این هم برا اهلش / بخونین برا ما هم تعریف کنین
شنبه, ۱۳ اسفند ۱۳۸۴، ۱۱:۴۳ ب.ظ
به مَثَل اگر مانند قرآن کتابی در شهادت نازل شود ، سوره فاتحه آن کتاب شهادت ، شهادت جناب سیدالشهداء علیه السلام است.حضرت علامه حسن زاده آملی بسم الله الرحمن الرحیمالحمد لله ربّ العالمینشهیدان بی خبران عین خبرند. شهیدان جلیس حقّند و انیس ربّ . حیرت در عظموت جلال هوی مطلق و شرب مدام « شراباً طهورا » رزق عندیت شهیدان است که خویش را عُقر راه هو نموده اند . شهیدان خود را به او فروختند و او را خریدند که او شدند. همه از دست شد و او شده است انا و انت و هو، هو شده استآن که سفر از خلق به سوی حق می کند سالک است ، امّا آن که از حق به خلق می رسد ، شاهد ، لذا فرق سالک و شاهد فرق بین تشنه و آب است ، پس آن محتاج است و این مشتاق .شهیدان مشهود شهیدانند .شهید حقیقی یعنی علی عالی اعلی ، و علی یعنی درد .شهیدان را شهد شیرین شهادت ، نوش است و غفلت از توحید صمدی قرآنی ، نیش .شهیدان مظاهر اسم شریف « آه » اند .طوالع شهیدان را جمال یار تشکیل می دهد و غوارب آنان را جلال دلبر، تا یار که را خواهد و میلش به که باشد . شهید و شهادت را با اینکه از ماده شهد و حضور است ، با غیب و نهان سر و سرّ است ، پس شهیدان غایبانند که در عین حضور غایبند و در عین غیبت شاهد و حاضرند ، پس هر شهیدی غایب است ، لذا آن که مولای شهیدان است غایب آل محمد – صلّی الله علیه و آله – است که شاهد غایب و مشهود مکتوم است و این حقیقت ، همان سرّ مستسرّ شیعه و آل محمد – ص- است که شیعه بدان مفتخر و دائماً در ظهور فرج او منتظَر .شهید علی الاطلاق قائم غایب آل محمد – ص – است که سرّ تام است و غیبت او اسم اعظم غیبت است و هر کس شبیه او گردد حظّی از غیبت می برد و غایب می شود . پس ای عزیز بکوش که به این اسم اعظم تقرّب یابی که تشبّه به او تشبّه به إله اوست و همین معنی سرّ وصول به فلسفه است ، پس فلسفه شهادت تشبّه به « هو الاوّل و الآخر و الظاهر و الباطن » است .شهید یا بدون بدن عنصری است و یا با بدن عنصری است ، آن در جهاد اصغر و این در جهاد اکبر ، آن را موت طبیعی است و این را موت ارادی ، آن را یکبار شهادت نصیب شد و این را هر روز ، آن یکی با شهادت آرمیده است و این یکی با شهادت هر روز آشفته تر ، آن یکی را لذت وصول است و این یکی را درد حضور ، آن یکی می خندد و این یکی می گرید ، آن یکی رفت که برنگردد و این یکی آمد که برگردد و برگرداند ، آن یکی لذت دل می برد و این یکی خون دل می خورد ، آن یکی آبرو کسب می کند و این یکی آبرو می دهد ، آن یکی را همه دوست دارند و این یکی را همه دشمن ، آن را موت اخضر است و این را موت اسود ، آن یکی در لقای یار در قهقه مستانه به رزق عندیت مرزوق است و این یکی در مقابل قهقه مستانه دشمنان در خون دل دست و پا می زند ، آن مقتول فی سبیل الله است ، و این شهید فی الله ، آن مقتول دشمن است این مقتول عشق یار ، آن دشمن را می کشد و این خود را، آن خود را می سازد ، این خود را می سوزاند ، آن خون دل می دهد و این خون دل می خورد ، آن به سوی ولایت می رود و این خود ولایت می شود ، آن درمان می خواهد و این درد ، آن راه را رفته است و این خود راه می شود که دیگران در او می روند ، آن را می برند و این می برد ؛ خلاصه آن مقتول است و این مشهود و خُنُک آنکه مقتول مشهود و غایب حاضر است .ثمره حجّ محمدی صلّی الله علیه و علی آله و سلم اقرار به ولایت علیّ وصیّ نبیّ علیه السلام است ، خنک آن حاجی که علوی برگشت و حاجی حقیقی علوی شهید است ، فافهم .نکته : خیلی ها بعد از حجة الوداع رسول الله حاجی علوی شدند ولی حاجی علویِ شهید نماندند ، پس حاجی شهید شدن اگر چه مهمّ است ، ولی خنک آنکه حاجی علوی شهید مانده است و شهد شیرین ولی بسیار تلخ و پر درد و رنج علویّ بودن را نوشید و بر تارک جبین او مُهر مِهر علیّ عالی اعلی یعنی وصیّ خاتم انبیا زده شده است ، پس شهید حقیقی علویّ و حاجی شهید باش و بر این اصل باقی باش .مقدمه « مثنوی نجوا با شهیدان » از حضرت استاد صمدی آملیمنبع : سایت تجلی اعظم