جمعه ها با حافظ
سلام
چند وقته که به دلایل مختلف نتونستم پست «جمعهها با حافظ» رو ثبت کنم، اما جمعهی آخر سال 1388، بهانهای خوبی بود تا دوباره تفال بزنم به دیوان خواجهی شیراز و باقی ماجرا. اما قبل از اون پیشاپیش، سال جدید رو به همهی دوستانم تبریک میگم و امیدوارم سالی که قراره واردش بشیم، سالی باشه به معنای واقعی کلمه، پربرکت. کیمیا همیشه دعاگوی دوستانش هست، شما هم کیمیا رو فراموش نکنید!
یاعلی
نیت کنید تا ببینیم این هفته و اینبار حافظ چی میگه!
بسم الله ...
بسم الله الرحمن الرحیم
دوش از جناب آصف پیک بشارت آمد
کز حضرت سلیمان عشرت اشارت آمد
خاک وجود ما را از آب باده گل کن
ویرانسرای دل را گاه عمارت آمد
این شرح بینهایت کز زلف یار گفتند
حرفی است از هزاران کاندر عبارت آمد
عیبم بپوش زنهار ای خرقهی میآلود
کان پاک پاکدامن بهر زیارت آمد
امروز جای هر کس پیدا شود ز خوبان
کان ماه مجلسافروز اندر صدارت آمد
بر تخت جم که تاجش معراج آسمانست
همت نگر که موری با آن حقارت آمد
از چشم شوخش ای دل ایمان خود نگه دار
کان جادوی کمانکش بر عزم غارت آمد
دریاست مجلس او دریاب وقت و در یاب
هان ای زیانرسیده وقت تجارت آمد
آلودهیی تو حافظ فیضی ز شاه درخواه
کان عنصر سماحت بهر طهارت آمد
پ.ن:
آرشیو نوشتهها و پستهای سال 1388 رو یه نگاهی انداختم؛ با تعجب انگار اصلا تو سال رو به اتمام، «جمعهها با حافظ» ثبت نکردم. برای خودم که خیلی عجیب بود. امیدوارم سال جدید، یه سال همهجوره متفاوت باشه.
...
اصلاحیهی پینوشت:
نمی دونم چرا اشتباه کردم؛ برای خودمم خیلی عجیب بود که اصلا تو سال گذشته «جمعهها با حافظ»ی ثبت نکرده باشم. دوباره با دقت آرشیو کیمیا رو نگاه انداختم؛ 3 تا «جمعهها با حافظ» دیگه هم غیر از این پست ثبت شده بود :دی ؛ پیری و هزار عیب و علت دیگه :دی ! ببخشید! یاعلی