امیرالمومنین اسوهی وحدت (بخش چهل و هفتم)
جنگ خیبر جنگ مذهبى نبود
لازم به تذکر است که این جنگ یک جنگ مذهبى نبود به این معنا که هدف مجبور کردن اهل خیبر به پذیرش دین اسلام باشد، چه این که پیامبر هیچ فردى از اهل کتاب را مجبور به تغییر آیین خود نکرد. و دیدیم که عهدنامهاى را که پیامبر در سال اول هجرى نوشت متضمن آزادى دینى یهود و حقوق مدنى آنها بود، مشروط بر این که آنان به مضمون آن پیمان عادلانه پایبند مىماندند، و لیکن یهودیان ملتزم به هیچ شرطى از شرایط آن نشدند و براى دولت اسلامى و هم براى آزادى دینى و اجتماعى مسلمانان به صورت خطرى بزرگ در آمدند. پس بر پیامبر لازم شد که آنها را جاى خودشان بنشاند.
عناصر دفاع اسلامى
خوانندهی گرامى به یاد دارد که عناصر عمدهی دفاع اسلامى در سه جنگى که قبلا ذکر شد سه عنصر بود:
(۱) رهبرى والاى پیامبر (ص) با همهی پایدارى بىنظیر او که فرمانش در عمق دلها نفوذ مىکرد و شخصیتى که قداست فرمانبریاش بر هر سربازى واجب بود. (۲) دلاورى خاندان پیامبر (ص). (۳) وجود صدها تن از مؤمنان با اخلاصى که تعدادشان به طور فراگیر زیاد بود.
خواننده توجه دارد که پیامبر از اعضاى خاندانش، عبیدة بن حارث را در جنگ بدر، و بعد عمویش حمزه را در جنگ احد از دست داد.
نقل شده است که پیامبر روز خندق از خدا خواست که -پس از این که عبیده را روز بدر و حمزه را روز احد گرفته است- على را براى او نگهدارد.
البته على در هر سه جنگ بالا شرکت داشت و در آنها به تمام فنونى که تاریخ از آنها سخن مىگوید آزموده شد. وى در تمام آن جنگهاى سرنوشتساز نخستین حملهور و ثابتقدمترین مجاهد بود. پس او هم اول جنگ بود، هم میانه و هم پایان، و نخستین حملههایش در هر جنگى تاثیرى آشکار بر روند جنگ داشت، و پایدارى و شتافتنش به جانب شعلههاى جنگ اثرى ملموس در سرعت پایانگرفتن و خاموششدن لهیب پیکار مىگذاشت.
و لیکن على نتوانست نخستین حملهور در جنگ خیبر باشد، چرا که او در آغاز غایب بود. البته غیبت على به دلیل بیمارى بود. ولى اثر این غیبت بر روند جنگ آشکار بود. پیامبر (ص) براى اهل خیبر محاصرهاى فراهم کرده بود و این محاصره بدون هر گونه نتیجهاى طولانى شد. تیراندازیها و حملههاى هر روزه در میان دو گروه براى مسلمانان هیچگونه امتیازى در بر نداشت. آذوقهی مسلمانان رو به کاهش بود به حدى که نزدیک بود تمام شود. مسلمانان ناچار به خوردن گوشت خران اهلى شدند.
در آخر پیامبر پرچم را به ابىبکر داد و او لشکر را به جانب قلعهی ناعم رهبرى کرد. یهودیان به طرف او بیرون شدند و جنگ بین آنان در گرفت و مسلمانان پیروز نشدند بلکه کفهی یهودیان مىچربید. در روز دوم فرماندهى لشکر را به عمر سپرد او نیز بهرهی بیشترى از ابوبکر نداشت. پیامبر خود را در مقابل مشکلى بزرگ دید: محاصره طولانى شد، کمکهاى غذایى به سختى مىرسد و پیروزى هم نصیب لشکر اسلام نشده است.
آیا پیامبر بدون نتیجه محاصره را ادامه دهد؟ یا محاصره را از دژهاى خیبر بردارد و به مدینه برگردد که خود نوعى ضعف و ترس است؟