باز هم شب شد و دل یاد تو را کرده خدا؛ مناجات؛ ناشناس
چهارشنبه, ۲۰ مهر ۱۳۸۴، ۰۲:۵۰ ق.ظ
بسمالله الرحمن الرحیم
باز هم شب شد و دل یاد تو را کرده خدا
بینوایی پس در نام تو را کرده صدا
بار سنگین گناهم تو خریداری کن
بهر این عاشق بیچارهی خود کاری کن
به خود تو قسم از دار جهان سیر شدم
از غم هجر گل فاطمه دلگیر شدم
این همه بار گنه را به چه کس بفروشم؟
به چه سان رخت مناجاتی شب را پوشم؟
گر ببینم رخ مهدی به خدا خوب شوم
بر سر سفرهی تو سائل محبوب شوم
همه امید من این است که در نیمهی شب
بشنوم از لب مهدی دم یارب یارب
دوری از یار برای من مجنون سخت است
عاشقی که نبود همدم او بدبخت است
من که دارم به لبم ذکر مناجات، خدا
یار خواهم ز تو ای قاضی حاجات، خدا
ناشناس
* اگر شاعر این اثر را می شناسید لطفا نام او را در قسمت نظرات -مستندا- ثبت بفرمایید.