امیرالمومنین اسوه‌ی وحدت (بخش پنجاه و هفتم) :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
  • ۱۷ شهریور ۰۳، ۱۷:۴۶ - آلاء ..
    🙏
کپی‌رایت

امیرالمومنین اسوه‌ی وحدت (بخش پنجاه و هفتم) امیرالمومنین اسوه‌ی وحدت (بخش پنجاه و هفتم)

يكشنبه, ۱ آبان ۱۳۸۴، ۰۹:۰۰ ق.ظ

فصل چهاردهم

زمامدار مسلمانان پس از پیامبر (ص)

سال آخر زندگى پیامبر اکرم (ص) مشتمل بر رویدادهاى زیادى است و لیکن دو رویداد برجسته و مشخص وجود دارد، حاکى از آن که پیامبر (ص) دریافته بود اجلش نزدیک شده است و او به زودى دعوت حق را لبیک خواهد گفت.

پیامبر به مردم شبه جزیره‌ی عربستان اعلان کرد که در آینده‌ی نزدیکى فریضه‌ی حج را انجام خواهد داد و مایل است آن‌ها هم در ایام حج همراه او باشند تا مناسک حج را به آنان بیاموزد و آن‌چه لازم است، به پیروان خود سفارش کند، چرا که مى‏‌ترسد در سال آینده نه او مردم را ببیند و نه مردم او را. ده‌ها هزار نفر از حجاج با پیامبر خدا همراه شدند و پیامبر آنان را در مورد احرام، طواف، نماز، سعى، موقف‌ها و قربانى‌کردن راهنمایى مى‏‌کرد و آنان نیز از آن حضرت تبعیت مى‏‌کردند و آن‌چه دستور مى‏‌داد انجام مى‏‌دادند. او در عرفات براى آنان خطبه خواند و در آغاز سخن مردم را از نزدیک‌شدن اجلش آگاه ساخت، زیرا پس از حمد و ثناى پروردگار فرمود:

«اى مردم! سخن مرا بشنوید، زیرا من نمى‏‌دانم شاید پس از امسال در این جا هرگز شما را ملاقات نکنم...».

سپس راجع به حرمت‏ خون‌ها و مال‌هایشان با آن‌ها سخن گفت و فرمود:

«اى مردم! جان و مال‌تان هم‌چون حرمت این روز و این ماه بر شما حرام است، تا وقتى که با خدایتان ملاقات کنید -و شما به زودى پروردگارتان را ملاقات خواهید کرد: پیام الهى را ابلاغ نمودم».(۱)

پیامبر در خطبه‌ی خود تاکید زیادى بر اداى امانت داشت، در حالى که اعلان مى‏‌فرمود، هر نوع رباخوارى و هر نوع ادعاى خون که در زمان جاهلیت‏ بوده بى‏‌اساس و ملغاست و حقوق زنان و اخوت اسلامى را یادآورى کرد.

ایمنى از گمراهى براى امت و حدیث ثقلین

پیامبر اکرم (ص) علاقه‏‌مندترین فرد به آینده‌ی امتش بوده است و آگاه‏‌ترین مردم بر آن‌چه در آینده‌ی نزدیک از گرفتاری‌ها، غم‌ها و خطرهایى که وارد بر دیانت، اخوت و وحدت این امت‏ خواهد شد. مبادا امت را ترک کند بى آن‌که مشعلى فروزان براى آنان تعیین کرده باشد، تا ایشان را در برابر پیشامدهایى که با مرگ او و انقطاع وحى به امت روى خواهد آورد، هدایت کند. بنابراین چیزى را به امت معرفى کرد که با توسل به آن در مقابل گمراهى -در صورت اطاعت از او- ضامن هدایت آنان گردد.

ترمذى در صحیح خود، با سندى که به جابر بن عبد الله انصارى مى‏‌رساند روایت کرده است، (و خود ترمذى گفته است که او از ابوذر و ابوسعید و زید بن ارقم و حذیفة بن اسید، روایت کرده است که با روایت جابر یکى است) که او گفت: «پیامبر خدا (ص) را در سفر حج روز عرفه دیدم بر شتر قصوى سوار بود و خطبه مى‏‌خواند و شنیدم که مى‏‌فرمود: «اى مردم! من در میان شما کسى (یا چیزى) را قرار دادم، اگر به آن چنگ بزنید هرگز گمراه نخواهید شد: کتاب خدا و عترتم، اهل بیتم را».

با این کلمات، پیامبر به امتش اعلان کرده است که براى آنان چیزى را به جا گذاشته است که بدان وسیله -اگر آن را بگیرند- از گمراهى در امان باشند، و این ضمانت از دو عنصر متفق فراهم آمده است ‏یکى وحى خداوند که در قرآن نگارش یافته ‏است و دومى عترت پیامبر، یعنى برگزیدگانى که علم تاویل قرآن و احاطه به سنت‌هاى پیامبر اکرم (ص) نزد آنان است.

روایتى را که ابن هشام نقل کرده است

از جمله مطالب در خور گفتن، این است که توده‌ی مسلمانان این سخنان پیامبر را که حدود بیست نفر از صحابه نقل کرده‏‌اند، نمى‏‌دانند. آن‌چه میان آنان معروف است همان است که ابن هشام در السیرة النبویة نقل کرده است؛ پیامبر (ص) در خطبه‏‌اى که در عرفه ایراد فرمود، گفت: «به راستى که در میان شما چیزى را به جا گذاردم که اگر به آن متوسل شوید، هرگز گمراه نمى‏‌شوید: کتاب خدا که امرى آشکار است و سنت پیامبر خدا». و بسیارى از عامه حدیث اول را بعید مى‏‌شمارند و تصور مى‏‌کنند که بین دو حدیث منافاتى وجود دارد.

واقعیت این است که حدیث چنگ‌زدن به کتاب و سنت ‏حدیث مرسل است و ابن هشام سندش را به شخص پیامبر درباره‌ی آن حدیث‏ یادآور نشده است. و بدان جهت ‏شایسته‌ی اعتماد نیست، به خصوص که بخارى و مسلم در روایت ‏خود براى خطبه‌ی روز عرفه‌ی پیامبر (ص) کلمه‌ی ‏«و سنة نبیه» را ذکر نکرده‏‌اند بلکه به ذکر کتاب الله اکتفا کرده‏‌اند.

گذشته از آن در این‌جا بین سنت و کتاب خدا تفاوتى است، چه آن که کتاب خدا نزد مسلمانان معروف است و همه درباره‌ی آن اتفاق نظر دارند و در روزگار خود پیامبر تثبیت ‏شده است. در حالى که سنت‌ها در زمان پیامبر نوشته نشده و آن‌چه بعدها نوشته شده مورد اتفاق مسلمانان نیست‏ بلکه احادیث در آن‌باره اختلاف شدیدى دارند، به حدى که دانشمندان اسلامى به ناچار بسیارى از آن‌ها را از درجه‌ی اعتبار ساقط دانسته‏‌اند و آن‌چه را صحیح دیده‏‌اند،  انتخاب کرده‏‌اند. در عین حال آن‌چه به نظر آنان صحیح رسیده است، مورد اتفاق همه‌ی مسلمانان قرار نگرفته است. در بسیارى از احادیث کتب صحاح، تعارض آشکار مى‏‌بینیم، به عنوان مثال، یادآورى مى‏‌کنیم که در بعضى از کتب صحاح از عبد الرحمان بن ابى عمیرة نقل شده است که پیامبر (ص) به معاویه فرمود: «بار خدایا! او را هدایت‌کننده، هدایت‏‌شده قرار ده و به وسیله‌ی او دیگران را هدایت کن». و در همان صحاح فرموده‌ی پیامبر (ص) به عمار بن یاسر نیز روایت شده است: «بشارت باد تو را اى عمار تو را گروه ستم‌گر خواهد کشت». و گروهى که عمار را کشت دار و دسته‌ی معاویه بود، در صورتى که معاویه در راس آن گروه ستم‌گر بوده است پس چگونه مى‏‌تواند هدایت‌گر و هدایت‏‌شده باشد، و چگونه مردم به وسیله‌ی او هدایت مى‏‌شوند؟

و براى این که روایت ابن هشام معناى صحیحى داشته باشد، لازم است که مطابق گفته‌ی او: «و سنة نبیه» تمام گفتار و رفتارى که از پیامبر (ص) بروز کرده است، بشناسیم و علم پیدا کنیم که آن‌ها از پیامبر (ص) سر زده است، و این که توسل به آن‌ها ما را در برابر گمراهى ضمانت مى‏‌کند البته اندکى از این سنن به طور یقین به حد تواتر رسیده، اما قسمت عمده این احادیث‏ خبر واحد هستند و علم یقینى به صدور آن‌ها از پیامبر (ص) وجود ندارد. بسیارى از این احادیث ‏با یکدیگر تعارض دارند. در نتیجه، به دلیل وجود تعارض، ما نمى‏‌توانیم به آن بخش از اقوال و افعال پیامبر (ص) علم پیدا کنیم.

البته در این‌جا راهى معقول وجود دارد، و آن راه این است که پیامبر را از منبعى مورد اطمینان بشناسیم تا از روى آن به حقیقت گفتار و کردار پیامبر (ص) پى ببریم. نخستین حدیث که ترمذى روایت کرده است و بیش از بیست نفر از صحابه نیز آن را روایت کرده‏‌اند ما را با چنین مصدر و منبعى آشنا مى‏‌کند، آن مصدر همان عترت پیامبر است که با کتاب و سنت‌هاى پیامبر (ص) به طور کامل آشنایند. به این ترتیب، حدیث عترت با حدیث‏ سنت موافقت و مطابقت دارد. و براى ما شکى باقى نمى‏‌ماند در این‌که آن‌چه نزد على (ع) دروازه‌ی شهر علم -از علوم قرآن و سنت‏‌هاى پیامبر (ص)- است، در صورتى که مورد توجه و عمل قرار گیرد و بر نشر اندوخته‏‌هاى علمى آن حضرت کمک شود، عهده‏‌دار به دور نگه‌داشتن مسلمانان از هر نوع گمراهى است.

علاوه بر آن دومین ‏رویداد مشخص از رویدادهاى دوران زندگى پیامبر در آن سال به طور واضح براى ما روشن مى‏‌سازد که پیامبر (ص) خواسته است هر نوع اشکالى را در مورد این امانت از بین ببرد. به راستى که عترت او، به ویژه على بن ابى طالب، بخشى از آن امانتند.

اما دومین رویداد برجسته توقف پیامبر اکرم (ص) در محل غدیر خم هنگام بازگشت از حجة الوداع بود تا در مقابل هزاران فرد از حجاج که به همراه آن حضرت برمى‏‌گشتند، اعلان کند که على بن ابى طالب سرپرست هر مرد و زن با ایمان است.

حاکم به سند خود از ابى الطفیل و او از زید بن ارقم روایت کرده است که او گفت: «وقتى که پیامبر خدا (ص) از حجة الوداع مراجعت کرد و در محل غدیر خم فرود آمد، دستور تهیه‌ی سایبان‌هاى بزرگى را داد که آماده شد. آنگاه فرمود: گویا به زودى دعوت حق را لبیک مى‏‌گویم. من در میان شما دو شئ گران‌قدر را به جا مى‏‌گذارم که یکى بزرگ‌تر از دیگرى است: کتاب خدا و عترتم، پس مواظب باشید که نسبت‏ به آن‌ها چگونه جانشینانى براى من خواهید بود، چه آن‌که آن دو هرگز از هم جدا نشوند تا کنار حوض کوثر به سوى من باز گردند. سپس فرمود: خداوند بزرگ صاحب‌اختیار من است و من صاحب‌اختیار هر مؤمنى هستم، و بعد دست على (ع) را گرفت و فرمود: هر کس من سرپرست اویم، پس این على سرپرست اوست. بار خدایا! دوست ‏بدار هر که او را دوست‏ بدارد، و دشمن بدار هر کس او را دشمن بدارد!».(۲)

پیامبر (ص) اراده فرموده بود تا سه موضوع را که هر سه واقعا مهم و هم‌چنین پیوسته و مربوط به هم بودند، در این مکان به مسلمانان اعلان کند:

(۱) آن بزرگوار انتظار رحلت نزدیک خود را از این دنیا داشت. با مردمان سخن مى‏‌گفت و گویا در همان حال سخن‌گفتن با مردم نداى پروردگارش را مى‏‌شنید، [مى‏‌فرمود:] «گویا مرا طلبیده‏‌اند و من به دعوت حق لبیک گفته‏‌ام».

(۲) آن حضرت به عنوان رحمت‏ براى جهانیان به نبوت برگزیده شده و تمام همش در این زندگى هدایت مردم بوده است و او -در حالى که سوى پروردگارش مى‏‌رود- ناگزیر از آن است که براى پیروانش وسیله‌ی هدایتى پس از خود، به جاى گذارد تا روشن‌گر راه آن‌ها باشد و آنان را -پس از قطع وحى، در نتیجه‌ی رحلت آن بزرگوار- به راه راست هدایت کند. بدان جهت‏ به ایشان اعلان فرمود که کتاب خدا و عترت، اهل بیتش را براى آنان به جا گذاشته است و در صورتى که آنان به آن دو چنگ زنند، براى خود ادامه‌ی حرکت ‏خویش را در راهى روشن در آینده‌ی دور و نزدیک تضمین کرده‏‌اند.

فرد شایسته‌ی رهبرى در خاندان پیامبر (ص)

(۳) چون خویشاوندان نزدیک پیامبر در معرفت و شناخت قرآن و سنت‌هاى پیامبر و هم در پای‌بندى بدانها و شایستگى‏‌شان براى رهبرى امت‏ یکسان نبودند، پیامبر (ص) به اطلاع امت رساند که تنها مردى که همه ی شایستگی‌ها را براى این زمامدارى از میان نزدیک‌ترین خویشان او دارد، على بن ابى طالب است. و بدان وسیله او را جایگزین و نظیر و بدیل خود قرار داده است. پس خداوند سرپرست پیامبر و پیامبر سرپرست هر مؤمن و اولى به تصرف به هر مؤمن از خود اوست و على سرپرست تمام کسانى است که پیامبر سرپرست آنان است.

چرا پیامبر (ص) با نوشته ، به همان صراحت گفتار، ( خلافت على ) را مسجل نکرد؟

آن‌گاه پیامبر (ص) در غدیر خم آن امر را براى مردم اعلان فرمود، و خود پیش از هر انسان دیگرى مى‏‌دانست که مردم در حفظ و فهم آن‌چه مى‏‌شنوند هم‌راى و هم‌سان نیستند، پس انتظار مى‏‌رفت که در خصوص پیمانى که به صورت لفظى اعلان کرده بود، نوشته‏‌اى تنظیم کند، تا حجت را بر آنان تمام کند و هیچ‌گونه بهانه‏‌اى براى افراد بهانه‏‌جو باقى نگذارد، و لیکن آن کار را نکرد، و تاریخ از عهدنامه‏‌اى که پیامبر نوشته باشد و به مهر شریفش آن را مهر کرده باشد تا بدان وسیله على یا دیگرى را به عنوان رهبرى امت‏ بعد از خودش انتخاب کرده باشد، چیزى به ما نمى‏‌گوید. علت این امر چیست؟ پاسخ این پرسش مهم را در بخش‌های  آینده خواهیم یافت.

پى‏‌نوشت‌ها:

۱- السیرة النبویة ابن هشام ج ۲ ص ۶.  

۲- مستدرک ج ۳ ص ۱۰۹.

  • ناصر دوستعلی

امیرالمومنین

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه