امیرالمومنین اسوهی وحدت (بخش شانزدهم)
سلام و خسته نباشین!
قبل از این که ادامهی مطلب «امیرالمومنین اسوهی وحدت» رو مطالعه کنین، خوندن این تذکر کوچولو با اهمیت جلوه میکنه که: عزیزان! تنها مطلب ادامهداری که تمام قسمتهای اون به هم مربوطه و من اون رو روی وبلاگ قرار میدم همین بخشه؛ یعنی این مطالب به هم پیوسته، موقعی اثر خودشو میذاره که از ابتدا خونده بشه و هیچ قسمتی از اون هم جا نیفته. اگه اینجوری باشه اونوقت سوالات خوبی شاید به ذهنتون برسه و ضمنا سوالاتی که احتمالا از ناقصخوندن این مطلب براتون ایجاد میشه از ذهنتون رخت میبنده و میره. پس یه بار دیگه ازتون میخوام که اگه این بخش رو مطالعه میکنین، همونطوری که در اولین قسمت هم گفتم از ابتدا و بدون جا گذاشتن هیچ قسمتی شروع کنین و جلو بیایین.
ممنون. یاعلی
على صاحب نقش اصلى
اما دومین شخصیتى که بقاى اسلام در دوران پیامبر (ص) وابستگى کامل به وجود او داشت، پسر ابوطالب على (ع) است که پس از وفات پدر قهرمانش، عهدهدار نگهبانى آن انسان والاى بزرگ شد و لیکن در سطحى گستردهتر.
بسیارى از اصحاب گرامى پیامبر (ص) با کوششى زیاد در راه اسلام قیام کردند و به پیامبر اسلام کمکهایى کردند که جاى سپاس و در خور یادآورى است. کافى است در اینجا از خلفاى سهگانه: ابوبکر، عمر و عثمان، و تعدادى از صحابهی دیگر از اهل مکه –مانند: زبیر، طلحه، عبدالرحمان بن عوف، ابوعبیدة بن جراح، سعد بن ابىوقاص، مقداد بن اسود، عبدالله بن مسعود، عمار بن یاسر و مجاهدان مدینه -مانند ابىدجانه، سعد بن عباده، سعد بن معاذ، ابوایوب انصارى، ابوطلحه، قیس بن سعد- نام ببریم و نیز از مردم شهرهاى غیر از مکه و مدینه مانند ابىذر، سلمان فارسى و صدها نفر دیگر که همهی آنان در راه خدا با مال و جانشان و یا با هر دوى آنها جهاد کردند(۸).
هرگاه به حوادث دوران نبوت و حرکتهایى که این اصحاب رضوانالله علیهم به آن دست زدند نگاهى بیفکنیم مىبینیم که امکان دارد، هر فردى از آنان را به جاى دیگرى قرار دهیم، تا همان حرکت را انجام دهد. [به طور مثال] ممکن بود که عمر به جاى ابوبکر قرار گیرد، و همانند عمل او را انجام دهد، و امکان داشت ابوبکر، عمر و عثمان را با ابوعبیدة بن جراح، طلحه و زبیر جا به جا کرد. و ممکن بود که سعد بن عباده را با سعد بن معاذ یا با پسرش قیس بن سعد بن عباده عوض کرد و یا سلمان، یا عمار بن یاسر و یا مقداد بن اسود را به جاى ابوذر گذاشت. پس تاثیر اینان از نظر اندازه و اهمیت هرچند مانند هم نیست، ولى نزدیک به هم است. اگر عمر در غار، به جاى ابوبکر همراه پیامبر خدا بود، بىگمان همان نقش را عهدهدار مىشد، بدون این که پیامبر (ص) چیزى از دست بدهد.
با همهی اینها نقشى را که على در نگهبانى حیات پیامبر ایفا کرد کسى جز او نمىتوانست انجام دهد. و هیچ کس را نمىتوان جایگزین على کرد، براى على امکان داشت هر نوع نقشى را که هر یک از صحابه در زمان پیامبر داشتند، عهدهدار شود، ولى در امکان هیچ صحابى دیگرى نبود که عهدهدار مسؤولیتى چون مسؤولیت على (ع) شود. براى على (ع) آسان بود که پیامبر (ص) را در غار همراهى کند، اما براى ابىبکر، یا عمر و یا هر صحابى دیگر آسان نبود که شب هجرت در بستر پیامبر (ص) بخوابد، و جانش را فداى پیامبر (ص) و خود را آماده براى رویارویى با تهاجم قریش کند، تهاجم مورد انتظارى که ده نفر از مردان دلاور عهدهدار انجام آن شدند و در راى و تصمیم آنان صدها بلکه هزاران نفر از مردم مکه همقسم شده بودند.
در توان هیچ کسى از اصحاب نبود که عهدهدار نقش على در جنگ بدر باشد، زیرا در آن جنگ حدود نیمى از قریش به دست او کشته شدند، و در حالى که سرنوشت اسلام در یک کفهی ترازو قرار داشت، او کفهی ارتش کوچک اسلامى را با کوشش فردى خود سنگینتر ساخت.
در توان هیچ صحابى نبود که نقش على را در احد عهدهدار شود، آن گاه که اصحاب رو به فرار گذاشتند، از کوه بالا مىرفتند و به کسى توجه نمىکردند، در همان حال که پیامبر (ص) از پشتسر به آنان بانگ مىزد، او را تنها گذاشتند، تا به تنهایى با هزاران نفر از مشرکان روبرو شود، و کسى جز على با او نماند. على بود که با لشکریان دشمن که در جستجوى پیامبر بودند، یکى پس از دیگرى، مقابله کرد و آنها را مجبور به بازگشت کرد تا این که تعدادى از اصحاب براى دفاع از پیامبرشان ( ص ) برگشتند. اگر على (ع) هم به همراه دیگران، فرار مىکرد و دست مشرکان به پیامبر مىرسید، بعید نبود که مسیر تاریخ -اگر خداوند، اسلام و پیامبرش را با معجزهاى خارق العاده از مهلکه نجات نمىداد- به کلى دگرگون مىشد.
این بود اندکى از آنچه به روشنى نشان مىدهد که جهاد على (ع) -که از شب هجرت شروع شد و تا رحلت پیامبر بزرگوار از این عالم، ادامه یافت- عامل اصلى دستیابى نیروهاى اسلام به پیروزى بود، او هزیمت را نصیب مشرکان و دیگر دشمنان اسلام کرد، او زره محافظ پیامبر (ص) در برابر خطرهایى بود که زندگانى شریف او را در محاصره داشت.