تقسیم عادلانه :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
  • ۱۷ شهریور ۰۳، ۱۷:۴۶ - آلاء ..
    🙏
کپی‌رایت

تقسیم عادلانه تقسیم عادلانه

يكشنبه, ۱۰ مهر ۱۳۸۴، ۰۵:۴۰ ق.ظ

من هم‌سن و سال پسر تو هستم،

تو هم‌سن و سال پدر من هستی.

پسر تو درس می‌خواند و کار نمی‌کند،

من کار می‌کنم و درس نمی‌خوانم.

پدر من نه کار دارد، نه خانه،

تو هم کاری داری، هم خانه، هم کارخانه؛

من در کارخانه‌ی تو کار می‌کنم.

و در این‌جا همه‌چیز عادلانه تقسیم شده است:

سود آن برای تو، دود آن برای من.

من کار می‌کنم، تو احتکار می‌کنی.

من بار می‌کنم، تو انبار می‌کنی.

من رنج می‌برم، تو گنج می‌بری.

من در کارخانه‌ی تو کار می‌کنم.

و در این‌جا هیچ فرقی بین من و تو نیست:

وقتی که من کار می‌کنم، تو خسته می‌شوی،

وقتی که من خسته می‌شوم، تو برای استراحت به شمال می‌روی،

وقتی که من بیمار می‌شوم، تو برای معالجه به خارج می‌روی.

من در کارخانه‌ی تو کار می‌کنم.

و در این‌جا همه‌ی کارها به نوبت است:

یک روز من کار می‌کنم، تو کار نمی‌کنی،

روز دیگر تو کار نمی‌کنی، من کار می‌کنم.

من در کارخانه‌ی تو کار می‌کنم

کارخانه‌ی تو بزرگ است.

اما کارخانه‌ی تو هر قدر هم بزرگ باشد،

از کارخانه‌ی خدا که بزرگ‌تر نیست.

کارخانه‌ی خدا از کارخانه‌ی تو و از همه‌ی کارخانه‌ها بزرگ‌تر است.

و در کارخانه‌ی خدا همه‌ی کارها به نوبت است،

در کارخانه‌ی خدا همه‌چیز عادلانه تقسیم می‌شود.

در کارخانه‌ی خدا، همه کار می‌کنند.

در کارخانه‌ی خدا حتی خدا هم کار می‌کند.

 

 

* این پست توسط خانم نگین توسلیان در کیمیای میهن‌بلاگ ثبت شده است، که بیان نتوانسته در انتقال آرشیو کیمیا به اینجا نام نویسنده را با خودش بیاورد. تاریخ ویرایش: سه‌شنبه ۱۳۹۸/۰۱/۱۳

  • ناصر دوستعلی

نگین توسلیان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه