به خولی بگفت آن زن پارسا؛ امام حسین (ع)؛ عبدالعلی نگارنده
يكشنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۷، ۰۷:۵۴ ب.ظ
بسمالله الرحمن الرحیم
به خولی بگفت آن زن پارسا
که را باز از پا درآوردهای؟
که در این دل شب چو غارتگران
برایم زر و زیور آوردهای
به همراهت امشب چه بوی خوشیست!
مگر بار مشک تر آوردهای؟
چنان کوفتی در که پنداشتم
ز میدان جنگی سر آوردهای
چو دانست آورده سر، گفت آه!
که مهمان بیپیکر آوردهای
چو بشناخت سر را بگفت ای عجب!
سری با شکوه و فر آوردهای
در این کلبهی تنگ و بینور من
ز گردون، مه انور آوردهای
بمیرم، در این تیرهشب از کجا
سر سبط پیغمبر آوردهای؟
چه حقّی شده در میان پایمال؟
که تو رفتهای داور آوردهای؟
ولی زآنچه من آرزو داشتم
به یزدان قسم، بهتر آوردهای
به گلزار جانان زدی دستبرد
به کوفه گلی نوبر آوردهای
گل آتش است این که از کوه طور
تو با خاک و خاکستر آوردهای
نگارنده با گفتن این رثا
خروش از ملائک برآوردهای
عبدالعلی نگارنده