تسبیح :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
  • ۱۷ شهریور ۰۳، ۱۷:۴۶ - آلاء ..
    🙏
کپی‌رایت

تسبیح تسبیح

دوشنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۸۸، ۰۸:۵۵ ق.ظ

مَردم - نه این که فاسدم- تسبیح می‌رقصید!

آن شب -خود من شاهدم- تسبیح می‌رقصید

 

دست مرا بالا و پایین برد و می‌چرخاند

با من که اهل مسجدم تسبیح می‌رقصید!!

 

حسی همانند مسیحا داشت و هر وقت

گفتم مرا چیزی بدم، تسبیح می‌رقصید

 

نشنیده بود از من چنین تنزیه محضی را

چون دید شیخی ملحدم، تسبیح می‌رقصید

 

من ماجرای خویش را گفتم به پیر راه

او گفت: چون ناواردم تسیبح می‌رقصید

 

اما همین که ذکر او آغاز شد دیدم

در دست پیر مرشدم تسبیح می‌رقصید!!!

 

ذکر جمیلش تا که تر می‌کرد لب‌ها را

در دست خشک و زاهدم تسبیح می‌رقصید

 

از اولِ  الله  تـــا هـــاءِ بَـــرَکــــاتـــــه

با جانماز سیـّدَم تسبیح می‌رقصید

 

سجاده‌ام شاید خیلاتی شده اما

این مهر تربت شاهدم، تسبیح می‌رقصید

 

از آن همه کشف و شهود و آن همه مستی

تنها همین شد عایدم: تسبیح می‌رقصید

 

 

* این پست توسط شمع در کیمیای میهن‌بلاگ ثبت شده است؛ در انتقال آرشیو به این‌جا نام نویسنده منتقل نشده است. تاریخ ویرایش: یک‌شنبه ۱۳۹۹/۰۶/۳۰

 

  • ناصر دوستعلی

تسبیح

شعر

شمع

غزل

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه