امیرالمومنین اسوهی وحدت (بخش پنجاه و ششم)
بحث و گفتگوى میان امام رضا (ع) و مامون
چه زیباست گفتگویى که بین امام على الرضا (ع) و مامون اتفاق افتاد... مامون به امام رضا (ع) گفت: «چه دلیلى بر امامت جدت وجود دارد؟» امام جواب داد: دلیل بر امامتش قول خداى تعالى: «و انفسنا و انفسکم» است .
مقصود حضرت رضا (ع) این است که همراه بردن على (ع) در داستان مباهله، قرار دادن او به منزلهی خود پیامبر (ص) است و به منزلهی خود پیامبر (ص) بودن آن است که وى پیشواى مسلمانان است. آنگاه مامون گفت: اگر قول خداى تعالى: «و نساءنا و نساءکم» نبود [حرف شما راست بود] امام (ع) در جواب فرمود: آرى اگر [پس از آن] این سخن خدا «و ابناءنا و ابناءکم» نمىبود .
منظور مامون این است که امکان دارد میان مسلمانان کسى در فضیلت همسان با على باشد و ممکن است همان شخص در نزد پیامبر به منزلهی نفس پیامبر (ص) بوده باشد. و لیکن پیامبر نخواسته است همهی اشخاصى را که همانند خود مىبیند، به همراه آورد، بلکه یکى از آنان را احضار کرده است و او على است. و دلیلى بر این مطلب کلمهی «نساءنا» است که شایسته است تمام زنان منتسب به پیامبر (ص) از جهت نسبت و همسرى را مشمول آن بدانیم، و لیکن پیامبر (ص) یکى از آنان را که از جهت نسبت انتساب به او دارد احضار کرد، و او فاطمه (ع) بود به عنوان نمونهاى از زنانى که انتساب به آن حضرت دارند .
حضرت رضا (ع) به او جواب داد که اگر زنان دیگر برابر با فاطمه بودند آنان را نیز با فاطمه (ع) همراه مىبرد چنان که پیامبر (ص)، حسن و حسین (ع) را با هم احضار فرمود چون آن دو برابرند. یکى از آنها را تنها به عنوان نمونهی فرزندان احضار نکرد، و به همین دلیل همراه بردن على (ع) دلیل بر این است که على (ع) تنها مردى است که پیامبر او را همانند خود به حساب مىآورد .
روایت شده است که عمرو بن عاص از پیامبر (ص) راجع به محبوبترین مردان از میان همهی مردم در نظر خود پرسید. جواب داد: ابوبکر. دوباره پرسید: بعد از ابوبکر چه کسى؟ فرمود: عمر. پس ابن عاص گفت: جایگاه على کجا؟ پیامبر (ص) نگاهى به حاضران کرده فرمود: «این مرد از کسى مىپرسد که خود من است» (۶).
صفحات گذشته روشن ساخت که پیامبر بزرگ برادرى خود را با على به امت اعلان فرمود و اعلان این مطلب پس از هجرت انجام وعدهاى نبود که پیامبر پیش از هجرت وعده داده بود، بلکه پیامبر پیش از آن به وعدهی خود با على عمل کرده بود، آنگاه که در یومالدار با او عقد اخوت بست، در حالى که به او وعده نداد که این برادرى را در آینده به مسلمانان اعلان خواهد کرد.
البته پیامبر (ص) آن کار را علنى و رو در رو انجام داد، زیرا او مىدید على استحقاق این بزرگداشت بىنظیر را دارد، و از طرفى، این اعلان امت را در آینده براى رهبرى و زمامدارى على آماده مىسازد و رهنمود بر شاخص هدایتى است که پس از پیامبر (ص) امت بدان نیاز خواهد داشت .
چون پسندیده بود که پیامبر (ص) براى امت روشن سازد که او به على مقام اخوت خود را اعطا کرده است و نیز ضرورت داشت تا براى امت بیان کند که به على دو مقام وصایت و خلافت را که در یومالدار نیز در حضور اعضاى فامیل اعلان داشته بود، مرحمت کرده است. به راستى که بزرگترین چیزى که امت پس از ایمان به رسالت نیازمند آن است این است که جاى امنى براى خود پیدا کند تا بعد از پیامبر به آن پناه ببرد. رهبرى شایستهی همان است که ضامن استمرار رسالت و صفاى آن باشد ، و امت را در طول قرون آینده از گمراهى در امان نگه دارد .
و پیامبر (ص) براى اعلان آن به امت در سال دهم پس از هجرت روزى را در حجة الوداع انتخاب کرد. پس در حضور هزاران فرد حج گزار ولایت على را اعلان فرمود. ولایت بر امور مسلمانان بعد از پیامبر طبق پیمانى از طرف پیامبر (ص) به معنى جانشینى و متضمن وصایت است . پیامبر (ص) با هر که پیمان ببندد تا امور مسلمانان را عهدهدار شود، همو جانشین اوست .
پىنوشتها:
۱- سوره آل عمران (۳) آیه ۶۲.
۲- این مطالب را در تفسیر نیشابورى که در حاشیه تفسیر طبرى ج ۳ ص ۱۹۲-۱۹۳ چاپ شده است مىخوانیم.
۳- ج ۳ ص ۱۹۲-۱۹۳ و همچنین در تفسیر جلالین (۲) ج ۱۵ ص ۱۷۶.
۴- ج ۱۵ ص ۱۷۶.
۵- سنن ابن ماجه،حدیث ۱۴۳.
۶-این روایت را ابن نجار (کنز العمال،ج ۱۵ ص ۱۲۵،شماره حدیث ۳۶۱) نقل کرده است.