تا چراغی در میان این شبستان روشن است؛ مهدی جهان‌دار :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
  • ۱۷ شهریور ۰۳، ۱۷:۴۶ - آلاء ..
    🙏
کپی‌رایت

 مهدی جهاندار

برای شهید مصطفی احمدی روشن

بسم الله الرحمن الرحیم

 

تا چراغی در میان این شبستان روشن است

تا تنور نان گرم مرد چوپان روشن است

شک نکن قصد پلنگ تیزدندان روشن است

"امشب از داغی دوباره چشم تهران روشن است

یوسفی رفته است آری وضع کنعان روشن است"

 

تشنه اما مشک بر دوش آمدی نام تو چیست؟

خنده بر لب داشتی آقا و مولای تو کیست؟

بر مزار کشتگان عشق باید خون گریست

"گر چه در بزم حماسه هیچ جای گریه نیست

در هجوم شعله‌ها تکلیف باران روشن است"

 

تک‌سواران تیز می‌تازند در صحرا هنوز

از تلاطم باز ننشسته است این دریا هنوز

آتشی پیداست آن‌سوی بیابان‌ها هنوز

"باز شمعی کشته شد با دست شب اما هنوز

این شبستان کهن با نور ایمان روشن است"

 

کی به اندک‌بادی اقیانوس لرزان می‌شود؟

کوه کی با یک خراش ساده ویران می‌شود؟

عاشق رفتن کی از رفتن پشیمان می‌شود؟

"کی میان ابرهای تیره پنهان می‌شود؟

آسمان ما که با خون شهیدان روشن است"

 

مرتضی تا بود کارش غیر شیدایی نبود

مجتبی می‌گفت: دیدم غیر زیبایی نبود

شد پشیمان هر کسی این‌جا زلیخایی نبود

"مصطفی هم رفت آری او هم این‌جایی نبود

مردهای مرد را آغاز و پایان روشن است"

 

مهدی جهان‌دار

تضمین این غزل + از آقای میلاد عرفان‌پور +

از سایت آیات غمزه

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه