تو خال سیه داری و من روی سیاهی؛ امام زمان (عج)؛ ناشناس
جمعه, ۳۱ تیر ۱۳۸۴، ۰۴:۰۱ ق.ظ
بسمالله الرحمن الرحیم
تو خال سیه داری و من روی سیاهی
تو چهرهی مه داری و من بر تو نگاهی
تو آبروی عشقی و معشوق دو عالم
من آبلهرویم دگر از کوه گناهی
تو اصل صراطی و حیاتی و مماتی
من حسرت یک آه که مانده سر راهی
تو ساقی شکّرشکن محفل مستان
من گوشهی میخانهی تو ذاکر آهی
تو خمره به دوش غمی و بادهفروشی
من تشنهام و طالب یک جرعهنگاهی
ای کون و مکان بسته به دستان کریمت
رزقی بده ای ذوالکرم نامتناهی
رزقی بده تا بلکه شود وصل میسر
مقبول فتد من بشوم سوی تو راهی
در پاسخ این صحبت مستانهی منظوم
یا دست خطی را صله کن یا که شفاهی
تو آینهی ذاتی و هم جلوهی دادار
من مجرم و شرمنده ز اعمال تباهی
ای عشقفروش سر بازار محبت
من مشتری عشق توام خواهنخواهی
ناشناس
* اگر شاعر این شعر را میشناسید، لطفا نام او را در قسمت نظرات ثبت بفرمایید.