با مردم شب دیده به دیدن نرسیدیم؛ قیصر امینپور
چهارشنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۰، ۰۶:۴۹ ب.ظ
بسمالله الرحمن الرحیم
با مردم شب دیده به دیدن نرسیدیم
تا صبح دمی هم به دمیدن نرسیدیم
کالیم که سرسبز دل از شاخه بریدیم
تا حادثهی سرخ رسیدن نرسیدیم
خونخوردهی دردیم و چراغانی داغیم
گلکردهی باغیم و به چیدن نرسیدیم
زین هیزم تر هیچ ندیدیم به جز دود
شمعیم که تا شعلهکشیدن نرسیدیم
خونیم و تپیدیم به تاب و تب تردید
اشکیم و به مژگان چکیدن نرسیدیم
بادیم که آواره دویدیم به هر سوی
اما چو نسیمی به وزیدن نرسیدیم
یک عمر دویدیم و لب چشمه رسیدیم
خشکید و به یک جرعه چشیدن نرسیدیم
قیصر امینپور
* منبع: وبلاگ غزل معاصر