الکافی، جلد ۱، کتاب عقل و جهل، حدیث ۱۱
١١/١١. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ، عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ رَفَعَهُ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللّٰهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: «مَا قَسَمَ اللّٰهُ لِلْعِبَادِ شَیْئاً أَفْضَلَ مِنَ الْعَقْلِ؛ فَنَوْمُ الْعَاقِلِ أَفْضَلُ مِنْ سَهَرِ الْجَاهِلِ (۱)، وَ إِقَامَةُ الْعَاقِلِ أَفْضَل مِنْ شُخُوصِ (۲) الْجَاهِلِ، وَ لَا بَعَثَ اللّٰه نَبِیّاً وَ لاَ رَسُولاً (۳) حَتّىٰ یَسْتَکْمِلَ الْعَقْلَ، وَ یَکُونَ عَقْلُهُ أَفْضَلَ مِنْ عُقُولِ جَمِیعِ (۴) أُمَّتِهِ، وَ مَا یُضْمِرُ النَّبِیُّ فِی نَفْسِهِ أَفْضَلُ مِنِ اجْتِهَادِ (۵) الْمُجْتَهِدِینَ، وَ مَا أَدَّى الْعَبْدُ (۶) فَرَائِضَ اللّٰهِ حَتّىٰ عَقَلَ عَنْهُ (۷)، وَ لا بَلَغَ جَمِیعُ الْعَابِدِینَ فِی فَضْلِ عِبَادَتِهِمْ مَا بَلَغَ الْعَاقِلُ، وَ الْعُقَلاءُ (۸) هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ الَّذِینَ قَالَ اللّٰهُ تَعَالىٰ: «إِنَّمٰا یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبٰابِ (۹)»(۱۰).
ترجمه:
١١/١١. چند نفر از اصحاب ما روایت نمودهاند از احمد بن محمد بن خالد، از بعض از اصحابش که آن را مرفوع ساخته که گفت: رسول خدا صلىالله علیه و آله فرمود که:«خدا قسمت نکرده است از براى بندگان چیزى را که بهتر باشد از عقل. پس خواب عاقل از شببیدارىهاى جاهل بهتر است، و ماندن عاقل به جاى خویش، بهتر است از بیرونرفتن جاهل از مکان خود به سوى حجّ و جهاد و مانند آن. و خدا هیچ پیغمبر و رسولى را نفرستاده، مگر بعد از آنکه عقل خویش کامل و تمام گردانیده باشد و عقل او از عقلهاى همهی امتانش افزونتر باشد. و آنچه پیغمبر در دل مىگیرد، بهتر است از کوشش آنان که کوشش مىنمایند در جستن رأى صواب. و هیچ بنده واجبات خدا را به جا نیاورده و نمىآورد تا آنکه از او بگیرد به واسطهی پیغمبر و بفهمد، و همهی عبادتکنندگان با فضل عبادتى که دارند، به آنچه عاقل به آن رسیده، نرسیدهاند، و عاقلانند که اصحاب ألباباند و آنان که خداى تعالىٰ در باب ایشان فرموده است که: «إِنَّمٰا یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبٰابِ»(الف)؛ یعنى: «و حتماً به یاد مىآورند صاحبان عقلهاى خالص».(ب) (و مراد آن حضرت این است که هر کس که متذکر نمىشود، عاقل نیست).
پینوشتها:
(۱). فی المحاسن:+\«و إفطار العاقل أفضل من صوم الجاهل».
(۲). «الشخوص» هو السیْرُ من بلدٍ إلى آخر و الخروج من موضع إلى غیره، و المراد هاهنا خروجه من بلده إلى بلد آخر فی سبیل اللّٰه تعالى و طلباً لمرضاته، کالجهاد و الحجّ و تحصیل العلم. انظر: لسان العرب، ج٧، ص٤٦؛ المصباح المنیر، ص٣٠٦ (شخص)؛ التعلیقة للداماد، ص٢٨، و سائر الشروح.
(۳). فی المحاسن: «رسولاً و لا نبیّاً».
(۴). هکذا فی «ح، ش، ض، و، بح، بد، بر، بس، بع، بل، بو، جل، جم» و المحاسن. و فی سائر النسخ و المطبوع: «من جمیع عقول».
(۵). فی المحاسن:+\«جمیع».
(۶). فی المحاسن: «و ما أدّى العاقل».
(۷). فی المحاسن: «منه».
(۸). فی المحاسن: «إنّ العقلاء».
(۹). هکذا فی القرآن: الرعد(١٣): ١٩؛ الزمر(٣٩): ٩ و المحاسن. و فی النسخ و المطبوع: «و ما یتذکّر إلّا أولوا الألباب». و فی سورة البقرة(٢): ٢٦٩؛ و آل عمران(٣): ٧: «وَ مٰا یَذَّکَّرُ إِلاّٰ أُولُوا الْأَلْبٰابِ» .
(۱۰). المحاسن، ج١، ص١٩٣، کتاب مصابیح الظلم، ح١١. تحف العقول، ص٣٩٧ الوافی، ج١، ص٨٥، ح ١٥.
پینوشتهای ترجمه:
(الف). زمر، ٩.
(ب). چه لُبّ به ضمّ لام و تشدید با، به معناى مغز و خالص هر چیزى است و شاید که مطلق عقل راى لبّ گویند، به واسطهی خلوصى که نسبت به غیر خویش دارد.(مترجم)