اخلاق معاشرت (۱۲)(به بهانهی ماه مبارک رمضان)
آداب مهمانى
ضیافت و مهمانى دو طرف دارد: یکى مهمان مىشود، دیگرى میزبان است. یکى بر سر سفرهی دیگرى مىنشیند و طعام مىخورد، دیگرى سفره مىگسترد و اطعام مىکند. لذت یکى در غذاخوردن است، و دیگرى در طعام دادن. [از] اصل مهمانى و ضیافت و مواردى را که در اسلام، توصیه به مهمانىدادن شده است، بحث کردیم و با میزبانان سخن گفتیم. اینک سخن با مهمان است و آداب مهمانىرفتن.
مهمان یا دردسر؟
در فرهنگ دینى ما، مهمان حبیب خدا و مایهی برکت است، هدیهاى از سوى پروردگار و عامل افزایش رزق و سبب آمرزش گناهان صاحبخانه و سبب نزول مغفرت الهى است. اینها همه بهجا و درست، چرا که فرمودهی معصومین و تعالیم مکتب است. اما در همینجا «هزار نکتهی باریکتر ز مو» وجود دارد که اگر مهمانىرفتن ما سبب زحمت و رنجش صاحبخانه شود و او را به درد سر بیندازد، آن وقت چه؟ باز هم رحمت است؟!
البته همه یکسان نیستند و روحیهها متفاوت است. بعضیها آمادگى پذیرش مهمان ندارند. برخى از وضع مالى مناسبى براى مهماننوازى و خرج ضیافت برخوردار نیستند. بعضى از نظر جا و منزل و امکانات پذیرایى آبرومندانه از مهمان در مضیقه و فشارند. بعضیها اشتغالاتى دارند که مهمانى مزاحم وقت و یا کارشان خواهد شد. اینجاست که خود مهمان باید مراعات حال طرف را بکند، انتظار بیش از حد نداشته باشد، بىخبر و بىدعوت نرود، دیروقت و نابهنگام بر سر صاحب منزل فرود نیاید و او را به تکلف و زحمت نیفکند (البته فرودهاى اضطرارى مستثنى است!...).
سفارش معاشرتى قرآن به مؤمنان دربارهی ادب مهمانشدن در خانهی پیامبر (ص) چنین است: «اى کسانى که ایمان آوردهاید! بدون اذن و اجازه و دعوت براى طعام، وارد خانهی پیامبر نشوید، و هرگاه دعوت شدید، داخل شوید، و چون غذا خوردید، پخش شوید (و بروید) و براى حرفزدن (و گپزدن) ننشینید، این کار شما سبب اذیت پیامبر است و از شما خجالت مىکشد، ولى خداوند از گفتن حق، حیا نمىکند!»(۱۶).
در مهمانى اگر آداب و سنن اسلامى مراعات شود، دیگر مهمان، اسباب زحمت و بار خاطر نخواهد شد، بلکه مایهی برکت و سبب خوشحالى خواهد بود و از همینجاست که به مسالهی «تکلف» بر مىخوریم که پیامدهاى بدى دارد و مایهی تلخکامیهایى در زندگى است.
«تکلف» یا «ماحضر»؟
در مثلهاى زیباى فارسى است که: «رسیده، رسیده خورد»، یا اینکه: «مهمان، هر که باشد، در خانه هر چه باشد»(۱۷). چیزى به نام «حفظ آبرو» یا «حیثیت»، براى برخى چنان تکلفآور و مشقتبار است که براى آن خود را به زحمتهاى بسیار دچار مىکنند و به هر قیمتى شده از مهمان پذیرایى مىکنند، مبادا که آبرویشان برود. البته توقعات نابجاى برخى مهمانان هم در این مساله دخالت دارد.
اینگونه مهمان که میزبان را به «تکلف» و زحمت مىافکند، نه تنها رحمت نیست که شوم است. اگر میان مردم و خویشاوندان صفا و صداقت و صمیمیت باشد و مهمانى از راه برسد و دیروقت یا نابهنگام باشد ، باید به هر چه که «هست» قناعت کرد. نه مهمان توقع زیادى داشته باشد و نه صاحبخانه خود را به دردسر بیفکند. در این صورت، دوستیها و رفت و آمدها تداوم مىیابد.
اما رفت و آمدهاى هزینهساز و خرجتراش و تکلفآور، سبب کاهش دید و بازدیدها و مهمانیها و موجب قطع رابطهها یا کاهش و سردى آن مىگردد. درسى از امیرمؤمنان (ع) بیاموزیم:
مردى حضرت على (ع) را به خانه دعوت کرد. حضرت فرمود: به سه شرط مىآیم. آن مرد پرسید: آن شرایط چیست؟ امام پاسخ داد: یکى اینکه از بیرون خانه چیزى برایم تهیه نکنى. دوم آنکه آنچه را در خانه دارى، پنهان و ذخیره نسازى (هر چه دارى بیاورى). سوم آنکه به خانوادهات اجحاف و فشار وارد نیاورى. مرد گفت: باشد، مىپذیرم. حضرت قبول کرد و مهمان خانهی او شد(۱۸).
این حدیث، درسهاى عظیم و نکات ظریفى را بیان مىکند. بعضیها به خانواده و همسر خویش زحمت بسیار مىدهند و تهیهی بساط و مواد یک سفره و پخت و پز را به او تحمیل مىکنند تا یک مهمانى آبرومند برپا شود. زحمتش را خانم مىکشد، ولى پزش را آقا مىدهد. این نوعى ستم به خانواده است و روا نیست که از سوى مرد انجام گیرد. در مهمانىرفتن، هم مهمان نباید متوقع باشد که براى او چنین و چنان کنند و به «ماحضر» -هر چه که موجود است- قانع باشد، و هم صاحبخانه خرجى را بر خود و رنجى را بر عیال، تحمیل نکند.
رسول خدا (ص) فرمود: مهمان تا دو شب مورد اکرام و پذیرایى قرار مىگیرد. اگر شب سوم فرا رسید، دیگر او از اهل خانه محسوب مىشود، هر چه که بود، مىخورد(۱۹). نیز از آن حضرت روایت است: به خانهی دیگرى چنان وارد نشوید و مهمان نروید که چیزى نداشته باشند تا خرج و انفاق کنند(۲۰).
این براى حفظ آبرو و عزت صاحبخانه است که نزد مهمان شرمنده و سرافکنده نشود. در ضربالمثلهاى فارسى است که: «مهمان دیروقت (یا: ناخوانده) خرجش به پاى خودش است».
سلمان و مسلمانى
روش مسلمانى را باید از حضرت «سلمان» آموخت که اهل قناعت و سادهزیستى بود و پرهیز از تکلف و تجمل. از این رو سلمان فارسى در فضیلتها و ارزشها از «اهل بیت» به شمار مىآمد (سلمان منا اهل البیت). بارى، نقل خاطرهاى از سلمان مناسب این بحث است:
یکى از مسلمانان صدر اسلام به نام «ابووائل» مىگوید: من به اتفاق دوستم به خانهی سلمان فارسى رفتیم و مدتى نشستیم. هنگام غذا فرا رسید. سلمان گفت: اگر نبود آنکه رسول خدا (ص) از تکلف و خویشتن را به زحمتافکندن نهى کرده است، برایتان غذاى خوبترى فراهم مىکردم. سپس برخاست و مقدارى نان معمولى و نمک آورد و جلوى مهمانان گذاشت. رفیقم گفت: کاش همراه این نمک، مقدارى سعتر (مرزه و آویشن) بود! سلمان رفت و ظرف آب خویش را «گرو» نهاد و کمى مرزه فراهم کرد و سر سفره نهاد. وقتى غذا خوردیم، دوستم گفت: خدا را شکر که به روزى خدا قانعیم! سلمان گفت: اگر به رزق خدا قانع بودى، الآن ظرف آب من در گرو نبود! ... (۲۱).
سلمان اهل تکلف نبود. ولى وقتى مهمان، خواستهاى را بر زبان آورد و تمناى غذا و طعامى داشت، سلمان ناچار شد که براى رضاى خاطر مهمان آن را تامین کند، هر چند با «رهن»گذاشتن وسیلهی زندگى!
بسیارى اوقات، نه تنها در مهمانیها، بلکه در مجموعهی رفت و آمدها و روابط، توقعات بیجاى افراد از یکدیگر، بار سنگینى را به دوش دیگران مىگذارد و این هیچ پسندیده و اسلامى نیست! مهمان خوب کسى است که وقتى به خانهی کسى مىرود، به خصوص اگر بدون اطلاعدادن قبلى باشد، همانجا که کفشهایش را از پا در مىآورد، توقع و انتظار را هم از خود جدا کند و بیرون در بگذارد و وارد شود، تا جاى هیچ گلهاى نباشد. وقتى بارى بر دوش میزبان سنگینى نکند، این گونه مهمانى بىزحمت و رنج است و اگر خدا کمک کند و همراه مهمان، روزى او را هم بفرستد که چه بهتر.
در حدیث است: «لا تکلفوا للضیف» یا «لایتکلفن احد لضیفه ما لایقدر»؛(۲۲) براى پذیرایى از مهمان، خود را بیش از حد توان به زحمت و مشقت نیندازید.
مىبینید که مساله، ظریف است و مرزها گاهى آشفته مىشود. هم دعوت به پذیرایى از مهمان کردهاند، هم نهى از تکلف! هم مهمان را موهبت الهى شمردهاند و مایهی رزق و برکت خانه دانستهاند، هم ایجاد اذیت و سختى براى میزبان را نهى کردهاند. شناخت تکلیف صحیح، هم براى مهمان هم میزبان، دقت و ظرافت مىطلبد.
مهمان ناخوانده
روابط مودتآمیز در جامعهی اسلامى و میان برادران دینى و خانوادهها، باید در سطحى باشد که رفت و آمدها گرم، و مهمانىدادنها صمیمى، مهمانىرفتنها بىتکلف، و پذیراییها خودمانى و بىگله باشد. این مطلوب نهایى است، ولى رعایت آدابى خاص، به ویژه آنجا که محبتها و صمیمیتها در حدى نیست که «هیچ آدابى و القابى مجوى»، ضرورى است. یکى از این نکات، بىدعوت به مهمانى نرفتن است، یکى هم همراه دعوت شده را با خود نبردن! گر چه میزبانان معمولا مىگویند: «خوب، چه مىشد مهمانتان را هم مىآورید، غریبه که نیستید، مىآورید و دور هم بودیم و... .»
اما توصیهی اسلام به پرهیز از این مساله است. حتى همراه بردن کودکان به مهمانى، اگر دعوت نشدهاند، گاهى اشکال شرعى هم پیدا مىکند، به ویژه اگر در دعوتنامه قید شده باشد که: «لطفا از آوردن بچه... .»
امام صادق (ع) از رسول خدا نقل مىکند که فرمود: « هر گاه یکى از شما به مهمانى و طعامى دعوت شدید، فرزند خود را همراه نبرید، اگر چنین کنید، کارى ناروا و غاصبانه کردهاید.»(۲۳) این همان عادت ناپسند «طفیلى» و «قفیلى» بردن همراه است. و... سومى را هم که صاحبخانه مىشناسد!
در حدیث دیگرى پیامبر اسلام به حضرت على (ع) در ضمن وصایایى فرمود: «یا على! هشت گروهند که اگر مورد اهانت قرار گرفتند، خودشان را سرزنش کنند، نه دیگرى را. یکى از آنان کسى است که به مهمانىاى که دعوت نشده برود و بر سر سفرهی ناخوانده بنشیند: «الذاهب الى مائدة لم یدع الیها... .»(۲۴)
گله نداشتن
مشهور است که: «سفرهی نینداخته یک عیب دارد. سفرهی انداخته هزار عیب!» این مثل همان کلام دیگر است که مىگویند: دیکتهی نوشتهنشده، غلط ندارد!
وقتى کسانى مهمانى مىدهند، به خصوص به صورت دستهجمعى و عمومى، چیزى به نام «گلایه» مطرح مىشود. البته ما نباید اهل گله باشیم که چرا مثلا ما را خبر نکردند، مگر غریبه بودیم که دعوت نشدیم و... . از طرف دیگر هم میزبان باید خود را براى گلایههاى احتمالى آماده کند.
اما آنچه براى دیگران بسیار کارساز است، «عدم توقع» است. نتیجهی این روحیه، آرامش وجدان و آسایش درون است. اگر کسى از دوستان، بستگان، همسایگان و همکاران، سورى داد و ما جزو مدعوین نبودیم، چه جاى گلایه؟... مگر به ما بدهکار بوده است؟ شاید دسترسى نداشته، شاید فراموش کرده که بگوید و از قلم افتادهایم، شاید از نظر جا و غذا، امکانات و ظرفیت نبوده، و... یا به هر دلیل دیگرى به ما نگفته است. چرا به ما بر بخورد و غبار کدورت بر آینهی دوستیهایمان بنشیند؟! حیف است که حریم و مرز دوستیها و خویشاوندیها با اینگونه مسایل، آشفته گردد. زبان به گلایه گشودن، هم طرف مقابل را شرمنده و رنجیده مىکند، هم نشانهی کمظرفیتى و دونهمتى و حقارت نفس گلهکننده است. مناعت طبع، گوهرى است که نباید آن را با سنگ «توقعهاى کوچک» شکست!
اگر به مهمانى هم رفتیم و غذا و جا و شرایط بر طبق میل و انتظارمان نبود، باز هم عیبجویى و شکوه، مناسب نیست؛ زیرا گلایههاى بعدى، نه عیوب و کاستیهاى گذشته را اصلاح مىکند، نه چیزى عاید ما مىشود. تنها پایینبودن سطح اندیشه و افق فرهنگ خویش را با این کار، نشان دادهایم.
ایثار و گذشت و بلندنظرى و والا همتى، مخصوص همین جاهاست! پس همت بلند دار... مبادا صفاى دوستى و خویشاوندى با چنین توقعهایى به کدورت مبدل شود. حیف است!
پىنوشتها:
۱) میزان الحکمه، ج۵، ص۵۲۱.
۲) امثال و حکم، دهخدا، ج۴، حرف میم.
۳) میزان الحکمه، ج۵، ص۵۲۰، وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۴۵۹.
۴) کافى، ج۲، ص۲۰۱، حدیث ۸ و ۹.
۵) وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۴۵۴.
۶) همان، حدیث ۴.
۷) همان، ص۴۵۲، حدیث ۲.
۸) بحارالانوار (بیروت)، ج۷۲، ص۴۵۸.
۹) همان، ص۴۶۲.
۱۰) کنزالعمال، ج۹، ص۲۴۵.
۱۱) نهج البلاغه، خطبه ۲۰۹.
۱۲) وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۴۵۵.
۱۳) همان، ص۴۵۶.
۱۴) بحارالانوار، ج۷۲، ص۴۵۶.
۱۵) رهنمون، ص۷۴۸.
۱۶) سوره احزاب، آیه ۵۳ (لا تدخلوا بیوت النبى ...).
۱۷) امثال و حکم، دهخدا، ج۴، کلمه «مهمان».
۱۸) بحارالانوار (چاپ بیروت)، ج۷۲، ص۴۵۱، حدیث ۴.
۱۹) وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۴۵۶.
۲۰) همان، حدیث ۲.
۲۱) میزان الحکمه، ج۵، ص۵۲۵ (به نقل از بحارالانوار، ج۲۲، ص۳۸۴).
۲۲) کنز العمال، ج۱۶، ص۲۴۸.
۲۳) بحارالانوار، ج۷۲، ص۴۴۵.
۲۴) همان، ص۴۴۴، حدیث ۱ و ص۴۵۲، حدیث ۶.