برای رسول ملاقلی پور، که زنده است
الف مثل میم
ب مثل میم
پ مثل میم
میم
مثل مرد
میم
مثل خودت
مثل فریادهای خاکخورده
مثل عربدههای آشفته
که دشمن همهجا بود
پشت خاکریز روبهرو
پشت میزهای عزیز
پشت میکروفنهای همیشه
پشت سرت
با خنجری در آستین
حرفی نمانده بود
که تفهای سربالا
فرود میآیند
خواه ناخواه
اگر میشد
نشست در خلسه سکوت
و قصههای تلخ را
شیرین کرد
برای عصرانههای خسرو...
نمیشود
و مرگ را
برای همین شبها آفریدهاند
که ماه دلقک ستارههاست
و آتش
در همهسو
در خانه مادری
در مزرعه پدری
که زندگی
باری است بر شانههای مرد
و فشاری بر قلبش
و حالا
یک لخته خون
که میخزد در رگها
و قلب را نشانه میرود
دروازهای به سوی بهشت...
میم
مثل مهدی نریمان
که قمقمهها را پر کرده
و منتظر است تا برسی
تا سیرابت کند
با تنی سوراخ سوراخ
مثل قلب مرد
تکههای روحت
جا ماندهاست
روی میز موویلا
مردهخورها بیدار شدهاند
راشهای غریبت را
کنار هم میچینند
تا تصویر شفافت
از مونیتورهای بیتفاوت
به بینندگان عزیز
لبخند بزند...
اما تو نمردهای
و ناگهان از پشت صحنه
تف میکنی
روی میزهای عزیز
روی کنداکتور پخش
روی محاسن مجریان زنده
حالا عینکت را بردار
اینجا نورها
چشمت را نمیزنند
اینجا فقط سفید است
و نه حتی سرخ
خشمت را خاموش کن
در آخرین زیرسیگاری
و آرام
بخواب
الف مثل میم
ب مثل میم
میم مثل خودت
که در بنبست فریاد
قلبت ایستاد
و تو رفتی
میم مثل تو
از الف تا ی
مثل تو
حالا از بهشت بگو
که تیر نیست
ترکش نیست
از مزرعه پدری
که سیب نیست
آتش نیست...
میم مثل من
میم مثل ما
که پسفردا فراموش کردهایم
تو را و مرگ را...
کات.
امید مهدی نژاد