ادامهی بحث مراقبه
ادامهی بحث مراقبه و محاسبه
مقام دوم: مراقبه
پس از آن که عقل با نفس وصایا و سفارشات لازم را کرد و آنچه را گفتیم با او شرط کرد نوبت به آن میرسد که در کارها مراقب او باشد و مثل نگهبان از او مراقبت کند، زیرا اگر رها شود کارش به طغیان و فساد میانجامد پس ابتداءً سخنی در باب فضیلت و درجات مراقبه بیان میکنیم.
در حدیثی پیامبر اکرم (ص) از جبرائیل پرسید احسان یعنی چه؟
جبرائیل پاسخ داد: یعنی آنچنان برای خدا عمل کنی که گویی او را میبینی.(۲)
نیز در جای دیگر آن حضرت میفرماید: "خدا را آنچنان بپرست که گویی او را میبینی و اگر نمیتوانی این احساس را داشته باشی و حس میکنی که او را نمیبینی او که تو را میبیند."(۳)
نیز در قرآن شریف آمده است که: "آیا کسی که بر هر شخصی بدانچه کرده است مراقب است مانند کسی است که از همه جا بیخبر است"(۴)
و همچنین آمده که: "مگر ندانست که خدا میبیند؟"(۵)
و نیز: "خدا همواره بر شما نگهبان است."(۶)
و ایضاً: "و کسانی که امانتها و پیمان خود را مراعات میکنند و آنان که بر شهادتهای خود ایستادهاند"(۷)
حکایت شده که چون زلیخا مجلس را برای یوسف آراست با پارچهای روی بتی که در خانه بود را پوشاند، یوسف به او گفت آیا از نظارهی یک سنگ حیا میکنی اما از نظارهی خداوند جبار حیا نمیکنی؟
نیز حکایت شده شبی مردی با زن نامحرمی خلوت کرد، آن زن به او گفت: تو خجالت نمیکشی؟ مرد گفت: جز ستارگان چیزی ما را نمیبیند. زن گفت: پس آنکه ستارگان را آفریده کجاست؟
نیز گفتهاند: مردی به جنید گفت: چگونه چشم از حرام بگیرم؟ جنید پاسخ داد: بدینگونه که بدانی قبل از آن که تو نظری بیاندازی کس دیگری به تو نظر داشته.
در جای دیگر جنید میگوید: کسی حق مراقبه را ادا میکند که از نابودشدن بهرهاش نزد خدا میترسد.
در حدیث قدسی آمده که: کسی در بهشت جا داده میشود که چون به گناهی تصمیم میگیرد، عظمت مرا به یاد بیآورد و مرا مراقب احوال خود بداند و پشتش از ترس من خم گردد (اهل رکوعهای طولانیاند) به عزت و جلالم گاهی تصمیم به عذاب اهل زمین میگیرم پس چون نظرم به کسانی در زمین میافتد که از ترس من گرسنگی و تشنگی میکشند، عذاب را از آنها برمیگردانم.
و نیز نقل است که خداوند به فرشتگانش میگوید: شما موکل ظاهرید و من مراقب باطن افراد.
حقیقت مراقبه و درجات آن
مراقبه در لغت یعنی در نظرداشتن و رقیب کسی است که مراقب و ناظر انسان است و به او توجه دارد، لذا اگر کسی به خاطر اینکه دیگری او را میبیند، کاری را انجام بدهد یا ترک کند میگویند مراقبه کرده و در اصطلاح، مراقبه حالتی است در قلب انسان که نوعی معرفت برای انسان ایجاد میکند و باعث یک سری اعمال بدنی و قلبی میشود. حالت مذکور همان مراعات قلب نسبت به شخص دیگر و التفات به او و ملاحظهی اوست.
معرفتی که این حالت در قلب ایجاد میکند علم به اطلاع خدا از نهانها میباشد و اینکه او به اسرار عالم آگاه و مراقب بندگانش است و نسبت به همهی آنچه یک فرد انجام میدهد آگاه است و اسرار قلوب به همان نحو که ظاهر اعمال در برابر مردم آشکار است برای او پیداست و بلکه از این هم روشنتر.
اگر این معرفت بر قلب مستولی شود و به مرحلهی یقین برسد و از هر گونه شکی مبرا باشد –به خلاف معرفتی نظیر علم به مرگ که گر چه یقینی است اما بر قلب مستولی نشده- آنگاه قلب انسان نسبت به مراعات جانب شخص ناظر و صرف همت در جهت کسب رضایت او راغب میشود.
کسانی که به این حد از معرفت نائل شدهاند، مقرب درگاه خدا هستند و به دو گروه تقسیم میشوند: صدیقین و اصحاب یمین؛ به همین علت مراقبهی آنان نیز دو درجه است:
ادامهی مطلب در فرصتهای بعد...
۱- حاسبو انفسکم قبل ان تحاسبو و زنواها قبل ان توزنوا و تهیئوا للعرض الاکبر. بحارالانوار جلد ۱۵ صفحهی ۴۲
۲- ان تعمل الله کأنک تراه. بحارالانوار جلد ۵۶
۳- قال ابوعبدالله: خف الله کانک تراه، ان کنت لاتراه فانه یراک. اصول کافی، جلد ۲، باب الخوف و الرجاء
۴- افمن قائم علی کل نفس بما کسبت. سورهی رعد، آیهی ۳۵
۵- الم یعلم بان الله یری. سورهی علق، آیهی ۱۴
۶- ان الله کان علیکم رقیباً. سورهی نساء، آیهی ۱
۷- و الذین هم لاماناتهم و عهدهم راعون و الذین هم بشهاداتهم قائمون. سورهی معارج، آیهی ۳۳
* این نوشته از آقای هادی است که در کیمیای میهنبلاگ ثبت کرده بودند، و بیان نتوانسته در انتقال آرشیو کیمیا به اینجا اسم نویسنده را با خودش بیاورد. تاریخ ویرایش: یکشنبه ۱۳۹۷/۱۱/۰۷