برای حضرت علی اضغر علیه السلام :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
  • ۱۷ شهریور ۰۳، ۱۷:۴۶ - آلاء ..
    🙏
کپی‌رایت

برای حضرت علی اضغر علیه السلام

پنجشنبه, ۷ دی ۱۳۹۱، ۰۶:۳۱ ب.ظ

شد چو خرگاه امامت چون صدف

خالی از درهای دریای شرف

 

شاه دین را گوهری بهر نثار

جز دری غلتان نماند اندر کنار

 

شیرخواره، شیرغاب پردلی

نعت او عبدالله و نامش علی

 

در طفولیت، مسیح عهد عشق

«انی عبدالله»(1) گو، در مهد عشق

 

بهر تلقین شهادت، تشنه کام

از دم روح القدس، در بطن مام

 

داده یادش، مام عصمت جای شیر

در ازل خون خوردن از پستان تیر

 

با زبان حال، آن طفل صغیر

گفت با شه، کای امیر شیرگیر

 

جمله را دادی شراب از جام عشق

جز مراکم تر نشد زان کام عشق

 

گرچه وقت جان فشانی دیر شد

«مهلتی بایست تا خون شسیر شد»

 

تشنه ام، آبم ز جوی تیر ده

کم شکیبم، خون به جای شیر ده

 

برد آن مه را به سوی رزمگاه

کرد رو بر شامیان رو سیاه

 

گفت کای کافر دلان بدسگال

که به رویم بسته اید آب زلال

 

آب ناپیدا و کودک ناصبور

شیر از پستان مادر گشته دور

 

در کمان بنهاد تیری حرمله

اوفتاد اندر ملایک غلغله

 

جست چون تیر از کمان شوم او

پر زنان بنشست بر حلقوم او

 

غنچه ی لب بر تلکم باز کرد

در کنار باب، خواب ناز کرد

 

وه چه گویم من که آن طفل شهید

اندر آن آیینه روشن چه دید

 

آن گشودن لب به لبخند از چه بود

وان نثار شکر و قند از چه بود

 

رمز «کنت کنز»(2) بودن سر به سر

زیر آن لبخند شیرین، مستتر

 

رمزهای نامه ی عهد الست

که شهید عشق با محبوب بست

 

پس ندا آمد بدو کای شهریار

این رضیع خویش را بر ما گذار

 

تا دهیمش شیر از پستان حور

خوش بخوا بانیمش اندر مهد نور

 

مرحوم نیر تبریزی

 

1- مریم /30.

2- حدیث: کنت کنزا مخفیا فأحببت ان اعرف فخلقت الخلق لکی اعرف.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه