امیرالمومنین اسوه‌ی وحدت (بخش سی و نهم) :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
  • ۱۷ شهریور ۰۳، ۱۷:۴۶ - آلاء ..
    🙏
کپی‌رایت

امیرالمومنین اسوه‌ی وحدت (بخش سی و نهم) امیرالمومنین اسوه‌ی وحدت (بخش سی و نهم)

سه شنبه, ۱۲ مهر ۱۳۸۴، ۰۳:۴۲ ق.ظ

على و پرچم‌داران

مورخان روایت مى‏‌کنند که حمزه با شمشیرش عثمان بن طلحه را بر زمین افکند و با اصابت تیر عاصم بن ثابت‏ به موضع قتل، پسران طلحه؛ مسافع و حارث از پا در آمدند. و زبیر برادر ایشان کلاب را با شمشیر نقش بر زمین کرد، و جلاس برادر دیگرشان را طلحة بن عبید الله، کشت.

علاوه بر این‌ها آن‌چه ابن جریر طبرى، ابن اثیر، طبرانى و محب الدین طبرى از ابى‌رافع ( از اصحاب پیامبر(ص)) روایت کرده‌‏اند دلالت ‏بر این دارد که على تمام پرچم‌داران را از پا در آورد. در ریاض النظره، محب الدین چنین آمده است: «همین که على روز احد پرچم‌داران را کشت، جبرئیل گفت: یا رسول الله (ص) این است معنى برابرى. پیامبر گفت: البته او از من است و من از او. جبرئیل گفت: و من از شما.»(۱)

به راستى که هلاکت پرچم‌داران، اراده‌ی مسلمانان را استوار و دل‌هاى مشرکان را متزلزل کرد. مسلمانان پس از قتل سران بر آنان سخت گرفتند. در پیشاپیش مسلمانان، على، حمزه، ابودجانه و دیگران بودند و صفوف دشمن تضعیف شد. جز این که مسلمانان در اثناى این جنگ قهرمانى بى‌‏نظیر را از دست دادند: و آن حمزه شیر خدا و عموى ‏رسول خدا بود. وحشى حبشى -در حالى که حمزه مردم را چون شمشیرى بران از پا در مى‌‏آورد- حربه‌‏اش را به سوى او افکند و او را کشت. با همه‌ی این‌ها مشرکان به سختى هزیمت‏ یافتند و مسلمانان وارد لشکرگاه آنان شدند و آن‌چه از وسایل جنگى و مواد مى‏‌یافتند بر مى‌‏داشتند بدون این که از لشکرگاه و داخل آن کسى به دفاع برخیزد.

این منظره، آن پنجاه تیرانداز را دچار وسوسه کرد، همان افرادى که پیامبر آنان را در دره‌ی کوه قرار داده بود تا از دنباله‌ی لشکر اسلام پشتیبانى کنند و از آنان در برابر سواران مشرک دفاع کنند. بیشتر اینان جایگاه خود را ترک کردند. به جمع‌کنندگان غنایم پیوستند. على‌رغم این که سردسته‌ی این عده، عبدالله بن جبیر، فرمان پیامبر را که تاکید مى‏‌فرمود مبادا جاى خود را ترک کنند، به آنان یادآور شد، تیراندازان راهى جمع‌آورى غنایم شدند. و هیچ‌کدام فرمان پیامبر را اطاعت نکردند، مگر چند نفر -که بیش از ده تن نبودند- که خالد وقتى متوجه تعداد اندک آن‌ها شد با سوارانش بر آنان تاخت و همه را کشت.

 

شکست پس از پیروزى

مشرکان شکست‏‌خورده که سوارانشان را در حال پیکار و هجوم دیدند، دوباره وارد جنگ شدند. و بدین‌گونه کار بر مسلمانان که سرگرم جمع‌آورى غنایم بودند سخت ‏شد. مسلمانان بهت‌‏زده بودند و کارشان در هم ریخته بود، دوباره مشغول جنگ شدند ولى نمى‏‌دانستند با چه کسى مى‏‌جنگند، به حدى که تعدادى از آنان به شمشیر خودشان کشته شدند، و به این ترتیب مسلمانان شکست‏ خوردند و پا به فرار گذاشتند در حالى که پیامبر از پشت‏ سر آن‌ها را براى بازگشت‏ به جبهه فرا مى‌‏خواند.

قرآن از وضع مسلمانان در آن ساعات وحشتناک براى ما سخن مى‏‌گوید:

«به راستى که خداوند وعده‌‏اش را با شما راست گردانید که به اذن او به سرعت دشمن را مى‏‌کشتید تا این که سست ‏شدید و در کار خود با هم درگیر شدید و پس از این که خواسته‌ی شما را بر شما نشان داد، نافرمانى کردید. بعضى از شما طالب دنیا و بعضى طالب آخرتید. سپس شما را از ایشان بازگردانید تا بیازماید شما را البته مورد عفو قرار گرفتید، و خداوند بر مؤمنان مهربان است. هنگامى که به فرار خود ادامه مى‏‌دادید و به کسى توجه نمى‌‏کردید در حالى که پیامبر از دنبال، شما را صدا مى‌‏زد. پس در مقابل اندوه شما را به اندوه جزا داد تا نه بر آنچه از دست داده‏‌اید اندوهگین شوید و نه از آن‌چه بر شما وارد شده است. و خدا بر آن‌چه انجام مى‌‏دهید آگاه است.»(۲)

  • ناصر دوستعلی

امیرالمومنین

جنگ احد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه