جمعه ها با حافظ!
جمعه, ۱۳ مهر ۱۳۸۶، ۱۱:۴۳ ب.ظ
سلامطاعات و بندگیتون قبولاین شبا چطور بود؟به یاد همدیگه بودین؟به امید اینکه این مناجاتا این اشک و ناله ها این مدد خواستنا و این تکون خوردنا با اولین صبحانه از بین نره...!!!چند ساعت بیشتر از شب ۲۳ نگذشته...آماده اید؟یا علی.... دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند وندران ظلمت شب آب حیاتم دادندبیخود از شعشه پرتو ذاتم کردند باده از جام تجلی صفاتم دادندچه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی آن شب قدر که این تازه براتم دادندبعد ازین روی من و اینه وصف جمال که در آنجا خبر از جلوه ذاتم دادندمن اگر کامروا گشتم وخوشدل چه عجب مستحق بودم و اینها بزکاتم دادنداینهمه شهد وشکر کز سخنم می ریزد اجر صبریست کز آن شاخ نباتم دادندهمت حافظ و انفاس سحر خیزان بود کـــــــه ز بند غم ایام نجاتم دادند ای خدااااااااااااااااااااا...........