امیرالمومنین اسوه‌ی وحدت (بخش دهم) :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
کپی‌رایت

امیرالمومنین اسوه‌ی وحدت (بخش دهم) امیرالمومنین اسوه‌ی وحدت (بخش دهم)

سه شنبه, ۲۸ تیر ۱۳۸۴، ۰۴:۵۸ ق.ظ

احادیث تسمیه

از جمله احادیثى که از اعضاى خانواده‌ی پیامبر به نام، یاد کرده، احادیث ذیل است:

مسلم در صحیح خود از سعد بن ابى وقاص روایت کرده است که او گفت: «... و هنگامى که این آیه نازل شد: پس بگو: بیایید تا فرزندان‌مان و فرزندان‌تان، زنان‌مان و زنان‌تان... را بخوانیم...، پیامبر خدا، على، فاطمه، حسن و حسین را طلبید، پس فرمود: بار خدایا اینان خاندان منند»(۶).

ترمذى در صحیح خود از عمر بن ابى‌سلمه روایت کرده است که او گفت: «این آیه در خانه‌ی ام سلمه بر پیامبر (ص) نازل شد: «اراده‌ی خداوند تعلق گرفته است تا از شما -خاندان پیامبر (ص)- ناپاکى را دور کند، و شما را به طور کامل پاک دارد.» پس پیامبر، فاطمه، حسن و حسین را طلبید، و آنان را با کسا پوشانید و على را نیز که پشت‏ سرش بود با عبایى پوشاند، سپس فرمود: بار خدایا! اینان اهل بیت منند پس، پلیدى را از آنان بزداى و آنان را به طور کامل پاک بدار. ام‌سلمه گفت: یا رسول الله آیا من هم با آنان هستم؟ فرمود: تو بر جایگاه خود هستى و روى به سوى خیر و سعادت دارى.» ترمذى گوید: و در همین باب از ام‌سلمه، معقل بن یسار، ابى الحمراء و انس بن مالک، روایت‏ شده است(۷).

امام احمد در مسند خود از ام‌سلمه همسر پیامبر (ص) روایت کرده است که او گفت: «این آیه در خانه‌ی من نازل گردید: خداوند اراده فرموده است تا از شما خانواده پلیدى را دور سازد و شما را به طور کامل پاک دارد، و در آن خانه، فاطمه، على، حسن و حسین بودند، پس پیامبر آنان را با عبایى که روى خود داشت پوشانید، سپس گفت: (بار خدایا!)  اینان خاندان منند، پس از آنان پلیدى را دور کن و آنان را کاملا پاک گردان.»(۸)

و مسلم از عایشه همسر پیامبر روایت کرده است که او گفت: «پیامبر خدا بیرون آمد در حالى که عبایى بافته از موى سیاه بر دوش او بود، پس حسن آمد، او را داخل عبا کرد، بعد حسین آمد، او را نیز داخل کرد، و بعد فاطمه آمد، او را هم به زیر عبا جاى داد، سپس على آمد و او را هم با عبا پوشاند، آن‌گاه فرمود: «خداوند اراده فرموده است تا از شما خانواده پلیدى را دور سازد و شما را کاملا پاک گرداند»(۹).

در در المنثور سیوطى (در تفسیر قرآن) به دو روایت زیر بر مى‏‌خوریم:

ابو الحمراء (از اصحاب پیامبر) مى‏گوید: مدت هشت ماه در مدینه مراقب پیامبر بودم، هیچ‌گاه براى نماز بیرون نیامد، مگر اینکه اول به در خانه‌ی على مى‏آمد، دستش را دو طرف در قرار مى‏داد و مى‏گفت: «نماز! نماز! خداوند اراده کرده است فقط از شما خانواده پلیدى را دور کند و شما را به تمام پاک دارد»(۱۰).

و از ابن عباس است که گفت: نه ماه پیامبر خدا را مى‏‌دیدیم که هر روز موقع نماز در خانه‌ی على بن ابى طالب مى‏‌آمد و مى‏‌گفت: «درود و رحمت‏ خدا بر شما خانواده، خداوند اراده کرده است تا از شما خانواده، پلیدى را دور سازد و شما را کاملا پاک دارد»(۱۱).

و انس بن مالک روایت کرده است که پیامبر خدا شش ماه به طور مداوم آن جمله را مى‏‌گفت(۱۲).

البته این احادیث به وضوح دلالت دارد که هر یک از این چهار تن، فردى از افراد خاندان پیامبرند، هم‌چنان که عضویت هر شخص دیگرى را -از کسانى که در زمان پیامبر در قید حیات بودند، چه از هاشمیان و یا از زنان پیامبر- منتفى مى‏‌داند. این قول پیامبر (ص): بار خدایا! اینان خاندان منند، دلالت روشنى دارد بر این که عضویت‏ خاندان پیامبر در دوران زندگانى آن بزرگوار منحصر بر آن چهار تن بوده است. بنابراین، همه‌ی افراد دیگر -حتى عمویش عباس، جعفر بن ابى طالب و سایر افراد حاضر در زمان بیان این مطلب- از دایره‌ی عترت مورد نظر خارجند، هر چند که همگى از خویشان نزدیک او بودند. با این همه، این انحصار همه‌ی بنى‌هاشم را که پس از وفات آن حضرت، به دنیا آمده‏‌اند از جرگه‌ی اهل بیت‏ خارج نمى‏‌کند.

آنچه در احادیث نوع اول آمده است دلالت دارد بر این که اعضایى از خانواده و عترت او، پس از حیات او در ضمن چند قرن به وجود خواهند آمد. پیامبر در آن احادیث‏ به صراحت گفته است که قرآن و اهل بیتش از یکدیگر جدا نشوند تا در کنار حوض کوثر بر او باز گردند. اما چگونه عضویت افرادى را که پس از پیامبر به دنیا مى‏‌آیند، بشناسیم، این مطلبى است که به اعضاى هم‌عصر آن حضرت مربوط مى‏‌شود و این که کدام یک از اینان را مى‏‌توان خلف آن حضرت نامید و اگر خلف او بود از اعضاى عترت او نیز هست. مردم خود گواه شایستگى و علو مقام او در تقوا و درستى و علم و حکمت اویند، و خلف آن حضرت در زمان او همان کسى است که وى را خلیفه‌ی خود مى‏‌نامد.

اکنون که مقام اهل بیت را در اسلام و نیز اعضاى خاندان محترمى را که در زمان پیامبر بودند، شناختیم سزاوار است که در صفحه‏‌هاى آینده از شاخص‏‌ترین فرد این خانواده سخن بگوییم. آن فرد، امام على (ع) پسر عموى پیامبر است که پیامبر او را به بالاترین مراتب بزرگداشت، گرامى داشته است.

 

پى‏‌نوشت‌ها:

۱- ترمذى در صحیح خود ج ۵ ص ۳۲۸ آورده است. شماره‌ی حدیث ۳۸۷۴ است. 

۲- ترمذى در صحیح خود ج ۵ ص ۳۲۹ روایت کرده است. ‏شماره‌ی حدیث ۳۸۷۶.   

۳- امام احمد در جزء پنجم از مسند خود ص ۱۸۱ آورده است. البته از دو طریق صحیح روایت کرده است.   

۴- حاکم در صحیح خود «مستدرک‏» ج ۳ ص ۱۰۹ آن حدیث را آورده است.    

۵- در «فاکهة البستان‏» آمده است: عترت -به کسر ع- فرزندان و نسل او و هم‌چنین نزدیک‌ترین وابستگان او، از گذشتگان و غیر آن‌ها مى‏باشند.   

۶- ج ۱۵ ص ۱۷۶. البته ترمذى ،حاکم و بیهقى نیز آن را نقل کرده‏اند.   

۷- ج ۵ ص ۳۲۸ (شماره‌ی حدیث ۳۸۷۵).   

۸- ج ۶ ص ۲۹۲ سیدتقى حکیم در کتاب «اصول فقه‏» مقارن ص ۱۵۵- ۱۵۶ به نقل از کتاب «در المنثور» سیوطى ج ۵ ص ۱۹۸ آورده است که حاکم و بیهقى این حدیث را روایت کرده‏اند.    

۹- صحیح مسلم ج ۱۵ ص ۱۹۲- ۱۹۵.     

۱۰ و ۱۱- ج ۵ ص ۱۹۸  (الفقه المقارن از حکیم ص ۱۵۵).   

۱۲- احمد در مسند خود ج ۳ ص ۲۸۶ آن را نقل کرده است.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه