
تشویقهرچند از مقولههایى چون « تشویق » و « تنبیه » ، در مباحث تربیتىگفتگو مىشود ، ولى از آنجا که « رفتار تشویقآمیز » ، یکى از شیوههاى نیک در معاشرت و برخورد با دیگران است ، مورد بحث قرار مىگیرد .انسان و نیاز به « تشویق »اغلب یا همه افراد ، به لحاظ برخوردارى از غریزه « حب نفس » ، دوست دارند که مورد توجه و عنایت قرار بگیرند . توجه به این نیاز ، درحدى که به افراط کشیده نشود و آثار سوء نداشته باشد ، عاملى درجهت تغییر رفتار یا ایجاد « انگیزه عمل » در انسانهاست . وقتى کسى را مورد تشویق قرار مىدهیم و به خاطر داشتن صفتى یا انجام کارى مىستاییم ، در واقع حس « خود دوستى » او را ارضاءکردهایم . این هم ، جاذبه و محبت مىآفریند ، هم ، نیت و انگیزه پدید مىآورد یا تقویت مىکند .همچنان که از لفظ تشویق نیز برمىآید ، به معناى « بر سر شوق آوردن » و « راغب ساختن » در ماهیت تشویق نهفته است . این کار ، نیازمند شناخت ما از روحیات و خصلتهاى روانى اشخاص به معناى عام ، و از ویژگیهاى روحى فرد مورد تشویق به طور خاص است . در تشویق ، باید از لفظ ، شیوه و برخوردى استفاده کرد که در درون شخص ، شوق و نیت و علاقه ایجاد کند و این محرک درونى ، او را به تلاش بیرونى وادارکند ، نه اینکه صرفا یک « تحریک بیرونى » باشد . بعضى خصلت « تشویق دیگران » را ندارند و به دلیل خودخواهى ، غرور ، حسد یا هر عامل دیگر ، هرگز زبان به ستایش و تمجید ازخوبیهاى دیگران نمىگشایند و گفتن یک کلمه تشویقآمیز ، برایشان بسیار سنگین است ، هرچند خودشان پیوسته دوستدار آنند که مورد تشویق دیگران قرار بگیرند . برخى هم به گونهاى تربیت شدهاند که براحتى زبان به تعریف از دیگران و خوبیهایشان مىگشایند و نه تنها تشویق خوبان برایشان سنگین نیست ، بلکه از این کار ، لذت هم مىبرند . و ... چقدر تفاوت میان این دو گونه افراد است !داشتن زبان و لحن تشویقآمیز ، موهبتى خدایى است . نشان کمال روحى و همت بلند و علاقه به بالندگى و رشد انسانهاست . تشویق ، در نیکان و نیکوکاران ، زمینه بیشتر براى « عمل صالح » پدید مىآورد ونسبت به بدان و بدیها ، اثر غیر مستقیم بازدارندگى دارد . اگر درجامعهاى میان نیک و بد فرقى گذاشته نشود و به شایستگان فرزانه و فداکار و فرومایگان تبهکار به یک چشم نگاه کنند ، این عامل سقوط اخلاقى و ارزشى جامعه است ; صالحان مایوس و دلسرد مىشوند و فاسدان جرات و گستاخى مىیابند . این مضمون کلام حضرت على (ع) است که در عهدنامهاى که به مالک اشتر نخعى نوشت ، او را به این ارزشگذارى و بها دادن به نیکان صالح فرمان داد : « لا یکونن المحسن و المسیئ عندک بمنزلة سواء ، فان فى ذلک تزهیدا لاهل الاحسان فى الاحسان و تدریب لاهل الاسائة » ; (1) . اى مالک ... هرگز « نیکوکار » و « بدکار » نزد تو یکسان و در یک جایگاه نباشند ، چرا که در این کار ، بىرغبتى نیکوکاران در امرنیکوکارى است ، و ورزیدگى و شوق بدکاران براى بدى است .تفاوتگذاشتن میان نیک و بد در نوع برخورد و احترام و توجه ، نهتنها با « عدالت » منافاتى ندارد ، بلکه سوق دادن جامعه به سوى صلاحیتهاست و ارج نهادن به نیکها و نیکان است . این تفاوت رفتاربه خاطر تفاوت عمل دیگران ، هم در محیط خانه و میان فرزندان قابلعمل است ، هم در محیط درسى و میان دانشآموزان و دانشجویان . همنسبت به کارمندان ، سربازان ، خدمتگزاران و اقشار مختلف دیگر .تناسب تشویق و عملهم در بحث تنبیه و توبیخ ، هم در مقوله ستایش و تشویق ، باید تناسب میان « عمل » و « میزان تشویق » مراعات شود ، تا اثر مطلوب را ببخشد . بدون این تناسب ، یا افراط مىشود یا تفریط ، و هر دو زیانباراست . البته هر یک از این زیادهروى یا کوتاهى در تشویق و ستایش هم ریشهها و عللى دارد .على (ع) مىفرماید : « الثناء باکثر من الاستحقاق ملق و التقصیر عن الاستحقاق عى او حسد » . (2) ستایش بیش از حد استحقاق و شایستگى ، تملق و چاپلوسى است . و کم گذاشتن و کوتاهى از حد استحقاق ، ناتوانى یا حسادت است .این سخن ، ضمن تاکید بر همان « تناسب » ، دو جنبه افراط و تفریط را در این مساله یادآور مىشود و به ریشه آن هم اشاره دارد . زیادهروى در مدح ، یا از جهالت و نشناختن قدر و ارزش کارها و اشیاء سرچشمه مىگیرد ، یا نشانه روحیه چاپلوسى و نوکرصفتى و حقارت نفس و روحاست . حضرت امیر(ع) در سخنى دیگر مىفرماید : « اکبر الحمق الاغراق فى المدح و الذم » ; (3) بزرگترین نادانى ، زیادهروى در ستایش یا بدگویى است . هرچند سخن از تشویق است ، ولى مدح و ستایش نیز ، یکى از جلوههاى تشویق و روشهاى رغبتآفرینى در افراد به شمار مىآید .از آنجا که تشویق ، براى انگیزش به کار نیک است ، اگر کمتر از « ارزش کار » و « فضیلت صفات » باشد ، موجب کم اهمیت جلوه یافتن آنکار و صفت مىگردد . مثلا اگر یک دانشآموز ، پس از یک سال تلاش پیگیر در امر تحصیل و داشتن معدل « بیست » ، فقط با یک « بارک الله » و « احسنت » تشویق شود ، روحیه خود را از دست مىدهد ، یا اگر در برابر فداکارى عظیم و ایثار چشمگیر یک انسان وارسته ، تنها به ستایش مختصرى اکتفا شود ، حق او ادا نشده است . برعکس ، اگر در برابر کارنیک کوچکى عظیمترین تشویقها به عمل آید ، مثلا در یک جلسه و دریک مسابقه حضورى براى کسى که یک پرسش عادى را فى المجلسجواب داده ، یک « سفر حج » جایزه بدهند ، این نیز بدآموزى دارد ، هم ارزش آن جایزه لوث مىشود ، هم براى آنان که با تلاش بیشتر ، شایستگیهاى والاترى را از نظر علمى و عملى دارند ولى مورد تشویق قرار نمىگیرند ، دلسرد و مایوس مىکند .روشهاى تشویقاینکه هر کس را چگونه مىتوان بر سر شوق آورد و از کار شایسته او تجلیل و تقدیر کرد ، در شرایط مختلف و نسبت به افراد مختلف متفاوت است . یکى را با لفظ محبتآمیز و کلمات تحسینکننده مىتوان تشویق کرد ، یکى را با تحویلگرفتن و برخورد احترامآمیز ، یکى را با پول و جایزه ، یکى را با مطرح ساختن و نامآوردن . یکى با کتاب و هدیههاى فرهنگى تشویق مىشود ، یکى با لوازم مصرفى وخانگى ، یکى هم با خوراک و اطعام . در همین زمینه هم مراعات تناسب میان « نوع تشویق » با « فرد مورد تشویق » ، مهم است . به این خاطر ، آنان که به مناسبتهاى مختلف به افراد ، هدیه و جایزه مىدهند ، یا مىخواهند افرادشایسته را مورد تشویق و تقدیر قرار دهند ، به این ریزهکاریها باید توجه کنند .گاهى یک « لوح تقدیر » و متن زیبا و آراسته و قاب شده، که قیمت مادى چندانى هم ندارد ، براى کسى بسیار نفیس و ارزشمند وشوقانگیزتر از آن است که مثلا صدهزار تومان پول نقد به او داده شود . البته گاهى هم برعکس است ، چون لوح تقدیر براى کسى نان و آب نمىشود ولى « وجه نقد » را مىتواند در پرداخت قرض و قسط یا تامین نیازهاى زندگى به کار بندد . حتى اگر تشویقهاى مادى و لوازم مصرفى باشد ، باز این نکته که به چه کسى ، چه چیزى هدیه شود ، مهم است . طرف به تناسب شغل ، سن ، شرایط زندگى و ویژگیهاى شخصى ، گاهى از یک پتو ، یا ضبط صوت ، دوره ترتیل قرآن ، آلبوم عکس ، لباس و کفش ورزشى ، سفر عمره و سوریه ، اردوى تفریحى ، کتاب ، مدال و ... خوشش مىآید و برایش ارزش دارد . در مورد کتاب هم ، حتى نوع کتاب به تناسب مخاطب مورد تشویق باید گزینش شود . به بعضى باید قرآن و صحیفه سجادیه داد ، به بعضى رساله احکام ، به بعضى اخلاق و تربیت ، به بعضى کتاب طباخى و آشپزى ، به بعضى کتابهاى علمى و فنى ، به بعضى فرهنگ لغت ، به بعضى دورهاى تفسیر ، به بعضى کتاب قصه و رمان ، به بعضى دیوان شعر ، به بعضى مجموعهاى نفیس از نقاشى یا خط و ... مىبینیم که هرکس از نوعى کتاب که مورد علاقه یا نیاز او است ، بیشتر لذت مىبرد وآن هدیه ، بیشتر براى او نقش تشویقى دارد .حضرت على (ع) در نهج البلاغه نسبت به نوع رفتار با فرماندهان نظامى و سران سپاه و ارتش ، به مالک اشتر توصیه مىکند که آنان را براساس میزان مواسات و خدمت و تلاش ، مورد احترام و تقدیر قرار بده و براى آنکه در امر مبارزه با دشمن و جهاد ، « یکدل » باشند ، زندگى آنان را تامین کن و خواسته هایشان را برآور . آنگاه مىفرماید : « و واصل فى حسن الثناء علیهم و تعدید ما ابلى ذوو البلاء منهم ، فان کثرةالذکر لحسن افعالهم تهز الشجاع و تحرض الناکل»; (4) پیوسته ستایش نیک نسبت به آنان داشته باش و رنجها و بلاها وآزمونهاى آنان را برشمار ، چرا که یاد کردن بسیار از کارهاى نیک آنان ، شجاع را به شور و جنبش وا مىدارد و سست و بىحال را هم به حرکت مىکشاند .امام امت (ره) از این شیوه تشویقى چه در آغاز پیروزى انقلاب وچه در طول سالهاى دفاع مقدس استفاده مىکرد . در آغاز انقلاب که عدهاى طرح « انحلال ارتش » را مطرح مىکردند ، امام از فداکاریها وهمدلیهاى آنان با ملت ستایش کرد و آنان را به صحنه انقلاب کشید ، و در سالهاى حماسه نیز ، زبان و بیان و قلم تشویقآمیز حضرت امام ( قدس سره ) نسبت به رزمندگان و ارتش و سپاه ، نقش عمده در حماسهآفرینى و خط شکنى و شهادتطلبى و پیروزیهاى ماندگار وپرافتخار داشت .پس نوع تشویق و تقدیر از نظامیان ، کارمندان ، محصلان ، کارگران ،کوچکها ، بزرگها ، خانمهاى خانهدار ، پزشکان و پرستاران و ... باید فرقکند و متناسب با خود آنان باشد و نشان دهنده ارجگذارى به کار خاصآنان باشد . « تشویق به نحوى باید باشد که تشویق شونده ، احساس کند دیگران به ارزش کار او پى بردهاند و از کارى که او کرده ، خوشحال و سپاسگزارند . » (5) . البته نباید تشویق ، ایجاد « غرور » کند . ظرفیت افراد را هم نسبت به تشویق باید سنجید . گاهى بچهها به خاطر تشویق ، لوس و بىادب و پرتوقع مىشوند . گاهى بزرگترها به خاطر نداشتن ظرفیت لازم براى تقدیر ، خود را مىبازند و متکبر و بىاعتنا مىشوند یا از رشد و پویایى مىمانند . به این عوارض منفى هم ، باید توجه داشت . به فرمودهحضرت امیر(ع) : « کم من مغرور بحسن القول فیه » ; (6) چه بسا کسانى که با سخن نیک دیگران در باره آنان ، مغرور مىشوند .شرایط تشویقدر یک کار تشویقى ، باید نکاتى مورد توجه قرار گیرد که به « اثربخشى » تشویق ، کمک مىکند و بدون آنها ، یا از اثر مىافتد ، یا اثرمنفى به بار مىآورد . برخى از این نکات ، از این قرار است :1- تشویق ، همراه با درک و تشخیص و کشف استعدادهاى رشد طرف مقابل باشد . 2- ارزش عمل نیک و خصلت شایسته ، شناخته شود و به فرد مورد تشویق هم شناسانده شود . 3- تشویق ، « رشوه » به حساب نیاید و « حق و حساب » ، تلقى نشود . 4- به اندازه و بجا باشد و از حد معمول و متناسب و متعارف ، تجاوز نکند ، تا خاصیتخود را از دست ندهد . 5- همراه و توام با عمل فرد باشد ، چون فاصله زیاد بین تشویق وکار نیک ، آن را از ارزش و اثر مىاندازد و نقش شوقآورى آن از بین مىرود . در حدیث است که : مزد کارگر را ، پیش از آنکه عرقش خشک شود بپردازید . 6- تشویق ، همراه با توجیه و تبیین باشد و فرد بداند که چرا و به خاطر چه کارى مورد تشویق قرار گرفته است . این مساله در توبیخ وتنبیه هم هست . همچنان که مجازات ، بدون آنکه طرف بداند چرا تنبیه مىشود ، عامل بازدارنده نیست ، تشویق بدون توجیه و تبیین هم اثر انگیزهآفرینى و تحریکى به کار خیر ندارد . 7- تشویق ، با عمل خوب ، تناسب داشته باشد ، نه مبالغهآمیز ، نهکمتر از حد مطلوب . تشویق ، مثل مصرف دارو براى بهبود یک بیمارىاست . مصرف بیش از حد یا کمتر از مقدار توصیهشده ، اثر درمانىندارد ، بلکه گاهى هم زیانبار است .گاهى مىتوان با تشویق انسانهاى شایسته ، راهى براى جلوگیرى از فساد فاسدان یافت . این تاثیر غیر مستقیم تشویق است . پیامبرانالهى ، هم « مبشر » بودند ، هم « منذر » . ولى گاهى کار بشارت و تشویق ، کارسازتر از تهدید و تنبیه و توبیخ است . حضرت على (ع) مىفرماید : با پاداش دادن و تشویق نیکوکار ، شخص بدکار و فاسد را از بدى و فساد باز دارید : « ازجر المسیئ بثواب المحسن . » (7) .« تشویق نسل جوان ، در زرورق پیچیدن و باد زدن و هندوانه زیر بغل آن دادن نیست . تشویق واقعى عبارت است از درک و کشف استعدادهاى فرزندان و ایجاد فرصت و محیط مساعد براى تجلى و شکوفایى آن ... محیط تشویقآمیز ، عبارت است از پیوند دادن آموزش و پرورش به زندگى اجتماعى ، آگاه ساختن نسل جوان از مسؤولیتهاى خویش و دادن فرصت مناسب براى ایفاى این مسؤولیتها . » (8) .به امید آنکه با بهرهگیرى از تشویق ( بیش از توبیخ و سرزنش ) ، زمینههاى مناسبترى براى رشد فضایل اخلاقى در جامعه و خانواده ودر رفتار و اخلاق افراد پدید آوریم .پىنوشتها : 1) نهجالبلاغه، فیضالاسلام، نامه 53. 2) همان، حکمت 339. 3) غررالحکم، چاپ دانشگاه، ج2، ص396. 4) نهجالبلاغه، نامه 53. 5) آموزش و پرورش براى فردا، آصفه آصفى، ص88. 6) غرر الحکم، ج4، ص548. 7) نهجالبلاغه، حکمت 168. 8) آموزش و پرورش براى فردا، ص91 و 93.