امیرالمومنین اسوهی وحدت (بخش سی و دوم)
على(ع) به شهادت علاقهمندتر بود تا زندگى
واقعیت این است که پیامبر خدا على را مامور به اداى امانتها کرد پس از این که او خوابیدن در بستر پیامبر را بدون تردید و بىتوجه به آنچه در لیلةالمبیت برایش اتفاق خواهد افتاد، پذیرفت. در حقیقت براى او یکسان بود که زنده بماند یا کشته شود تا وقتى که هدف یعنى همان نگهبانى پیامبر برقرار باشد.
على همان مردى است که بیش از آنچه طالب حیات باشد خواستار شهادت بود. و شهادت در راه خدا را غنیمت و رستگاریى مىدید که بالاتر از آن رستگارى نیست و آن را هنگامى درمىیابیم که مطلبى را که در نهجالبلاغه نوشته شده است بخوانیم آن جا که از پیامبر(ص) راجع به قول خداى تعالى: «آیا مردم پنداشتهاند که به صرف این که بگویند ایمان آوردهایم رها خواهند شد و مورد آزمایش قرار نخواهند گرفت؟» پرسید، ضمن گفتارش کلمات زیرا را یادآور شده است:
«گفتم: اى رسول خدا آیا در روز جنگ احد، هنگامى که گروهى از مسلمانان به درجهی شهادت رسیدند، اما من از شهادت محروم شدم و کشته نشدنم بر من گران بود به من نفرمودى: بشارت باد تو را که بعد از این کشته خواهى شد؟ به من فرمود: آنچه گفتى راست است، هنگام شهادت، چگونه صبر خواهى کرد؟ گفتم اى پیامبر خدا این مورد از موارد صبر نیست بلکه جاى مژده و سپاسگزارى است»(3).
البته خداوند به پیامبر خبر داده بود که به زودى به سوى مکه باز مىگردد. به دلیل نزول این آیه: «البته خدایى که قرآن را بر تو وحى کرد تو را به وعدهگاهت بر مىگرداند...» نزول آیه در حالى بود که پیامبر در مسیر مهاجرت خود به مدینه حرکت مىکرد.
این وحى ، وعدهاى بود از جانب خدا به پیامبرش که در آیندهی نزدیک با پیروزى به مکه باز مىگردد، وعدهاى براى او بود بر این که وى پیش از بازگشت به مکه از دنیا نخواهد رفت و لیکن این وعدهی الهى از عظمت کوشش پیامبر و جهاد او در راه رسالت چیزى نمىکاهد، زیرا گرچه او این وعده را از جانب پروردگارش دریافت نکرده بود، در راه انجام رسالت خویش حرکت مىکرد بدون این که به آنچه در این راه به او خواهد رسید، اهمیت بدهد.
جریان در مورد على نیز بر این منوال بود، آگاهى على به زندهماندنش تا وقتى که امانتها را برساند از عظمت فداکاریاش نمىکاهد چه او آماده براى انجام مسالهی مهم فداکارى بود اگر چه بشارت پیروزى داده نمىشد و یا مژدهی شهادت دریافت مىکرد.