اخلاق معاشرت (۱۲)(به بهانه‌ی ماه مبارک رمضان) :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
  • ۱۷ شهریور ۰۳، ۱۷:۴۶ - آلاء ..
    🙏
کپی‌رایت

اخلاق معاشرت (۱۲)(به بهانه‌ی ماه مبارک رمضان) اخلاق معاشرت (۱۲)(به بهانه‌ی ماه مبارک رمضان)

يكشنبه, ۲۴ مهر ۱۳۸۴، ۱۰:۵۴ ب.ظ

آداب مهمانى

ضیافت و مهمانى دو طرف دارد: یکى مهمان مى‏‌شود، دیگرى میزبان است. یکى بر سر سفره‌ی دیگرى مى‌‏نشیند و طعام مى‏‌خورد، دیگرى‏ سفره مى‏‌گسترد و اطعام مى‏‌کند. لذت یکى در غذاخوردن است، و دیگرى در طعام دادن. [از] اصل مهمانى و ضیافت و مواردى را که در اسلام، توصیه به‏ مهمانى‌دادن شده است، بحث کردیم و با میزبانان سخن گفتیم. اینک‏ سخن با مهمان است و آداب مهمانى‌رفتن.

 

مهمان یا دردسر؟

در فرهنگ دینى ما، مهمان حبیب خدا و مایه‌ی برکت است، هدیه‌‏اى ‏از سوى پروردگار و عامل افزایش رزق و سبب آمرزش گناهان ‏صاحب‌خانه و سبب نزول مغفرت الهى است. این‌ها همه به‌جا و درست، چرا که فرموده‌ی معصومین و تعالیم مکتب است. اما در همین‌جا «هزار نکته‌ی باریک‌تر ز مو»  وجود دارد که اگر مهمانى‌رفتن ما سبب زحمت و رنجش صاحب‌خانه شود و او را به درد سر بیندازد، آن وقت چه؟ باز هم ‏رحمت است؟!

البته همه یکسان نیستند و روحیه‏‌ها متفاوت است. بعضی‌ها آمادگى‏ پذیرش مهمان ندارند. برخى از وضع مالى مناسبى براى مهمان‏‌نوازى و خرج ضیافت‏ برخوردار نیستند. بعضى از نظر جا و منزل و امکانات‏ پذیرایى آبرومندانه از مهمان در مضیقه و فشارند. بعضی‌ها اشتغالاتى ‏دارند که مهمانى مزاحم وقت و یا کارشان خواهد شد. این‌جاست که‏ خود مهمان باید مراعات حال طرف را بکند، انتظار بیش از حد نداشته‏ باشد، بى‏‌خبر و بى‏‌دعوت نرود، دیروقت و نابهنگام بر سر صاحب‏ منزل فرود نیاید و او را به تکلف و زحمت نیفکند (البته فرودهاى‏ اضطرارى مستثنى است!...).

سفارش معاشرتى قرآن به مؤمنان درباره‌ی ادب مهمان‌شدن در خانه‌ی پیامبر (ص) چنین است: «اى کسانى که ایمان آورده‌‏اید! بدون اذن و اجازه و دعوت براى طعام، وارد خانه‌ی پیامبر نشوید، و هرگاه دعوت شدید، داخل شوید، و چون غذا خوردید، پخش شوید (و بروید) و براى حرف‌زدن (و گپ‌زدن) ننشینید، این کار شما سبب اذیت پیامبر است و از شما خجالت مى‏‌کشد، ولى ‏خداوند از گفتن حق، حیا نمى‌‏کند!»(۱۶).

در مهمانى اگر آداب و سنن اسلامى مراعات شود، دیگر مهمان، اسباب زحمت و بار خاطر نخواهد شد، بلکه مایه‌ی برکت و سبب‏ خوش‌حالى خواهد بود و از همین‌جاست که به مساله‌ی «تکلف‏» بر مى‏‌خوریم که پیامدهاى بدى دارد و مایه‌ی تلخ‌کامی‌هایى در زندگى‏ است.

 

«تکلف» یا «ماحضر»؟

در مثل‌هاى زیباى فارسى است که: «رسیده، رسیده خورد»، یا اینکه: «مهمان، هر که باشد، در خانه هر چه باشد»(۱۷). چیزى به نام «حفظ آبرو» یا «حیثیت»، براى برخى چنان تکلف‌‏آور و مشقت‌‏بار است که براى آن خود را به زحمت‌هاى بسیار دچار مى‏‌کنند و به هر قیمتى شده از مهمان پذیرایى مى‏‌کنند، مبادا که آبرویشان برود. البته توقعات نابجاى برخى مهمانان هم در این مساله دخالت دارد.

این‌گونه مهمان که میزبان را به «تکلف‏» و زحمت مى‌‏افکند، نه تنها رحمت نیست که شوم است. اگر میان مردم و خویشاوندان صفا و صداقت و صمیمیت‏ باشد و مهمانى از راه برسد و دیروقت‏ یا نابهنگام ‏باشد ، باید به هر چه که «هست» قناعت کرد. نه مهمان توقع زیادى داشته‏ باشد و نه صاحب‌خانه خود را به دردسر بیفکند. در این صورت، دوستی‌ها و رفت و آمدها تداوم مى‏‌یابد.

اما رفت و آمدهاى هزینه‏‌ساز و خرج‏‌تراش و تکلف‌‏آور، سبب‏ کاهش دید و بازدیدها و مهمانی‌ها و موجب قطع رابطه‏‌ها یا کاهش و سردى آن مى‏‌گردد. درسى از امیرمؤمنان (ع) بیاموزیم:

مردى حضرت على (ع) را به خانه دعوت کرد. حضرت فرمود: به‏ سه شرط مى‏‌آیم. آن مرد پرسید: آن شرایط چیست؟ امام پاسخ داد: یکى این‌که از بیرون خانه چیزى برایم تهیه نکنى. دوم آن‌که آن‌چه را در خانه دارى، پنهان و ذخیره نسازى (هر چه ‏دارى بیاورى). سوم آن‌که به خانواده‌‏ات اجحاف و فشار وارد نیاورى. مرد گفت: باشد، مى‏‌پذیرم. حضرت قبول کرد و مهمان خانه‌ی او شد(۱۸).

این حدیث، درس‌هاى عظیم و نکات ظریفى را بیان مى‌‏کند. بعضی‌ها به خانواده و همسر خویش زحمت‏ بسیار مى‏‌دهند و تهیه‌ی بساط و مواد یک سفره و پخت و پز را به او تحمیل مى‏‌کنند تا یک مهمانى آبرومند برپا شود. زحمتش را خانم مى‏‌کشد، ولى پزش را آقا مى‏‌دهد. این نوعى‏ ستم به خانواده است و روا نیست که از سوى مرد انجام گیرد. در مهمانى‌رفتن، هم مهمان نباید متوقع باشد که براى او چنین و چنان کنند و به «ماحضر» -هر چه که موجود است- قانع باشد، و هم ‏صاحب‌خانه خرجى را بر خود و رنجى را بر عیال، تحمیل نکند.

رسول خدا (ص) فرمود: مهمان تا دو شب مورد اکرام و پذیرایى ‏قرار مى‏‌گیرد. اگر شب سوم فرا رسید، دیگر او از اهل خانه محسوب‏ مى‏شود، هر چه که بود، مى‏‌خورد(۱۹). نیز از آن حضرت روایت است: به خانه‌ی دیگرى چنان وارد نشوید و مهمان نروید که چیزى نداشته ‏باشند تا خرج و انفاق کنند(۲۰)

این براى حفظ آبرو و عزت صاحب‌خانه ‏است که نزد مهمان شرمنده و سرافکنده نشود. در ضرب‏‌المثل‌هاى‏ فارسى است که: «مهمان دیروقت (یا: ناخوانده) خرجش به پاى خودش است».

 

سلمان و مسلمانى

روش مسلمانى را باید از حضرت «سلمان» آموخت که اهل قناعت ‏و ساده‌زیستى بود و پرهیز از تکلف و تجمل. از این ‏رو سلمان فارسى‏ در فضیلت‌ها و ارزش‌ها از «اهل بیت‏» به شمار مى‌‏آمد (سلمان منا اهل ‏البیت).  بارى، نقل خاطره‌‏اى از سلمان مناسب این بحث است:

یکى از مسلمانان صدر اسلام به نام «ابووائل‏» مى‏‌گوید: من به اتفاق ‏دوستم به خانه‌ی سلمان فارسى رفتیم و مدتى نشستیم. هنگام غذا فرا رسید. سلمان گفت: اگر نبود آن‌که رسول خدا (ص) از تکلف و خویشتن را به زحمت‌افکندن نهى کرده است، برایتان غذاى خوب‌ترى‏ فراهم مى‏‌کردم. سپس برخاست و مقدارى نان معمولى و نمک آورد و جلوى مهمانان گذاشت. رفیقم گفت: کاش همراه این نمک، مقدارى‏ سعتر (مرزه و آویشن) بود! سلمان رفت و ظرف آب خویش را «گرو» نهاد و کمى مرزه فراهم کرد و سر سفره نهاد. وقتى غذا خوردیم، دوستم گفت:  خدا را شکر که  به روزى خدا قانعیم! سلمان گفت: اگر به ‏رزق خدا قانع بودى، الآن ظرف آب من در گرو نبود! ... (۲۱).

سلمان اهل تکلف نبود. ولى وقتى مهمان، خواسته‌‏اى را بر زبان آورد و تمناى غذا و طعامى داشت، سلمان ناچار شد که براى رضاى خاطر مهمان آن را تامین کند، هر چند با «رهن‏»گذاشتن وسیله‌ی زندگى!

بسیارى اوقات، نه تنها در مهمانی‌ها، بلکه در مجموعه‌ی رفت و آمدها و روابط، توقعات بیجاى افراد از یکدیگر، بار سنگینى را به ‏دوش دیگران مى‏‌گذارد و این هیچ پسندیده و اسلامى نیست! مهمان‏ خوب کسى است که وقتى به خانه‌ی کسى مى‏‌رود، به خصوص اگر بدون ‏اطلاع‌دادن قبلى باشد، همان‌جا که کفش‌هایش را از پا در مى‏‌آورد، توقع ‏و انتظار را هم از خود جدا کند و بیرون در بگذارد و وارد شود، تا جاى‏ هیچ گله‏‌اى نباشد. وقتى بارى بر دوش میزبان سنگینى نکند، این گونه‏ مهمانى بى‏زحمت و رنج است و اگر خدا کمک کند و همراه مهمان، روزى او را هم بفرستد که چه بهتر.

در حدیث است: «لا تکلفوا للضیف» یا «لایتکلفن احد لضیفه ما لایقدر»؛(۲۲) براى پذیرایى از مهمان، خود را بیش از حد توان به زحمت و مشقت نیندازید.

مى‏‌بینید که مساله، ظریف است و مرزها گاهى آشفته مى‌‏شود. هم ‏دعوت به پذیرایى از مهمان کرده‌‏اند، هم نهى از تکلف! هم مهمان را موهبت الهى شمرده‏‌اند و مایه‌ی رزق و برکت‏ خانه دانسته‏‌اند، هم ایجاد اذیت و سختى براى میزبان را نهى کرده‏‌اند. شناخت تکلیف صحیح، هم براى مهمان هم میزبان، دقت و ظرافت مى‏‌طلبد.

 

مهمان ناخوانده

روابط مودت‏‌آمیز در جامعه‌ی اسلامى و میان برادران دینى و خانواده‏‌ها، باید در سطحى باشد که رفت و آمدها گرم، و مهمانى‏‌دادن‌ها صمیمى، مهمانى‏‌رفتن‌ها بى‏‌تکلف، و پذیرایی‌ها خودمانى و بى‏‌گله باشد. این مطلوب نهایى است، ولى رعایت آدابى خاص، به ویژه آن‌جا که ‏محبت‌ها و صمیمیت‌ها در حدى نیست که «هیچ آدابى و القابى مجوى»، ضرورى است. یکى از این نکات، بى‌‏دعوت به مهمانى نرفتن است، یکى هم همراه دعوت شده را با خود نبردن! گر چه میزبانان معمولا مى‏‌گویند: «خوب، چه مى‌‏شد مهمانتان را هم مى‏آورید، غریبه که نیستید، مى‌‏آورید و دور هم بودیم و... .»

اما توصیه‌ی اسلام به پرهیز از این مساله است. حتى همراه بردن کودکان به مهمانى، اگر دعوت نشده‏‌اند، گاهى اشکال شرعى هم ‏پیدا مى‏‌کند، به ویژه اگر در دعوتنامه قید شده باشد که: «لطفا از آوردن‏ بچه... .»

امام صادق (ع) از رسول خدا نقل مى‏‌کند که فرمود: « هر گاه یکى از شما به مهمانى و طعامى دعوت شدید، فرزند خود را همراه نبرید، اگر چنین کنید، کارى ناروا و غاصبانه کرده‌‏اید.»(۲۳) این همان عادت ناپسند «طفیلى‏» و «قفیلى‏» بردن همراه است. و... سومى را هم که صاحب‌خانه مى‏‌شناسد!

در حدیث دیگرى پیامبر اسلام به حضرت على (ع) در ضمن ‏وصایایى فرمود: «یا على! هشت گروهند که اگر مورد اهانت قرار گرفتند، خودشان را سرزنش کنند، نه دیگرى را. یکى از آنان کسى است که به مهمانى‏‌اى که دعوت نشده برود و بر سر سفره‌ی ناخوانده بنشیند: «الذاهب الى مائدة لم یدع الیها... .»(۲۴)

 

گله نداشتن

مشهور است که: «سفره‌ی نینداخته یک عیب دارد. سفره‌ی انداخته هزار عیب!» این مثل همان کلام دیگر است که مى‏‌گویند: دیکته‌ی نوشته‌نشده، غلط ندارد!

وقتى کسانى مهمانى مى‌‏دهند، به خصوص به صورت دسته‌‏جمعى ‏و عمومى، چیزى به نام «گلایه‏» مطرح مى‏‌شود. البته ما نباید اهل گله ‏باشیم که چرا مثلا ما را خبر نکردند، مگر غریبه بودیم که دعوت نشدیم ‏و... . از طرف دیگر هم میزبان باید خود را براى گلایه‏‌هاى احتمالى آماده کند.

اما آن‌چه براى دیگران بسیار کارساز است، «عدم توقع‏» است. نتیجه‌ی ‏این روحیه، آرامش وجدان و آسایش درون است. اگر کسى از دوستان، بستگان، همسایگان و همکاران، سورى داد و ما جزو مدعوین نبودیم، چه جاى گلایه؟...  مگر به ما بدهکار بوده است؟ شاید دسترسى ‏نداشته، شاید فراموش کرده که بگوید و از قلم افتاده‌‏ایم، شاید از نظر جا و غذا، امکانات و ظرفیت نبوده، و... یا به هر دلیل دیگرى به ما نگفته ‏است. چرا به ما بر بخورد و غبار کدورت بر آینه‌ی دوستی‌هایمان بنشیند؟! حیف است که حریم و مرز دوستی‌ها و خویشاوندی‌ها با این‌گونه ‏مسایل، آشفته گردد. زبان به گلایه گشودن، هم طرف مقابل را شرمنده و رنجیده‏ مى‌‏کند، هم نشانه‌ی کم‏ظرفیتى و دون‌‏همتى و حقارت نفس گله‌کننده ‏است. مناعت طبع، گوهرى است که نباید آن را با سنگ «توقع‌هاى کوچک‏» شکست!

اگر به مهمانى هم رفتیم و غذا و جا و شرایط بر طبق میل و انتظارمان نبود، باز هم عیب‏‌جویى و شکوه، مناسب نیست؛ زیرا گلایه‏‌هاى بعدى، نه عیوب و کاستی‌هاى گذشته را اصلاح مى‏‌کند، نه ‏چیزى عاید ما مى‌‏شود. تنها پایین‌بودن سطح اندیشه و افق فرهنگ ‏خویش را با این کار، نشان داده‌‏ایم.

ایثار و گذشت و بلندنظرى و والا همتى، مخصوص همین‏ جاهاست! پس همت‏ بلند دار... مبادا صفاى دوستى و خویشاوندى با چنین توقع‌هایى به کدورت مبدل شود. حیف است!

 

پى‌‏نوشت‌ها:

۱) میزان‏ الحکمه، ج‏۵، ص‏۵۲۱.   

۲) امثال و حکم، دهخدا، ج‏۴، حرف میم.  

۳) میزان‏ الحکمه، ج‏۵، ص‏۵۲۰، وسائل‏ الشیعه، ج‏۱۶، ص‏۴۵۹.  

۴) کافى، ج‏۲، ص‏۲۰۱، حدیث ۸ و ۹.   

۵) وسائل ‏الشیعه، ج‏۱۶، ص‏۴۵۴.  

۶) همان، حدیث ۴.  

۷) همان، ص‏۴۵۲، حدیث ۲.  

۸) بحارالانوار (بیروت)، ج‏۷۲، ص‏۴۵۸. 

۹) همان، ص‏۴۶۲.  

۱۰) کنزالعمال، ج‏۹، ص‏۲۴۵.

۱۱) نهج‏ البلاغه، خطبه ۲۰۹.  

۱۲) وسائل ‏الشیعه، ج‏۱۶، ص‏۴۵۵.    

۱۳) همان، ص‏۴۵۶. 

۱۴) بحارالانوار، ج‏۷۲، ص‏۴۵۶. 

۱۵) رهنمون، ص‏۷۴۸.    

۱۶) سوره احزاب، آیه ۵۳  (لا تدخلوا بیوت النبى ...).  

۱۷) امثال و حکم، دهخدا، ج‏۴، کلمه «مهمان‏».   

۱۸) بحارالانوار (چاپ بیروت)، ج‏۷۲، ص‏۴۵۱، حدیث ۴.  

۱۹) وسائل‏ الشیعه، ج‏۱۶، ص‏۴۵۶. 

۲۰) همان، حدیث ۲.  

۲۱) میزان الحکمه، ج‏۵، ص‏۵۲۵ (به نقل از بحارالانوار، ج‏۲۲، ص‏۳۸۴).  

۲۲) کنز العمال، ج‏۱۶، ص‏۲۴۸.   

۲۳) بحارالانوار، ج‏۷۲، ص‏۴۴۵.   

۲۴) همان، ص‏۴۴۴، حدیث ۱ و ص‏۴۵۲، حدیث ۶.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه