امیرالمومنین اسوهی وحدت (بخش چهل و یکم)
نتیجهی جنگ
براى خواننده به دستآوردن نتایج زیر زیاد مشکل نیست:
(۱) جنگ احد از بزرگترین جنگهاى سرنوشتساز در تاریخ مسلمانان بود. براستى که این جنگ براى اسلام جنگ مرگ و زندگى بوده است. نزدیک بود این جنگ به نابودى اسلام منجر شود.
(۲) در حقیقت آن کسى که در آغاز جنگ طلایه داران را از پاى در آورد، اثر مهمى در بالا بردن روحیه مسلمانان و در هم شکستن اعصاب مشرکان داشت، علىرغم این که آنان چهار برابر مسلمانان بودند. زیرا در آن زمان، پرچمداران در جنگها از نظر جنگجویان سران لشکر به حساب مىآمدند. به خاک افتادن فرماندهى لشکر تاثیر شگرفى روى لشکر مىگذاشت. تاریخ متذکر است که ابوسفیان به پسران عبدالدار گفت:
«اى فرزندان عبدالدار! ما مىدانیم که شما به پرچمدارى از ما شایستهترید (زیرا که سنت مکیان اقتضا مىکرد که یکى از فرزندان عبدالدار حامل پرچم باشد). و ما روز بدر از ناحیه پرچمدارى شکست خوردیم، و پیروزى هر قومى از ناحیه پرچم خویش [پایدارى پرچمدار] است پس شما همچنان پرچمدار باشید و در حفظ آن بکوشید و یا آن را به ما واگذارید.» پسران عبدالدار بر آشفته شدند و گفتند: ما پرچمهایمان را زمین مىگذاریم؟ ابوسفیان گفت: پرچم دیگرى باید با پرچم شما باشد. آنان در جواب ابوسفیان گفتند: بلى آن پرچم را نیز مردى جز از فرزندان عبدالدار حمل نخواهد کرد، و جز آن هرگز امکان پذیر نیست(۱۰). اهل مکه در آغاز جنگ ده مرتبه پرچمشان را در حال سقوط دیدند و دلهایشان با سقوط آن، ده بار فرو ریخت و از آن جهت خود را در مقابل نیرویى غالب دیدند. على کسى بود که حمله بر پرچمها را بتنهایى عهدهدار بود، و یا سهم بزرگى در این تهاجم داشت و همان دلیل شکست خوردن لشکر مکه در مرحله اول جنگ بود.
(۳) موقعى که در مرحله دوم مسلمانان به هزیمت رفتند، براى دفاع از پیامبر کسى جز على و سیزده تن از اصحاب پیامبر باقى نماند. و آنان همان نخستین کسانى بودند که به جانب پیامبر بازگشتند. البته روشن است که دفاع على در این لحظههاى خطرناک چندین برابر افزونتر از دفاع ایشان بود.
البته پیامبر پس از هزیمت اصحابش هدف یورشهاى مشرکان قرار گرفت و هرگاه مىدید جمعى از لشکر دشمن قصد او را دارند به على مىگفت: بر آنان حمله کن! اگر على نبود، براى آن چهارده نفر دیگر این امکان نبود که از پیامبر در مقابل تمام ارتش بتپرست دفاع کنند. براى همین است که اگر گفتیم على در این جنگ سرنوشتساز، افتخار بخش عمده دفاع از پیامبر و مقام رسالت را در مقابل نیروهایى که هیچ فرد دیگر توان مقابله با آنها را نداشت، کسب کرده است سخنى به خطا نگفتهایم.
اگر جنگ بدر ارکان دولت اسلامى را استوار کرد بود، جنگ احد نزدیک بود این پایهها را -اگر جمعى از قهرمانان و در راس آنان على نبودند- دستخوش نابودى کند.
مشرکان دیدند که جنگ احد به سود آنها خاتمه یافت و لشکر پیامبر (ص) هزیمت یافت و مسلمانان در آن جنگ هفتاد کشته دادند که در میان آنها قهرمانى چون حمزه عموى پیامبر و شیر خدا بود. با همه اینها پیروزى آنان روشن نبود، چون هدف اصلى آنها محمد بود و محمد (ص) هنوز زنده بود، و خطر مهمى در مقابل ایشان به شمار مىرفت، بدانجهت آنان ناگزیر بودند تا به جنگ سرنوشتساز دیگرى دست زنند، و دوباره با شرکت خود در آن، هدفهایى را که در هیچ یک از جنگها تحقق نیافته بود، تحقق بخشند. البته جنگ احد در سال سوم هجرى بود و دو سال پس از این تاریخ جنگ سرنوشتساز سومى در گرفت که در آن مشرکان بزرگترین نیروى ممکن را بسیج کردند تا هدفهاى نهایىشان را تحقق بخشند و آن جنگ خندق و یا جنگ احزاب بود.
پىنوشتها:
۱- کنز العمال ج ۱۵ ص ۱۲۶ شماره حدیث ۳۶۴ و در فضائل الخمسة از صحاح ستة مانند آن در ج ۲ ص ۲۱۷ منقول است.
۲- آل عمران ، آیه ۱۵۱-۱۵۲.
۳- واقدى در کتاب مغازى (ابن ابى الحدید آن را در جلد سوم از شرح نهج البلاغة ص ۳۸۸ نقل کرده است).
۴- یوم المهراس همان روز احد است جایى که برکهاى بنام مهراس وجود داشت. این حدیث را حاکم در مستدرک ج ۳ ص ۱۱۱ روایت کرده است.
۵- مستدرک ، جزء سوم ص ۲۶ تا ۲۸ - سیره ابن هشام ، جزء دوم ص ۷۸ حدیث زبیر.
۶ و ۷- این احادیث در جزء سوم مستدرک ص ۲۶،۲۷،۲۸ است. و ابن هشام در جزء دوم از سیره خود ص ۷۸ حدیث زبیر را روایت کرده است.
۸- شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج ۳ ص ۳۷۲، آن مطلب را از ابى عمر و زاهد نحوى غلام ثعلب و از محمد بن حبیب در امالى خود نقل کرده است.
۹- شرح نهج البلاغه، ج ۳، ص ۸۰ تا ۸۵.
۱۰- سیره ابن هشام ج ۲ ص ۶۷ .