امیرالمومنین اسوهی وحدت (بخش بیست و ششم)
هدف پیامبر چه بود؟
به یقین این حدیث دلالت مىکند که رسول خدا صلیالله علیه و آله هنگامى که اعضاى خاندانش را به اسلام دعوت کرد، مهمترین هدفش در گفتار خود به آنان این بود که میان آنها شخصى را پیدا کند تا او را بر گسترش اسلام یارى دهد. البته پذیرش اسلام واجد اهمیت است، ولى مهمتر از آن این است که بین گروندگان به او کسى باشد که گرانمایهترین چیزى را که داراست در راه پیروزى اسلام صرف کند. و امروز از میلیونها مسلمان موجود، اى بسا کسانى که کمارزشترین چیزها را در راه دینشان صرف نمىکنند!
پیامبر صلیالله علیه و آله در آن موقعیت به همان اندازه که نیاز به کسانى داشت تا به اسلام ایمان آورند، احتیاج به شخصى داشت که جرات، اخلاص و سرسختیاش با جرات پیامبر صلیالله علیه و آله و اخلاص و پایدارى آن حضرت متناسب باشد. اگر چهل تن از پسران عبدالمطلب اسلام آورده بودند براى اسلام مىتوانستند بسیار مفید باشند. ولى اگر آنان افراد معمولى بودند هنگام شعلهور شدن آتش جنگ -که حتمى بود- توان روبرو شدن با هزاران فرد مکى و دهها هزار تن، خارج از مکه را نداشتند، چرا که خداوند در آیندهی نزدیک پیامبر صلیالله علیه و آله را مامور به دعوت از تمام اعراب و دیگر ملتها مىکرد، و همهی آنان، به جز اندکى سالها باید در مقابل آن دعوت با تمام نیرو و با سرسختى ایستادگى مىکردند.
آرى، چهل تن از افراد معمولى قدرت روبرو شدن با هزاران فرد خشمگین را ندارند ولى یک فرد غیر معمولى که روحیه و صفاتش با روحیه و اوصاف پیامبر صلیالله علیه و آله هماهنگ است مىتواند با آنچه پیامبر صلیالله علیه و آله در آینده روبرو خواهد شد رویاروى شود. از این رو مىبینیم که پیامبر صلیالله علیه و آله در خطاب به آنان از این هدف اصلى پس از یک مقدمهی طولانى با این عبارت سخن مىگوید: «پس کدامیک از شما مرا بر این امر کمک مىکند تا برادر، وصى و جانشین من در میان شما باشد؟».
چگونه پیامبر صلیالله علیه و آله این پیمان را با خود بست؟
گاهى انسان -پیش از هر چیز- موقع خواندن این کلمات کوتاه، ولى مهم، دچار شگفتى مىشود که چگونه رسول خدا صلیالله علیه و آله با فردى پیمان مىبندد که آن فرد وى را یارى کند تا او را برادر، وصى و جانشین خود قرار دهد؟ تصور کنید که پس از مخاطب قرار دادن آنان، همه یا اکثریتشان اسلام آوردهاند و به او وعدهی کمک دادهاند، حالا او چه مىکند؟ گاهى تصور مىکنیم که ممکن است همهی آنان برادر او شوند، ولى این تصور براى ما دشوار است که همهی آنها اوصیاى پیامبر صلیالله علیه و آله شوند! و اگر چنان چیزى هم ممکن مىبود، اما، به هیچ وجه ممکن نبود همهی آنان جانشین وى باشند.
اما پس از کمى تامل و تحلیل پاسخ مطلب برایش روشن مىگردد. پیامبر صلیالله علیه و آله به خوبى مىدانست که هر چند همهی آنها در آن موقعیت اسلام آورند، اکثریت آنان بر بستن آن پیمان همکارى که او خواهان آن است گردن نخواهند گذارد، زیرا این کمکها به معنى مبارزه با تمام جامعهی عربى و اقدام براى خاموشکردن آتش جنگى بىسابقه است. آنها تصور خواهند کرد که اگر چنین چیزى اتفاق بیفتد به نابودى آنان و زیان جانى و مالى ایشان منجر خواهد شد. پیامبر صلیالله علیه و آله مىدانست که وزیر مورد نظر فردى غیر عادى است. در حالى که اکثریت قریب به اتفاق آنان افراد معمولى بودند.
آنچه در آن جلسه اتفاق افتاد به وضوح بر درستى آنچه پیامبر صلیالله علیه و آله انتظار داشت دلالت مىکند، در بین آنان کسى نبود که جرات کند با پیامبر صلیالله علیه و آله پیمان همکارى ببندد مگر یک نفر که روزها و سالهایى که به دنبال این حادثه آمدند، ثابت کرد که او شخصى غیر عادى است در جرات و اخلاص، فردى بىنظیر است.
و هر کسى این حق را دارد که بپرسد چرا پیامبر خدا صلیالله علیه و آله به کسى که به او کمک کند وعده داده است تا برادر، وصى و جانشین او در میان مردم باشد؟