باز طوفانی شده دریای دل موج سر بر ساحل غم میزند؛ امام حسین (ع)؛ بهزاد حیدری پارام
بسم الله الرحمن الرحیم
باز طوفانی شده دریای دل
موج سر بر ساحل غم میزند
باز هم خورشید رنگ خون گرفت
بر زمین نقشی ز ماتم میزند
باز جام دیدهها لبریز شد
باز زخم سینهها سر باز کرد
در میان ناله و اندوه و اشک
حنجرم فریادها آغاز کرد
مینویسم شرح این غمنامه را
داستان مشک و اشک و تیر را
مینویسم از سری کز عشق دوست
کرد حیران تیغهی شمشیر را
گوئیا با آن همه بیگانگی
آب هم با تشنگان بیگانه بود
در میان آن همه نامردمی
اشک آب و دیدهها پیمانه بود
تیغ ناپاکان برآمد از نیام
خون پاکی دشت را سیراب کرد
خون خورشید است بر روی زمین
کآسمان تشنه را سیراب کرد
میشود خورشید را انکار کرد؟
زیر سم اسبها در خاک کرد؟
میشود آیا که نقش عشق را
از درون سینههامان پاک کرد؟
گر نشان عشق را گم کردهایم
در میان آتش آن خیمههاست
گر به دنبال حقیقت میرویم
حق همین جا حق به روی نیزههاست
باز هم در ماتم روی حسین
باز هم در سوگ آن آلالهایم
یادتان باشد حیات عشق را
وامدار خون سرخ لالهایم
بهزاد حیدری پارام
(با اندکی تصّرف و تلخیص)
* منبع: سایت کرب و بلا