ای حرم کعبهات ز حلقه به گوشان؛ حضرت علیاصغر (ع)؛ جیحون یزدی
بسمالله الرحمن الرحیم
ای حرم کعبهات ز حلقه به گوشان
وی دل دانای تو زبان خموشان
با تو که گفت از حسین چشم بپوشان؟
خاصه در آن دم که اهل بیت خروشان
نزدش با اصغر آمدند معجل
گفتند کاین طفل، کو چو بحر بجوشد
نیست چو ما کز عطش به صبر بکوشد
اشک بپاشد چنانکه خاک بپوشد
رخ بخراشد چنان که جان بخروشد
جز به کفی آب، عقدهاش نشود حل
هی به فغان خود ز گاهواره پراند
مادر او هم زبان طفل نداند
نه بودش شیر تا به لب برساند
نه بودش آب تا به رخ بفشاند
مانده به تسکین قلب اوست معطل
گاهی ناخن زند به سینهی مادر
گاهی بیجان شود به دامن خواهر
باری از ما گذشته چارهی اصغر
یا بنشانش شرار آه چو آذر
یا ببرش همرهت به جانب مقتل
شه ز حرمخانهاش ربود و روان شد
پیر خرد همعنان بخت جوان شد
زان پدر و زان پسر به لرزه جهان شد
آمد و آورد، هر طرف نگران شد
تا به که سازد حقوق خویش مدلل
گفت که ای قوم، روح پیکرم است این
ثانی حیدر، علی اصغرم است این
آن همه اصغر بدند، اکبرم است این
حجت کبرای روز محشرم است این
رحمی، کش حال بر فناست محول
او که بدین کودکی گناه ندارد
یا که سر رزم این سپاه ندارد
بلکه بس افسرده است و آه ندارد
جای دهید آن که را پناه ندارد
پیش کز ایزد برید کیفر اکمل
ناگه از آن قوم از سعادت محروم
حرملهاش راند تیر کینه به حلقوم
حلق ورا خست و جست بر شه مظلوم
وز شه مظلوم آن سهشعبهی مسموم
رد شد و سر زد ز قلب احمد مرسل
طفلی کز تشنگی به غم شده مدغم
جست و برآورد دست و خست رخ از غم
گردن و سر، گاه راست کرد و گهی خم
شه ز گلویش کشید تیر و همان دم
ملک جهان بر جنان نمود مبدل
جیحون یزدی