این حریم کیست کز جوش ملائک روز بار؛ امام رضا (ع)؛ صائب تبریزی :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
کپی‌رایت

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

این حریم کیست کز جوشِ ملائک روزِ بار
نیست در وی پرتو خورشید را راه گذار

یارب این خاک گرامی مغرب خورشید کیست
کز فروغش می‌شود چشم ملائک اشک‌بار

کیست یارب در پس این پرده کز انفاس خوش
می‌برد از چشم‌ها چون بوی پیراهن غبار

هم‌چو معنی در ضمیر لفظ پنهان گشته است
در رضای او رضای حضرت پروردگار

شِکوه‌ی غربت، غریبان را ز خاطر بار بست
در غریبی تا اقامت کرد آن کوهِ وقار

وه چه گویم از صفای روضه‌ی پرنور او
کز فروغش کور روشن می‌شود بی‌اختیار

هم‌چو اوراق خزان بال ملائک ریخته‌ست
هر کجا پا می‌نهی در روضه‌ی آن شهریار

می‌توان رفتن به آسانی به بال قدسیان
از حریم روضه‌ی او تا به عرش کردگار

نقد می‌سازد بهشت نسیه را بر زائران
روضه‌ی جنت‌مثالش در دل شب‌های تار

می‌توان خواند از جبین رحل مصحف‌های او
رازهای غیب را چون لوح محفوظ آشکار

از سر گل‌دسته‌اش چون نخل ایمن تا سحر
بر خداجویان شود برق تجلی آشکار

چشمه‌ی کوثر به استقبالش آید روز حشر
هر که را زین آستان بر جبهه بنشیند غبار

می رود فردا سراسر در خیابان بهشت
هر که را امروز افتد در خیابانش گذار

هر که باشد در شمار زائران درگهش
می‌تواند شد شفیعِ عالمی روزِ شمار

آتش دوزخ نمی‌گردد به گردش روز حشر
از سر اخلاص هر کس گشت گِرد این مزار

می‌شود همسایه‌ی دیوار بر دیوار خلد
در جوار روضه‌ی او هر که را باشد مزار

بر جبین هر که بنشیند غبار درگهش
داخل جنت شود از گرد ره بی‌انتظار

آن که باشد یک طواف مرقدش هفتاد حج
فکر «صائب» چون تواند کرد فضلش را شمار؟

 

صائب تبریزی
از سایت شعر هیئت

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه