بعد از فریضه، قبله‌ی دین شد به خواب نوش؛ امام حسین (ع)؛ سروش اصفهانی :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
  • ۱۷ شهریور ۰۳، ۱۷:۴۶ - آلاء ..
    🙏
کپی‌رایت

 متاسفانه از این شاعر تصویری یافت نشد.

بسم‌الله الرحمن الرحیم

 

بعد از فریضه، قبله‌ی دین شد به خواب نوش

ناگه بر آمد از قِبَل دشمنان خروش

 

گردون پر از غبار و زمین شد پر از سوار

فریاد اهل بیت، فلک را درید گوش

 

زینب دوید بر سرِ بالین شاه و گفت

ای تا به صبح، بهر عبادت نخفته دوش

 

اطراف خیمه، لشکر دشمن فرو گرفت

برخیز و بهر چاره‌ی بی‌چارگان بکوش

 

بیدار گشت شاه و بدو گفت بعد از این

خواهی بسی گریست، کنون اندکی خموش

 

دیدم کنون به خواب، رسول خدای را

انداخته ردای خداوندی‌اش به دوش

 

امروز گفت در برِ ما خواهی آمدن

زد صیحه‌ایّ و دختر زهرا بشد بهوش

 

آورد شاه تشنه‌لبانش به هوش و گفت

مردانه باش و پیرهن صابری بپوش

 

فرمود شاه دین به علمدار با شکوه

مهلت برو بگیر، یک امشب از این گروه

 

سروش اصفهانی

 

 

* منبع: سایت آستان وصال

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه