امیرالمومنین اسوه‌ی وحدت (بخش نوزدهم) :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
  • ۱۷ شهریور ۰۳، ۱۷:۴۶ - آلاء ..
    🙏
کپی‌رایت

امیرالمومنین اسوه‌ی وحدت (بخش نوزدهم) امیرالمومنین اسوه‌ی وحدت (بخش نوزدهم)

يكشنبه, ۹ مرداد ۱۳۸۴، ۰۴:۳۹ ق.ظ

فصل چهارم

نخستین مسلمان

پاکى سرشت على، توان‌مندى اندیشه‌ی او و آمیختگی‌اش در زندگى رسول خدا قوام گرفت، و با این که عمر او از ده سال تجاوز نمى‏‌کرد، این‌ها همه، این امکان را برایش فراهم کردند که هم‌چون افراد حکیم بیندیشد، قیاس منطقى تشکیل دهد و نتیجه‌گیرى کند و به نوعى نتیجه‌ی منطقى برسد، که هیچ‌یک از شخصیت‌ها و سران قریش به چنان نتیجه‏‌اى نرسیده بوده است. اکثریت مطلق مردم جامعه‌ی مکه از این که چشمان‌شان را به روى حقایق باز کنند، خوددارى کردند و در حالى که مى‏‌گفتند: ما پدران‌مان را بر روشى یافتیم و به حق پیرو آثار آنانیم، مدت سیزده سال، گوش‌هایشان را بر نداى پیامبر بستند.

به راستى که پیوسته پیروى از راه و روش پدران و نیاکان، نخستین تضمین علیه تغییر ادیان بود،  پافشارى بر طریقه‌ی پدران همواره، حایلى بوده است میان استادان اندیشمند غربى و پذیرش اصول اسلامى، و اما على (ع)، در حالى که هنوز نوجوان بود، هم‌چون افراد آزادفکر اندیشید، و همانند آزادمردان نتیجه‌گیرى کرد.

على وارد شد، دید محمد و خدیجه نمازى بپا مى‏‌دارند که تا آن لحظه ندیده بود. پس ایستاد تا نمازشان را تمام کردند، پس پرسید: براى چه کسى سجده مى‏‌کردید؟ پیامبر (ص) جواب داد: «خدایى را سجده مى‏‌کردیم که مرا به پیامبرى مبعوث فرموده و مامور ساخته است تا مردم را به سوى او بخوانم‏».

پیامبر (ص) على را به پذیرش و اعتقاد به اسلام دعوت کرد، و از قرآن مجید آیاتى ‏بر او تلاوت کرد على از خود بى‏‌خود شد و زیبایى آیات سراسر عقلش را فرا گرفت ولى از پسرعمویش مهلت‏ خواست تا با پدرش مشورت کند. على آن شب را در اندیشه به سر برد و روز بعد در حضور پیامبر خدا ایمان خود به دین جدید را -بدون احساس نیاز به مشورت با پدرش- اعلان کرد، و گفت: «خداوند مرا آفریده است‏ بدون این که با ابوطالب مشورت کند، پس، مرا نیازى به مشورت او نیست تا خدا را عبادت کنم»(۱).

سخنى بسیار کوتاه است، ولى مفهوم زیادى در بر دارد از: استقلال در اندیشه و راى، عمق ایمان و صمیمیت نسبت ‏به حق و منطقى که آمیخته به تناقض‌گویى و متاثر از عواطف خویشاوندى و فامیلى نیست.

او پدرش را دوست مى‏‌دارد و مى‏‌داند که بر فرزند لازم است ‏با پدرش مشورت کند. اما او درک مى‏‌کند که ضرورت مشورت با پدر بدون قید و شرط نیست، بلکه داراى حدودى است. مشورت در جایى لازم است که امر مبهمى باشد. اما موقعى که حقیقت روشن است مشورت بیهوده است. حقا که براى على پیش از روشن‌شدن صبح، روشن گردید که محمد فرستاده‌ی خداست و او نداى پروردگارش را دریافت کرده است، و بر على واجب است که بى‏‌درنگ به آن ندا پاسخ دهد.

مطلب تازه‌‏اى است، خیلى تازه، على نمى‏‌دانست موضع پدرش نسبت‏ به رسالت جدید چه خواهد بود؛ آیا ابوطالب به آن‌چه پسر خردسالش ایمان آورده بود، ایمان مى‏‌آورد؟ بدان وسیله پدر و پسر توافق در عقیده پیدا مى‏‌کردند. پس نه تنها پدر را آزرده نخواهد ساخت‏، بلکه خوش‌حال خواهد شد که پسرش به پذیرش حق از او پیشى گرفته است، و یا اینکه ابوطالب تردید خواهد داشت؟ در آن صورت، على هرگز حق ندارد که در پاسخ‌گفتن به نداى پروردگارش عقب بماند. آفریننده‌ی ابوطالب و پسرش سزاوارتر به اطاعت است تا ابوطالب.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه