این "حسین " کیست که عشقش شرحه شرحه ام می کند!؟ :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
کپی‌رایت
کربلا واحه واحه عطشانی است، با گیاهانی آوار و درختانی که دیریست سقط شده می رویند. کربلا با گودالی که بلندترین قله جغرافیا، و ظهری که مقدس ترین لحظه تاریخ است. کربلا مزار مزرعه های سرسبز است.کربلا در انتظاری سرخ، زیر عاشق ترین آفتاب تاریخ قدم می زند و بزرگ می شود، آنقدر که خاکش را مهر می کنیم.کربلا ایستگاه آغازین تمام مسافرانی است که به مقصد خدا جاری اند. هر چند دلهایشان را در عاشوار جا گذاشته باشند.عاشورا، واژه ای که دلها را تا چشمها بالا می آورد، و چشم را تا زمین ناگزیر می کند. واژه ای که مترادف با" حسین" است.کربلا و " حسین"، حرکتی را آغاز و انجامند که از آدم تا دم آخر حیات جریان دارد."حسین " واژه ای است که تاریخ را به حرکت در آورده است و جغرافیا شرمنده از آن است که جا پایش را گنجایش نمی شود." حسین" واژه ای است که آرامش جانها را به توفان می سپارد، و درختان به احترامش قیام می کنند و شقایق ها داغدار تنهایی وی اند.حسین گلی است که جهان با بوی وی، بودن را شروع کرده است و ادامه خواهد داد.نام حسین لحظه ایست بارانی، شفاف، که روشنت می کند و تا"نمی دانم کجا" می کشاندت.وقتی "حسین" برزبانت جریان می یابد، به حرکت می آیی و به اولین کسی که دنبال دلش می گردد، سلام می کنی، ناگهان چشم هایت را به یاد می آوری، حالا دیگر باران می بارد.نام " حسین" دستت را می گیرد تا" شهرخدا"، تا" شهرآفتاب"، تا " ناکجاآباد"  همراهی ات می کند . آنگاه دوست داری به احترام "حسین" بمیری.منبع: متاسفانه پیداش نکردم...
  • ناصر دوستعلی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه