امیرالمومنین اسوهی وحدت (بخش بیست و هفتم)
پیامبر از روش موسى پیروى مىکند
البته آنچه روشن است این است که پیامبر خواسته است تا از موسى پیروى کند! موسى از پروردگارش خواست تا برایش وزیرى از خاندان خودش قرار دهد و اینک این محمد(ص) است که نزدیکترین خویشاوندانش را جمع مىکند و درخواست وزیرى براى خود از میان آنان مىکند در حالى که وزیر موسى هم از خاندان خود او -برادرش هارون- بوده است.
پیامبر خدا محمد(ص) هیچ برادرى نداشت چون او تنها فرزند عبدالله و آمنه بود. و به پیروى از موسى خواسته است که وزیرى از خاندانش -که برادرش باشد- برگزیند.
مسالهی خلافت نیز همینگونه است. هنگامى که موسى(ع) براى دیدار پروردگارش به کوه رفت و چهل شب از میان قومش غایب بود، هارون، برادر و جانشین وى گردید. قرآن به شرح زیر اعلان مىکند: «ما موسى را سى شب وعده دادیم و کامل کردیم آن را با ده شب. پس وقت مقرر پروردگارش -چهل شب- پایان یافت، و موسى به برادرش هارون گفت در میان قوم من، جانشینم باش و اصلاح کن، و راه تبهکاران را پیروى مکن»(11).
آنچه پیامبر خدا(ص) سالها بعد به على(ع) فرمود که درستى آن نزد مسلمانان مورد اتفاق است، این برداشت و درستى آن و همچنین درستى حدیث انجمن را مورد تایید و تاکید قرار مىدهد. آن گفته این است: «یا على! آیا راضى نیستى که نسبت به من به منزلهی هارون نسبت به موسى(ع) باشى، جز این که پس از من پیامبرى وجود نخواهد داشت؟».
البته دادن منزلت هارون به على به استثناى نبوت، خود دلیل بر آن است که على(ع) در بقیهی جهات که عبارت است از وزارت، برادرى و خلافت، مثل هارون است. پس دو حدیث در معنى هماهنگ، و هر دو یک هدف را تعقیب مىکنند. اما وصایت اگر چه رتبهاى از رتبههاى هارون نبوده است، ولى مقامى بوده که پیامبر(ص) علاوه بر مقامهاى هارون به على مرحمت کرده است.
وزارت، فداکارى و سازندگى
گاهى کسى مىگوید: چرا پیامبر وزارت على را براى خود، با برادرى، وصایت و خلافت پاداش مىدهد با این که وزارت، خود همان پاداش است؟ پاسخ این است که معاونت یا وزارت از جانب على نوعى ایثار و فداکارى است، و برادرى، وصایت و خلافت بخششى از طرف پیامبر خدا و پاداشى براى او در مقابل آن ایثار و آن فداکارى است.
براى روشن شدن مطلب یادآورى مىکنم که وزارت دو نوع است:
۱. وزارت مربوط به تدبیر امور دولتى که بر پا شده است. در این نوع وزارت، وزیر طرف مشورت رئیس دولت و یا عهدهدار حکومت کشور به دستور رئیس دولت، مجلس و یا ملت است.
۲. وزارت در بنیانگذارى، ایجاد و ساختن؛ در آنجا وزیر، یاور رئیس خویش است در به وجود آوردن دولتى که وجود نداشته است یا تاسیس دین جدیدى که مردم آشنایى با آن نداشتهاند، کار اصلى وزیر در این نوع وزارت این است که نه تنها به همراه رئیس خود همهی سختیها را تحمل مىکند و با تمام خطرهایى که رئیسش با آنها مواجه است، روبرو مىشود، بلکه سپر حفاظت او مىشود تا آنجا که حاضر است جان خود را در راه او فدا کند.
وزارت از نوع اول در حقیقت، بخشایشى از طرف رئیس دولت نسبت به وزیرش و تجلیلى از اوست، به سبب مقام والایى که به او مرحمت کرده است. اما در وزارت نوع دوم، به آن اندازهاى که گذشت و ایثار از طرف وزیر است، عطا از جانب رئیس نیست: زیرا آن نوعى فداکارى بزرگ است که وزیر پیوسته در راه رئیس خود و براى دستیابى به هدف او، انجام مىدهد.
وزیر نوع اول یا به تنهایى اداره مىکند و یا تدبیر امور دولت استقرار یافته موجود را مشترکا به عهده مىگیرد. اما وظیفهی سنگین وزیر از نوع دوم، شرکت در ایجاد دولت جدید است و یا در گسترش دینى که قبلا وجود نداشته است. و معنى آن این است که با رئیس خود خطرها و مشکلاتى را پذیراست که تمام بشریت از مواجهشدن و تحمل آنها عاجزند.
وزیرى را که پیامبر از میان خاندان خود درخواست مىکند نه از نوع اول که از نوع دوم است. در آنجا دولت اسلامى وجود نداشته است تا پیامبر(ص) در ادارهی آن به مشورت با کسى نیازمند باشد. آنجا هرگز جمعیتى اسلامى وجود نداشته و رسول خدا در آن مرحله نبود (حتى پس از برپایى دولت نبوى) که نیازمند به کسى باشد تا در کیفیت نشر دعوت و یا در طریق تاسیس آن با وى مشورت کند. او فقط نیاز به نیرویى داشت که از او پشتیبانى کند، و آن نیرو در شخصیتى مىتوانست تجلى کند با اوصافى که در دیگران یافت نشود و به بالاترین درجههاى قهرمانى، فداکارى، بزرگوارى، اخلاص و فرمانبردارى از خدا و پیامبرش رسیده باشد.
براى این که چنین کسى شایستگى پیدا کند که برادر رسول خدا و جانشین او شود تا در نبودن او جایگزین او شود لازم است که شخصیتش امتداد شخصیت پیامبر(ص) و آیینهی تمامنماى او باشد، تا حد زیادى در علم، حکمت و دور بودن از هوا، جاه و مال، نظیر او باشد و به تعبیر دیگر تصویر کوچکى از پیامبر بزرگ باشد.
آرى پیامبر(ص) نیازى نداشت تا دربارهی نظریهاى با کسى مشورت کند تا او را به راهى درست راهنمایى کند چه او خود داناترین دانایان و حکیمترین حکما بود. اما او نیاز به وزیرى مددکار داشت که با کار، دلاورى، و فداکارى خویش، یار و یاور و مددکار او باشد و خویش را در شخص پیامبر(ص) فانى ببیند، و در خور آن باشد که هرگاه ایجاب کرد و آنگاه که پس از وى بر کرسى حکومت بنشیند، آئینهی تمامنماى او باشد.