تا دمی بیاسایم زین حجاب جسمانی ...
يكشنبه, ۳ ارديبهشت ۱۳۸۵، ۰۴:۳۳ ق.ظ
ساقیا بده جامی زان شراب روحانی تا دمی بیاسایم زین حجاب جسمانی بهر امتحان ای دوست گر طلب کنی جان را آن چنان برافشانم کز طلب خجل مانی بی وفا نگار من می کند به کار من خنده های زیر لب عشوه های پنهانی دین و دل به یک دیدن باختیم و خرسندیم در قمار عشق ای دل کی بود پشیمیانی ما زدوست غیر از دوست مقصدی نمی خواهیمحور و جنت ای زاهد بر تو باد ارزانی رسم و عادت رندیست از رسوم بگذشتنآستین این ژنده می کند گریبانی زاهدی به میخانه سرخ رو ز « می » دیدم گفتمش مبارک باد بر تو این مسلمانی زلف و کاکل او را چون به یاد می آرممی نهم پریشانی بر سر پریشانیما سیه گلیمان را جز بلا نمی شاید بر دل بهائی نه هر بلا که بتوانی شیخ بهایی***