اخلاق معاشرت (۱۶)(به بهانه‌ی ماه مبارک رمضان) :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
کپی‌رایت

اخلاق معاشرت (۱۶)(به بهانه‌ی ماه مبارک رمضان) اخلاق معاشرت (۱۶)(به بهانه‌ی ماه مبارک رمضان)

پنجشنبه, ۲۸ مهر ۱۳۸۴، ۱۰:۵۸ ب.ظ

اذن و اجازه

نهاد «خانواده‏»، از مقدس‌ترین نهادهاست. سلامت و استوارى آن ‏نیز، مورد توجه اسلام است. نوع برخوردها نسبت ‏به تحکیم رشته‏‌هاى ‏این نهاد، یا گسستن پیوندها و آفت‏‌خیز کردن آن مؤثر است.

خانواده و خانه، حد و حریمى دارد که باید رعایت ‏شود و مورد تعدى و «مرزشکنى‏» قرار نگیرد. تهاجم و تعدى به این حدود و حقوق، گاهى هم از طریق «نگاه‏» است که کنترل آن ضرورى است.

 

چشمهاى بىبها

آن‌چه سبب بى‏‌بهایى چشم‌ها مى‌‏شود، بى‏‌محابایى آن‌هاست، یعنى‏ شناختن حریم‌ها و مراعات‌نکردن حقوق شخصى دیگران و ورود به ‏قلمرو ممنوع.

چشم، گوهر ارزنده و نعمت عظیم الهى است و ارزش آن برابر با کل وجود و جان آدمى است، تا آن‌جا که اگر کسى دو چشم دیگرى را کور کند، دیه‌ی کامل یک انسان بر عهده‌ی او است.(۱۰)  و دیه‌ی یک چشم، به قدر نصف دیه‌ی انسان است. اما همین چشم، اگر نگاه خائنانه کند و به خانه‏‌ها و عورات و اسرار و درون خانه‌ی مردم و به نوامیس دیگران نگاه دزدانه کند و در آن حالت، بزنند و آسیب ببیند، دیه ندارد. این بى‏‌ارزشى چشم‏ ناپاک را مى‌‏رساند که بى‌‏اذن و به ناروا و حرام، وارد حریم دیگران ‏مى‏‌شود و مرتکب گناه مى‏‌گردد. فتواى حضرت امام‏ قدسسره چنین ‏است:

«دید زدن به خانه‌ی مردم و نگاه به نامحرم گناه است و صاحب‌خانه حق دارد سنگ یا چیزى به طرف او پرتاب کند و ضمانى هم بر او نیست. حتى اگر به درون‏ خانه‏‌هایى دور،  با ابزارى (مثل دوربین قوى) نگاه کند، مثل آن است که از نزدیک ‏نگاه کند. نگاه به درون خانه‌ی کسى از طریق نصب آینه نیز همین حکم را دارد.»(۱۱)

این حرمت‏‌شکنى براى چشم‌هاى ناپاک، نهایت‏ حرمت‏‌گذارى‏ براى حقوق شخصى در زندگى خصوصى انسان‌هاست. در حدیثى از رسول اکرم (ص) آمده است: «هر کس به خانه‌ی همسایه‌‏اش سرک بکشد تا به عورت مردى یا موى زنى یا بدن‏ او نگاه کند، بر خداوند رواست که او را همراه منافقان به آتش دوزخ افکند... .»(۱۲) و نیز فرموده است: «من اطلع فى بیت‏ بغیر اذنهم فقد حل لهم ان یفقاوا عینه‏»؛(۱۳) هر کس بى‌‏اجازه، به خانه‏اى دید بزند، آنان حق دارند که چشمش‏ را کور سازند. در حدیث دیگرى امام صادق (ع) فرموده است: در چنین ‏حالتى اگر چشمش را معیوب کنند، دیه‏‌اى بر آنان نیست.(۱۴) در نقل‌هاى متعددى آمده است که رسول خدا (ص) در خانه‌ی ‏خویش مشغول شانه‌زدن خود بود -و با یکى از همسرانش بود- کسى‏ از شکاف در، درون خانه را دید مى‌‏زد. پیامبر اسلام فرمود: اگر نزدیک ‏تو بودم، چشمت را با همین شانه در مى‏‌آوردم. یا: برخاست‏ به سراغش‏ رفت... که مرد، گریخته و صحنه را ترک کرده بود.(۱۵)

از این سو، بى‏‌اجازه وارد حریم زندگى کسى شدن تا این حد ناپسند است، از آن سو هم سفارش به اجازه‌گرفتن براى ورود به خانه‌ی ‏دیگرى و استیذان و استیناس شده است (که در بخش پیشین، به تفصیل گذشت).

 

درسى براى نوجوانان

ادب دیگرى که قرآن مى‏‌آموزد و به سلامت‏ خانوادگى و اخلاقى ‏جوانان نابالغ مربوط مى‏‌شود، اجازه‌گرفتن براى ورود به اتاق پدر و مادر است. این نکته را،  هم خود نوجوانان باید رعایت کنند، و هم‏ والدین باید به نحوى شایسته و هنرمندانه و بدون بدآموزى و تحریک، آنان را توجیه کنند.

گاهى پدر و مادر، در اتاق خویش ممکن است‏ به استراحت ‏مشغول باشند، با لباس‌هاى راحت و وضعى متناسب با خواب. سرزده ‏وارد شدن کودکانى که در سنین قبل از بلوغ باشند، ممکن است ‏عوارضى داشته باشد و نوجوانان را به برخى مسایل انحرافى بکشد. این‌جاست که باید نوجوانان، در بزنند، اجازه بگیرند و بى‏‌اطلاع و اذن، وارد اتاق دیگران نشوند. آموزش قرآن این است که هم غلامان و خدمتکاران خانه، و هم کودکانى که به سن بلوغ جنسى نرسیده‌‏اند، سه‏ بار و در سه هنگام، اذن بگیرند. این سه وقت عبارت است از: ۱- پیش از نماز صبح. ۲- هنگام استراحت ظهر. ۳- شب، بعد از عشاء. این سه وقت را قرآن کریم به نام «راز» و «سر» پوشیدنى (عورت) یاد مى‏‌کند و جز این سه وقت را -که معمولا ممکن است افراد در این ‏مواقع، با لباس زیر و وضع خاص یا نیمه‌لخت‏ یا بدون پوشش کافى‏ باشند-  بلامانع اعلام مى‏‌کند. متن آیه‌ی قرآن چنین است:

«یا ایها الذین امنوا لیستاذنکم الذین ملکت ایمانکم و الذین لم یبلغوا الحلم منکم ثلاث مرات: من قبل صلوة الفجر و حین تضعون ثیابکم من الظهیرة و من بعد صلوة العشاء ثلاث عورات لکم...»(۱۶)

در این آیه، یک مرحله جلوتر و فراتر از اجازه گرفتن براى ورود به «خانه» را هم مطرح کرده است، یعنى ورود به اتاق شخصى در مواقعى خاص. ممکن است ‏برخى، تردد کودکان را نزد بزرگترها امرى‏ ساده و عادى تلقى کنند و بچه‌‏ها از این رهگذر، صحنه‏‌هایى ببینند و با مسایلى روبه‌‏رو شوند که برایشان غیر قابل هضم و درک یا بدآموز باشد و به انحراف بیفتند. این مساله در یک نگاه عام‌‏تر، به کنترل روابط همسران نسبت ‏به توجه و دیدن و فهمیدن کودکان مربوط مى‏‌شود که... بماند! و به این اشاره بسنده کنیم و بگذریم، چرا که مساله چندان مهم ‏است که باید نوشته‌‏اى مفصل و مستقل پیرامون آن نگاشت.

به هر حال، این مساله‌ی به ظاهر ساده و جزیى، از چنان اهمیتى در «تصحیح معاشرت» دارد که قرآن کریم به تفصیل و با ذکر جزئیات به آن‏ پرداخته است، تا خانواده‏‌ها و فرزندان، گرفتار بیماری‌هاى روانى و اخلاقى نشوند و از آثار سوء عصبى و روانى نبودن کنترل و حریم در معاشرت‌ها، به خصوص در مورد خلوت‏‌سرا و تردد و دیدن و فهمیدن کودکان، مصون بمانند. در پرونده‌ی بسیارى از گرفتاران به بیماری‌هاى‏ جنسى و انحرافات اخلاقى از این نوع، اعترافاتى به چشم مى‏‌خورد که‏ نشان‌‏دهنده‌ی تاثیر منفى این‌گونه ولنگاری‌ها و نبودن حریم در معاشرت‌ها است. و توجه‌یافتن کودکان و نوجوانان به برخى از اسرار زندگى‏ خصوصى والدین، که آنان را به گناه مى‏‌کشد، جاى دقت و تامل است، که حضرت امیر (ع) فرمود: «کم من نظرة جلبت‏ حسرة‏»(۱۷)، چه بسا نگاهى که‏ حسرت مى‌‏آورد!

 

چرا بىاجازه؟

بارى... رعایت ‏حریم حقوق دیگران در معاشرت‌ها ما را به بحث از استیذان و استیناس کشاند. ولى سخن اصلى آن است که احترام گذاشتن ‏به این حقوق فردى، شرط اخوت اسلامى در یک جامعه‌ی مکتبى است و پاى‏بندى به این اصول، ضامن تداوم دوستی‌هاست.

این عمل بى‏‌اذن و اجازه، تنها مربوط به ورود به خانه و اتاق‏ اشخاص نمى‌‏شود؛ دامنه‏‌اى گسترده دارد. اگر کسى یادداشتى مى‏‌کند و نامه‏‌اى مى‌‏نویسد، نباید دزدانه به آن نگاه کرد. اگر کسى رازى را به امانت نزد ما مى‏‌گوید، نباید خیانت کرد و اسرارش را فاش ساخت. اگر کسى کلید خانه، کمد، کیف یا سویچ ماشین و موتور را به‏ دست ما داد، نباید بیش از حدى که یقین به اذن و رضایت او داریم، در آن تصرف کنیم. اگر دو نفر با هم صحبت‏ خصوصى مى‌‏کنند، چه حضورى، چه‏ تلفنى، «گوش ایستادن‏» و به نجواها گوش کردن و «استراق سمع» کردن و شنود گذاشتن، جایز نیست. اگر حامل نامه‏‌اى به دیگران هستیم، حق گشودن نامه و مطالعه‌ی ‏محتواى آن را نداریم. اگر پاکتى براى شخصى فرستاده مى‌‏شود و تاکید مى‏کنند که «شخصا مفتوح فرمایید»، دیگرى حق باز کردن و مطالعه‌ی آن را ندارد (مگر با اجازه‌ی طرف اصلى). بى‏اجازه نمى‏توان سر کمد و کیف و جیب و دفتر کسى رفت و چیزى برداشت ‏یا خواند یا تصرف کرد. اگر روى جزوه، بولتن یا خبرنامه‌‏اى مهر «محرمانه‏» خورده است، یا نقل مطلبى از جایى یا کسى ‏منوط به «اجازه‏» دانسته شده است، در همه‌ی این موارد، بى‏اذن کار کردن، نوعى خیانت است و دور از ادب اسلامى و انسانى. اگر آلبومى «خانوادگى‏» است، دیگرى بى‏‌اجازه حق نگاه کردن به آن ‏را ندارد. اگر گفتند: راضى نیستیم مطالب این دفتر را بخوانى، یا اگر مطلبى ‏و انتقادى و مقاله‌‏اى نوشتند و با نوشتن «امضاء محفوظ‏» گفتند که راضى‏ به افشاى نام نیستند، افشاى آن خلاف ادب و قانون و وجدان است. اگر کسى مطلبى را با ما در میان گذاشت و تاکید کرد که: «راضى نیستم به کسى بگویی»،  تا چه اندازه رعایت مى‏‌کنیم؟ آیا حاضریم این‌ها را هم جزء حقوق و حدود اشخاص به حساب آوریم و مراعات کنیم؟!

پس، مجموعه‌ی آن‌چه «راز شخصى‏» و اسرار زندگى خصوصى‏ محسوب مى‏‌شود، بسیار است. تنها در خانه و اتاق و نامه و راز هم‏ خلاصه نمى‌‏شود. ممکن است ‏حتى نوعى از غذا و میوه و خوراکى در خانه و یخچال و... کسى باشد ولى دوست نداشته باشد که آن را بدانند. یا یک بیمارى یا نقص عضو و جسم در کسى باشد که نخواهد دیگرى ‏آن را بداند. یا در شرایط بحرانى خاصى قرار داشته باشد که نخواهد مردم بدانند. همه‌ی این‌ها در قلمرو «حریم شخصى» است و ورود به آن‏ «اجازه‏» مى‏‌خواهد.

گاهى در یک خانواده، یک «اختلاف» است، ولى دوست ندارند که‏ اقوام و آشنایان از این اختلاف باخبر شوند. وسوسه‌شدن براى پى‏بردن به آن، و فاش ساختن براى دیگران هم از همین مقوله‌ی غیر مجاز وغیر ماذون است.

«سیدقطب‏»، در اشاره به این نکته‌ی لطیف قرآنى و آداب اجتماعى ‏مى‏‌نویسد:

«امروز ما مسلمانان، نسبت‏ به این گونه امور دقیق و ظریف، حساسیت‏ خود را از دست داده‌‏ایم. گاهى شخصى به خانه‌ی برادرش حمله‌ور مى‏‌شود، هر لحظه از لحظات شب و روز که باشد، برایش فرق نمى‏‌کند. آن قدر در مى‌‏زند تا باز کنند و اگر در به رویش باز نکنند بر نمى‌‏گردد تا آن‌که صاحب خانه را به ستوه آورد و در بگشایند. گاهى در خانه، تلفن وجود دارد و مى‏‌تواند پیش از آمدن، تلفنى تماس گرفته و خبر دهد تا اجازه بدهند یا روشن شود که موقعیت مناسب نیست. ولى این ‏راه و شیوه را رها مى‏‌کند تا بى‏‌خبر و بى‏‌موقع وارد شود و بدون قول و قرار قبلى به ‏خانه‏‌اش رود. متاسفانه چنان شده که عرف هم نمى‌‏پذیرد که اگر چه صاحب خانه ‏ناراحت و رنجیده شود، از آمدن بى‏‌خبر و غیر منتظره باز گردد. ما مسلمانان امروز، سرزده و بى‏‌خبر، هر لحظه که بخواهیم وارد خانه‌ی هم مى‌‏شویم و اگر وقت غذا باشد و غذاى مناسبى پیش ما نیاورد، در دلمان مى‏‌رنجیم. یا شب دیرهنگام به خانه کسى‏ مى‌‏رویم، اگر آخر شب از ما نخواهد که همان‌جا بخوابیم، در دل رنجیده مى‏‌شویم، بى‌‏آنکه به عذر آنان در این گونه مواقع توجه داشته باشیم. این نشانه‌ی آن است که ما هنوز، به ادب اسلام و ادب رسول خدا مؤدب نشده‌‏ایم، برده‌ی عرف خطاکاریم. ولى اگر همین گونه مراعات آداب را در غیر مسلمانان ببینیم، برایمان شگفت جلوه ‏مى‌‏کند و نمى‏‌کوشیم دریابیم که ریشه‌ی این ادب‌ها در شریعت‏ خود ما نهفته است  و باید به آن اصل خویش برگردیم... .»(۱۸)

به هر حال، هر چند در نوع ارتباطات، گاهى با خویشاوندان و دوستان بسیار صمیمى مواجه هستیم، ولى هرگز این «مجوز»  ورود به ‏«منطقه‌ی ممنوعه» از زندگى شخصى آنان شمرده نمى‏شود، مگر آن‌که «اذن ‏صریح» داشته باشیم.

در روایات، «نگاه» هم‌چون تیرى مسموم از تیرهاى شیطان قلمداد شده است. گاهى «گناه»، در پى یک «نگاه» پدید مى‌‏آید. و اگر کسى نتواند چشم‌ها و پلک‌هاى خود را تحت اختیار و کنترل داشته باشد، به روز سیاه مى‏‌نشیند. حیف است که انسان از راه نگاه، جهنمى شود. به فرموده‌ی ‏حضرت على (ع): چشم‌ها شکارگاه شیطان است: «العیون مصائد الشیطان»(۱۹)

این سخن نیز از حضرت مسیح (ع) است که: «ایاکم و النظر الى المحذورات فانها بذر الشهوات و نبات الفسق‏»؛(۲۰) از نگاه به آن‌چه «ممنوع» است ‏بپرهیزید، چرا که چنین نگاهى بذر شهوت و رویش فسق و گناه است.

بکوشیم تا در سخن، نگاه، رفتار، معاشرت و ارتباط، از آن‌چه ‏خارج از قلمرو «اذن» و «اجازه» قرار دارد، وارد نشویم.

 

پى‏‌نوشت‌ها: 

۱) تفسیر فخر رازى، ج‏۲۳، ص‏۱۹۸. 

۲) همان.  

۳) تفسیر نورالثقلین، ج‏۳، ص‏۵۸۶، تفسیر نمونه، ج‏۱۴، ص‏۴۳۱. 

۴) وسائل‏ الشیعه، ج‏۱۴، ص‏۱۴۱.

۵) مکارم الاخلاق، ص‏۲۶۶. 

۶) نور، آیه ۲۷ و ۲۸.  

۷) المیزان، ج‏۱۵، ص‏۱۱۸.  

۸) مجمع ‏البیان، ج‏۱۴، ص‏۱۳۵. 

۹) همان.  

۱۰) رساله نوین، امام خمینى، ج‏۴، ص‏۲۸۵.   

۱۱) تحریر الوسیله، امام خمینى، ج‏۱، ص‏۴۹۲، بحث دفاع (مسایل ۳۷ - ۳۸ - ۳۹ و ص ‏۴۹۱ مسایل‏۳۰ و ۳۱). 

۱۲) وسائل الشیعه، ج‏۱۴، ص‏۱۴۱.  

۱۳) منهج الصادقین، ملا فتح ‏الله کاشانى، ج‏۶، ص‏۲۹۲. 

۱۴) وسائل الشیعه، ج‏۱۹، ص‏۵۰. 

۱۵) همان، ص‏۴۸ و ۴۹.   

۱۶) نور، آیه ۵۸ (این بحث را در تفسیر نمونه ج‏۱۴، ص ‏۵۳۸ مطالعه کنید). 

۱۷) غرر الحکم، ج ۴، ص ۵۴۹.  

۱۸) فى ظلال القرآن، سید قطب، ج‏۶، ص‏۹۱.  

۱۹) غرر الحکم، ج ۱، ص ۳۳۵.  

۲۰) میزان الحکمه، ج‏۱۰، ص‏۷۱.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه