اخلاق معاشرت (۱۶)(به بهانهی ماه مبارک رمضان)
اذن و اجازه
نهاد «خانواده»، از مقدسترین نهادهاست. سلامت و استوارى آن نیز، مورد توجه اسلام است. نوع برخوردها نسبت به تحکیم رشتههاى این نهاد، یا گسستن پیوندها و آفتخیز کردن آن مؤثر است.
خانواده و خانه، حد و حریمى دارد که باید رعایت شود و مورد تعدى و «مرزشکنى» قرار نگیرد. تهاجم و تعدى به این حدود و حقوق، گاهى هم از طریق «نگاه» است که کنترل آن ضرورى است.
چشمهاى بىبها
آنچه سبب بىبهایى چشمها مىشود، بىمحابایى آنهاست، یعنى شناختن حریمها و مراعاتنکردن حقوق شخصى دیگران و ورود به قلمرو ممنوع.
چشم، گوهر ارزنده و نعمت عظیم الهى است و ارزش آن برابر با کل وجود و جان آدمى است، تا آنجا که اگر کسى دو چشم دیگرى را کور کند، دیهی کامل یک انسان بر عهدهی او است.(۱۰) و دیهی یک چشم، به قدر نصف دیهی انسان است. اما همین چشم، اگر نگاه خائنانه کند و به خانهها و عورات و اسرار و درون خانهی مردم و به نوامیس دیگران نگاه دزدانه کند و در آن حالت، بزنند و آسیب ببیند، دیه ندارد. این بىارزشى چشم ناپاک را مىرساند که بىاذن و به ناروا و حرام، وارد حریم دیگران مىشود و مرتکب گناه مىگردد. فتواى حضرت امام قدسسره چنین است:
«دید زدن به خانهی مردم و نگاه به نامحرم گناه است و صاحبخانه حق دارد سنگ یا چیزى به طرف او پرتاب کند و ضمانى هم بر او نیست. حتى اگر به درون خانههایى دور، با ابزارى (مثل دوربین قوى) نگاه کند، مثل آن است که از نزدیک نگاه کند. نگاه به درون خانهی کسى از طریق نصب آینه نیز همین حکم را دارد.»(۱۱)
این حرمتشکنى براى چشمهاى ناپاک، نهایت حرمتگذارى براى حقوق شخصى در زندگى خصوصى انسانهاست. در حدیثى از رسول اکرم (ص) آمده است: «هر کس به خانهی همسایهاش سرک بکشد تا به عورت مردى یا موى زنى یا بدن او نگاه کند، بر خداوند رواست که او را همراه منافقان به آتش دوزخ افکند... .»(۱۲) و نیز فرموده است: «من اطلع فى بیت بغیر اذنهم فقد حل لهم ان یفقاوا عینه»؛(۱۳) هر کس بىاجازه، به خانهاى دید بزند، آنان حق دارند که چشمش را کور سازند. در حدیث دیگرى امام صادق (ع) فرموده است: در چنین حالتى اگر چشمش را معیوب کنند، دیهاى بر آنان نیست.(۱۴) در نقلهاى متعددى آمده است که رسول خدا (ص) در خانهی خویش مشغول شانهزدن خود بود -و با یکى از همسرانش بود- کسى از شکاف در، درون خانه را دید مىزد. پیامبر اسلام فرمود: اگر نزدیک تو بودم، چشمت را با همین شانه در مىآوردم. یا: برخاست به سراغش رفت... که مرد، گریخته و صحنه را ترک کرده بود.(۱۵)
از این سو، بىاجازه وارد حریم زندگى کسى شدن تا این حد ناپسند است، از آن سو هم سفارش به اجازهگرفتن براى ورود به خانهی دیگرى و استیذان و استیناس شده است (که در بخش پیشین، به تفصیل گذشت).
درسى براى نوجوانان
ادب دیگرى که قرآن مىآموزد و به سلامت خانوادگى و اخلاقى جوانان نابالغ مربوط مىشود، اجازهگرفتن براى ورود به اتاق پدر و مادر است. این نکته را، هم خود نوجوانان باید رعایت کنند، و هم والدین باید به نحوى شایسته و هنرمندانه و بدون بدآموزى و تحریک، آنان را توجیه کنند.
گاهى پدر و مادر، در اتاق خویش ممکن است به استراحت مشغول باشند، با لباسهاى راحت و وضعى متناسب با خواب. سرزده وارد شدن کودکانى که در سنین قبل از بلوغ باشند، ممکن است عوارضى داشته باشد و نوجوانان را به برخى مسایل انحرافى بکشد. اینجاست که باید نوجوانان، در بزنند، اجازه بگیرند و بىاطلاع و اذن، وارد اتاق دیگران نشوند. آموزش قرآن این است که هم غلامان و خدمتکاران خانه، و هم کودکانى که به سن بلوغ جنسى نرسیدهاند، سه بار و در سه هنگام، اذن بگیرند. این سه وقت عبارت است از: ۱- پیش از نماز صبح. ۲- هنگام استراحت ظهر. ۳- شب، بعد از عشاء. این سه وقت را قرآن کریم به نام «راز» و «سر» پوشیدنى (عورت) یاد مىکند و جز این سه وقت را -که معمولا ممکن است افراد در این مواقع، با لباس زیر و وضع خاص یا نیمهلخت یا بدون پوشش کافى باشند- بلامانع اعلام مىکند. متن آیهی قرآن چنین است:
«یا ایها الذین امنوا لیستاذنکم الذین ملکت ایمانکم و الذین لم یبلغوا الحلم منکم ثلاث مرات: من قبل صلوة الفجر و حین تضعون ثیابکم من الظهیرة و من بعد صلوة العشاء ثلاث عورات لکم...»(۱۶)
در این آیه، یک مرحله جلوتر و فراتر از اجازه گرفتن براى ورود به «خانه» را هم مطرح کرده است، یعنى ورود به اتاق شخصى در مواقعى خاص. ممکن است برخى، تردد کودکان را نزد بزرگترها امرى ساده و عادى تلقى کنند و بچهها از این رهگذر، صحنههایى ببینند و با مسایلى روبهرو شوند که برایشان غیر قابل هضم و درک یا بدآموز باشد و به انحراف بیفتند. این مساله در یک نگاه عامتر، به کنترل روابط همسران نسبت به توجه و دیدن و فهمیدن کودکان مربوط مىشود که... بماند! و به این اشاره بسنده کنیم و بگذریم، چرا که مساله چندان مهم است که باید نوشتهاى مفصل و مستقل پیرامون آن نگاشت.
به هر حال، این مسالهی به ظاهر ساده و جزیى، از چنان اهمیتى در «تصحیح معاشرت» دارد که قرآن کریم به تفصیل و با ذکر جزئیات به آن پرداخته است، تا خانوادهها و فرزندان، گرفتار بیماریهاى روانى و اخلاقى نشوند و از آثار سوء عصبى و روانى نبودن کنترل و حریم در معاشرتها، به خصوص در مورد خلوتسرا و تردد و دیدن و فهمیدن کودکان، مصون بمانند. در پروندهی بسیارى از گرفتاران به بیماریهاى جنسى و انحرافات اخلاقى از این نوع، اعترافاتى به چشم مىخورد که نشاندهندهی تاثیر منفى اینگونه ولنگاریها و نبودن حریم در معاشرتها است. و توجهیافتن کودکان و نوجوانان به برخى از اسرار زندگى خصوصى والدین، که آنان را به گناه مىکشد، جاى دقت و تامل است، که حضرت امیر (ع) فرمود: «کم من نظرة جلبت حسرة»(۱۷)، چه بسا نگاهى که حسرت مىآورد!
چرا بىاجازه؟
بارى... رعایت حریم حقوق دیگران در معاشرتها ما را به بحث از استیذان و استیناس کشاند. ولى سخن اصلى آن است که احترام گذاشتن به این حقوق فردى، شرط اخوت اسلامى در یک جامعهی مکتبى است و پاىبندى به این اصول، ضامن تداوم دوستیهاست.
این عمل بىاذن و اجازه، تنها مربوط به ورود به خانه و اتاق اشخاص نمىشود؛ دامنهاى گسترده دارد. اگر کسى یادداشتى مىکند و نامهاى مىنویسد، نباید دزدانه به آن نگاه کرد. اگر کسى رازى را به امانت نزد ما مىگوید، نباید خیانت کرد و اسرارش را فاش ساخت. اگر کسى کلید خانه، کمد، کیف یا سویچ ماشین و موتور را به دست ما داد، نباید بیش از حدى که یقین به اذن و رضایت او داریم، در آن تصرف کنیم. اگر دو نفر با هم صحبت خصوصى مىکنند، چه حضورى، چه تلفنى، «گوش ایستادن» و به نجواها گوش کردن و «استراق سمع» کردن و شنود گذاشتن، جایز نیست. اگر حامل نامهاى به دیگران هستیم، حق گشودن نامه و مطالعهی محتواى آن را نداریم. اگر پاکتى براى شخصى فرستاده مىشود و تاکید مىکنند که «شخصا مفتوح فرمایید»، دیگرى حق باز کردن و مطالعهی آن را ندارد (مگر با اجازهی طرف اصلى). بىاجازه نمىتوان سر کمد و کیف و جیب و دفتر کسى رفت و چیزى برداشت یا خواند یا تصرف کرد. اگر روى جزوه، بولتن یا خبرنامهاى مهر «محرمانه» خورده است، یا نقل مطلبى از جایى یا کسى منوط به «اجازه» دانسته شده است، در همهی این موارد، بىاذن کار کردن، نوعى خیانت است و دور از ادب اسلامى و انسانى. اگر آلبومى «خانوادگى» است، دیگرى بىاجازه حق نگاه کردن به آن را ندارد. اگر گفتند: راضى نیستیم مطالب این دفتر را بخوانى، یا اگر مطلبى و انتقادى و مقالهاى نوشتند و با نوشتن «امضاء محفوظ» گفتند که راضى به افشاى نام نیستند، افشاى آن خلاف ادب و قانون و وجدان است. اگر کسى مطلبى را با ما در میان گذاشت و تاکید کرد که: «راضى نیستم به کسى بگویی»، تا چه اندازه رعایت مىکنیم؟ آیا حاضریم اینها را هم جزء حقوق و حدود اشخاص به حساب آوریم و مراعات کنیم؟!
پس، مجموعهی آنچه «راز شخصى» و اسرار زندگى خصوصى محسوب مىشود، بسیار است. تنها در خانه و اتاق و نامه و راز هم خلاصه نمىشود. ممکن است حتى نوعى از غذا و میوه و خوراکى در خانه و یخچال و... کسى باشد ولى دوست نداشته باشد که آن را بدانند. یا یک بیمارى یا نقص عضو و جسم در کسى باشد که نخواهد دیگرى آن را بداند. یا در شرایط بحرانى خاصى قرار داشته باشد که نخواهد مردم بدانند. همهی اینها در قلمرو «حریم شخصى» است و ورود به آن «اجازه» مىخواهد.
گاهى در یک خانواده، یک «اختلاف» است، ولى دوست ندارند که اقوام و آشنایان از این اختلاف باخبر شوند. وسوسهشدن براى پىبردن به آن، و فاش ساختن براى دیگران هم از همین مقولهی غیر مجاز وغیر ماذون است.
«سیدقطب»، در اشاره به این نکتهی لطیف قرآنى و آداب اجتماعى مىنویسد:
«امروز ما مسلمانان، نسبت به این گونه امور دقیق و ظریف، حساسیت خود را از دست دادهایم. گاهى شخصى به خانهی برادرش حملهور مىشود، هر لحظه از لحظات شب و روز که باشد، برایش فرق نمىکند. آن قدر در مىزند تا باز کنند و اگر در به رویش باز نکنند بر نمىگردد تا آنکه صاحب خانه را به ستوه آورد و در بگشایند. گاهى در خانه، تلفن وجود دارد و مىتواند پیش از آمدن، تلفنى تماس گرفته و خبر دهد تا اجازه بدهند یا روشن شود که موقعیت مناسب نیست. ولى این راه و شیوه را رها مىکند تا بىخبر و بىموقع وارد شود و بدون قول و قرار قبلى به خانهاش رود. متاسفانه چنان شده که عرف هم نمىپذیرد که اگر چه صاحب خانه ناراحت و رنجیده شود، از آمدن بىخبر و غیر منتظره باز گردد. ما مسلمانان امروز، سرزده و بىخبر، هر لحظه که بخواهیم وارد خانهی هم مىشویم و اگر وقت غذا باشد و غذاى مناسبى پیش ما نیاورد، در دلمان مىرنجیم. یا شب دیرهنگام به خانه کسى مىرویم، اگر آخر شب از ما نخواهد که همانجا بخوابیم، در دل رنجیده مىشویم، بىآنکه به عذر آنان در این گونه مواقع توجه داشته باشیم. این نشانهی آن است که ما هنوز، به ادب اسلام و ادب رسول خدا مؤدب نشدهایم، بردهی عرف خطاکاریم. ولى اگر همین گونه مراعات آداب را در غیر مسلمانان ببینیم، برایمان شگفت جلوه مىکند و نمىکوشیم دریابیم که ریشهی این ادبها در شریعت خود ما نهفته است و باید به آن اصل خویش برگردیم... .»(۱۸)
به هر حال، هر چند در نوع ارتباطات، گاهى با خویشاوندان و دوستان بسیار صمیمى مواجه هستیم، ولى هرگز این «مجوز» ورود به «منطقهی ممنوعه» از زندگى شخصى آنان شمرده نمىشود، مگر آنکه «اذن صریح» داشته باشیم.
در روایات، «نگاه» همچون تیرى مسموم از تیرهاى شیطان قلمداد شده است. گاهى «گناه»، در پى یک «نگاه» پدید مىآید. و اگر کسى نتواند چشمها و پلکهاى خود را تحت اختیار و کنترل داشته باشد، به روز سیاه مىنشیند. حیف است که انسان از راه نگاه، جهنمى شود. به فرمودهی حضرت على (ع): چشمها شکارگاه شیطان است: «العیون مصائد الشیطان»(۱۹)
این سخن نیز از حضرت مسیح (ع) است که: «ایاکم و النظر الى المحذورات فانها بذر الشهوات و نبات الفسق»؛(۲۰) از نگاه به آنچه «ممنوع» است بپرهیزید، چرا که چنین نگاهى بذر شهوت و رویش فسق و گناه است.
بکوشیم تا در سخن، نگاه، رفتار، معاشرت و ارتباط، از آنچه خارج از قلمرو «اذن» و «اجازه» قرار دارد، وارد نشویم.
پىنوشتها:
۱) تفسیر فخر رازى، ج۲۳، ص۱۹۸.
۲) همان.
۳) تفسیر نورالثقلین، ج۳، ص۵۸۶، تفسیر نمونه، ج۱۴، ص۴۳۱.
۴) وسائل الشیعه، ج۱۴، ص۱۴۱.
۵) مکارم الاخلاق، ص۲۶۶.
۶) نور، آیه ۲۷ و ۲۸.
۷) المیزان، ج۱۵، ص۱۱۸.
۸) مجمع البیان، ج۱۴، ص۱۳۵.
۹) همان.
۱۰) رساله نوین، امام خمینى، ج۴، ص۲۸۵.
۱۱) تحریر الوسیله، امام خمینى، ج۱، ص۴۹۲، بحث دفاع (مسایل ۳۷ - ۳۸ - ۳۹ و ص ۴۹۱ مسایل۳۰ و ۳۱).
۱۲) وسائل الشیعه، ج۱۴، ص۱۴۱.
۱۳) منهج الصادقین، ملا فتح الله کاشانى، ج۶، ص۲۹۲.
۱۴) وسائل الشیعه، ج۱۹، ص۵۰.
۱۵) همان، ص۴۸ و ۴۹.
۱۶) نور، آیه ۵۸ (این بحث را در تفسیر نمونه ج۱۴، ص ۵۳۸ مطالعه کنید).
۱۷) غرر الحکم، ج ۴، ص ۵۴۹.
۱۸) فى ظلال القرآن، سید قطب، ج۶، ص۹۱.
۱۹) غرر الحکم، ج ۱، ص ۳۳۵.
۲۰) میزان الحکمه، ج۱۰، ص۷۱.