تذکر چند نکته ...
دوشنبه, ۸ خرداد ۱۳۸۵، ۱۱:۳۸ ب.ظ
متن طولانیه ؛ اما حوصله کنید و لطفا همشو بخونید !!!سلام خدمت تمام دوستان محترم و عزیز خودم ، می خوام در قالب چند تا نکته یه نموره حرف بزنم ، خوشحال می شم بخونین :1 - کیمیا به حضرت عباس (ع) مدیر این وبلاگ نبوده و نیست . تطابق اسم نویسنده اول ، با اسم وبلاگ فقط یه تصادفه و متاسفانه ، همه تا امروز با اینکه چند بار هم تذکر دادم ، بازم این نکته رو اشتباه می گیرن . حتی دوستان من که دیگه داره ، بهم ثابت می شه که انگار از مردم آزاری خوششون میاد هم گاهی کیمیا رو ، وبمستر می خونن ، در حالی که می دونن نیست . 2- هر کسی که تا امروز توسط کیمیا به نویسنده های وبلاگ اضافه شده ، این تذکر رو گرفته که کیمیا هیچ مسئولیتی در مقابل نوشته های شما نداره و هر نویسنده ، باید مسئول نوشته خودش باشه و در مقابل آنچه که می نویسه پاسخگو . تا امروز البته به شکر خدا همینطور بوده ؛ هر کسی هر مطلبی داده که البته گاهی اصلا مطلبی نبوده ( که باید عرض کنم این گاهی کم هم نیست ) مسئول مستقیم مطلبش بوده و به کیمیا غیر مربوط .3 – نکته دیگری که کیمیا به نویسنده ها و خواننده ها تذکر داده ، اینه که تحت هیچ شرایطی ، با توجه به آنچه در نکته دوم عرض کردم ، کیمیا هیچ مطلبی رو از هیچ نویسنده ای حذف نمی کنه . قضیه فیلترینگ در وبلاگ کیمیا جایی نداره بخاطر اینکه نویسنده ها مورد اعتماد هستن و نیز به دلیل نکته دوم که « خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل » .4 – نوشته فوق العاده ای که تحت عنوان « نورسیده » از دوست جدید نویسندمون به وبلاگ اضافه شد ، از نظر کیمیا یه نوشته زیباست . این نوشته ، کمک بزرگی به ما می کنه ، تا به یکی از ایرادات بزرگمون پی ببریم ؛ این نوشته کمکمون می کنه که یه فکری به حال افکار و ذهن های مریضمون بکنیم . انقدر در چرندیات و به چرندیات مشغولیم که متاسفانه با یه غوره سردیمون می کنه و با یه مویز گرمی . بهتره یه نموره واقع نگر باشیم ؛ معنی نداره ما به محض شنیدن بعضی از کلمات ویا افعال ، ذهنمون به جایی بره که اصلا نویسنده اون رو اراده نکرده ! خیلی از اوقات ما خودمون به خاطر مریضیی که عرض کردم ، بین یه مقوله زیبا و یک مقوله نازیبا ، بدون اینکه اصلا نویسنده همچین اراده ای کرده باشه ، ایهام ایجاد می کنیم و کار نویسنده رو می بریم زیر سوال . همه می دونیم که این کار رو ، خیلی جاها می شه انجام داد که دارن انجام می دن و با استفاده کردن از ایهام های « من در آوردی » به نوشته های بسیار بلند به لحاظ جایگاه ، حتی قرآن خورده می گیرن . به نظرم قبل از اینکه بخواهیم به شمع و نوشته اون خورده بگیریم ، باید ازش تشکر کنیم که ما رو متوجه ذهن خرابمون کرده .5 – می گن یک اصل در بین نویسنده ها وجود داره که وقتی از یه متن و یا نوشته ای چیزی رو متوجه نمیشی ، تا صاحبش زنده است ، می تونی بری و ازش سوال کنی و مشکلات و سوء تفاهمات احتمالی رو رفع .کیمیا در این چهار پنج سالی که متاسفانه و یا خوشبختانه در عالم وبلاگ و وبلاگ نویسی ، به سر می بره ، به نکات زیادی برخورده . در تمامی وبلاگهایی که من تا حالا رفتم و سر زدم - چه وبلاگهای مذهبی و چه وبلاگهای غیر مذهبی - این رو دیدم ؛ کسانی به شیوه بعضی از دوستان انتقاد می کنن که اهل شنیدن نیستن ؛ متاسفانه در تمامی وبلاگها ، اونایی که به شدت با یه نوشته مخالف هستن - چه به حق و چه به ناحق - از خودشون هیچ اسم و آدرسی ، لااقل برای مکاتبه ، بجا نمی ذارن . اهل هک که یهو وبلاگ و سایت رو ، هک می کنن و دیگران هم بدون هیچ نشونه ای هر چی دلشون می خواد می گن ، و به جرئت می شه گفت ، میرن و دیگه حتی برای دیدن پاسخ احتمالی نویسنده هم ، بر نمی گردن . به نظرم حتی وبلاگهایی که به شدت بر علیه ما مطلب می نویسن و ما اصلا اونها رو نمی پسندیم و گاهی واقعا هم احتمال داره که غلط حرف بزن ؛ حق حیات دارن ( به شرط اینکه معاند نباشن ) و می تونن نظراتشون رو مطرح کنن ما هم اگه می تونیم جواب می دیم و اگر نه به کسانی می سپریم که می تونن پاسخ گو باشن .6 – پرداختن به متون ادبی و دینی و هر متن دیگه ای جُدا از اینکه احتیاج به تخصص داره ، ذوق هم می خواد ؛ یا اگه دوست داشتین ، می تونین این جمله رو برعکس هم بخونید که ، جدا از اینکه احتیاج به ذوق داره ، تخصص هم می خواد . من اصلا اینجا نمی خوام ، نه از متن « نورسیده » شمع و نه هیچ کدوم از دوستان دفاع کنم ، اما خواهش می کنم دوستان یه بار دیگه و با توجه کامل ، اون متن و نظرات نوشته شده رو بخونن . متاسفانه باید بگم ایرادی که دوستان به این متن گرفتن ، به خاطر غریبه بودن با فضای این نوشته بود ، بعلاوه نکته چهارم ؛ و باز هم متاسفانه ، از نظرات بعضی از دوستان کاملا پیداست که این متن رو با یه ذهنیت از قبل خراب - که شاید در انتقال این مطلب بهشون ایجاد شده - مطالعه کردند ؛ بنابراین اونها رو به راه ناصواب برده . قطعا اگه این متن در جای دیگه و با فضای ذهنی دیگه ، یا لاقل با بی طرفی کامل ؛ تکرار و تاکید می کنم با ذهن سالم ، خونده می شد ، نظرات رو جور دیگه ای به خودش برمی گردوند .7 – متن نورسیده سرتاسر پر از تشبیه و استعاره و ... است که دلیل استفاده کردن از اونها به این شکل ضمن اینکه کاملا واضحه ، می تونه بستر خوبی باشه ، برای تبادل افکار بین دوستان و شمع ( دقت کنید که تبادل افکار و نه تضارب ). اما ... آیا آنچه خدا از ما در مناجات ، می خواد چیزی غیر از آنهایی است که در این متن نوشته شده ؟؟؟ آیا به مصداق « ولا یمکن الفرار من حکومتک » می شه از دستش فرار کرد و به جایی پناه برد ؟؟؟ و اگر بشه آیا غیر از درگاه خودش ، جای دیگه ای رو سراغ دارین که « فقد هربت الیک » ؟؟؟ آیا خدا چیزی جز اطاعت کامل و بی چون و چرای ما ، دقیقا مثل یه قلم که هر چه استاد خوشنویس ، اراده می کنه رو می نویسه ، می خواد ؟؟؟ آیا روزی که به دنیا اومدیم یه صفحه سفید به اسم قلب نداشتیم که به مصداق « قلب المومن عرش الله » عرش خدا بود و اول به مصداق « ... و بعد ما انطوی علیه قلبی من معرفتک » پر از نور خودش بود و با گناه و معصیت و انجام ندادن دستورات الهی ، سیاه و خرابش کردیم ؟؟؟ آیا اگه از روز اول چیزی جز این صورت رو ، در وجودمون نقاشی نمی کردیم و فقط اجازه می دادیم که پاکی ، درستی و صداقت مریم جزء سرتیترهای اون باشه ، بعدها دچار انواع بیماریهای روحی و انواع معاصی و گناه و ... می شدیم ؟؟؟ آیا با اشک و بغض میونمون خوب نیست ، یا وسیله ای برای تقرب به درگاه الهی ، بهتر از اشک ، سراغ دارین که « و سلاحه البکاء » ؟؟؟ آیا خدا از ما نمی خواد که ما سوی الله رو ، از وجودمون بیرون بریزیم و هر چه غیر از او در وجودمون هست ، قی کنیم و بالا بیاریم ، تا تموم ناخالصی هامون از بین بره ؟؟؟ مگه یادمون نمیاد که علی (ع) به اون مرد فرمود : راه توبه ، که با جمله « استغفرالله ربی و اتوب الیه » به زبون آوردی ، پاکی محض از گناهه ، که با شش شرط خاص محقق می شه ، که یکیش ، از بین بردن گوشتهای اضافی به تنمونه ؟؟؟ آیا چیزی که علی (ع) گفته ، یعنی فقط از بین بردن گوشتهای اضافی بدن از حرام ؟؟؟ یا از بین بردن تمام اضافات از حرام ؛ مثل فکر حرام ، دیدنی حرام ، شنیدنی حرام که در وجودمون رخنه کرده ؟؟؟ آیا نباید جز به چیزی که او به ما می ده ، اشتها داشته باشیم ؟؟؟ و چی بهتر از این که اگه قراره دل ، هوسی بکنه ، خودش رو هوس کنه ؟؟؟ آیا « ونفخت فیه من روحی » یکبار اتفاق افتاده و یا اثرات افعال خداوند هنوز ساری و جاریه ؟؟؟ و آیا غیر از اینه که باید هر روز ما ، تولد دوباره ای باشه و در این بین ، باید باعث تولد دیگران و اطرافیانمون هم بشیم وگرنه تمام ضمایر متکلم مع الغیر رو باید از ادعیه جمع می کردن ؟؟؟ پاک شدن از گناه و ناپاکی تولد دوباره نیست ؟؟؟ و نجات یک انسان - اگه خودمون هم جزئش باشیم - به مصداق اون آیه قرآن نجات کل بشریت نیست ؟؟؟ آیا نه این است که هر که با خدا خلوت داشت جلوتش دادند ؟؟؟ هر کسی از شهرت فرار کرد به مصداق « و کم من ثنائ جمیل لست اهلا له نشرته » مشهور به خیر و خوبی شد ؟؟؟ چی بهتر از این که بنده به صاحبش شناخته بشه و کدوم ارباب و صاحب رو بهتر از خدا سراغ دارین که « مولای یا مولای انت المولا و انا العبد و هل یرحم العبد الا المولی » ؟؟؟8 – تقریبا برای تمام آنچه در نکته قبل گفتم ، می توان آیه و روایت صحیح و لااقل متونی از ادبیات کهن و غنی خودمون که همه می دونیم ، اگه جاودانه مونده ، نیست مگه اینکه دست در دست قرآن و اهل بیت داره ، آورد . پس بیایم یه خورده ، به اطرافمون بهتر نگاه کنیم ، نگاهمون رو درست و صحیح کنیم ، به دیدمون وسعت بدیم ، بهتره اشتغال به عیوب خود « عن عیوب الناس » رو سر لوحه کارامون قرار بدیم که توصیه پیامبر (ص) به علی علیه السلامه ، اون هم دقیقا در وقتی که مردم به دیگران مشغولند . 9 – آنچه در این نوشته اومد فقط نظر کیمیا بود و نه چیز دیگه مثل جوابیه و از این چیزا . اول مطلبم عرض کردم که صاحب نوشته زنده است و دفاع می کنه ؛ اگه لازم بدونه . فقط تذکر این چند تا نکته رو لازم دیدم .10- از خون خامه عزیز به خاط اینکه بلافاصله بعد از مطلب ایشون مطلب ثبت کردم و احیانا پست آخرشون رو تحت تاثیر قرار دادم عذر می خوام . ان شاء الله عوضش چند روز هیچی نمی نویسم . 11 - برای همتون آروزی بهترینها رو دارم ؛ یا علی