جمعه ها با حافظ
شنبه, ۱۹ اسفند ۱۳۸۵، ۰۹:۴۸ ق.ظ
اول - سلام دوم - مدتی بود نبودم که توضیحش اگه لازم باشه ، بمونه برای بعد . خب یه عده از دوستان می دونن که کیمیا در گیر چی بوده ، اما به عنوان مثال یکیش این بوده که نزدیک یکی دوماه تلفن نداشتم و ادامه داستان ... اصلا بذارید درد دل نکنم ؛ حالا که هستم ... سوم - ممنون از همه اهالی کیمیا به خاطر همه چیز ؛ به خاطر زحماتی که تو این مدت کشیدن - که البته ظاهرا خیلی زیاد هم نبوده - و یه تشکر صمیمانه از دوست قدیمی خودم که از ثبات قدمش خیلی خوشم میاد ، چون هنوزم که هنوزه بعد از متن « نورسیده » ، میاد و کلی لیچار بار کیمیا می کنه ؛ البته باید یه تشکر ویژه ازش بکنم که لااقل با اومدن دوباره کیمیا ، منت گذاشته سر من و نظراتش رو خصوصی می ده ، تا لااقل دوستانی که طاقت ندارن ، نبینن که چی می نویسه ؛ به هر حال اگه بازم نظر بده من می خونم و دیگه پاکشون هم نمی کنم ، حتی اگر نظر آشکار باشه که اگه قبلا این کار رو می کردم ، فقط به خاطر حرمت کیمیاییها بوده و نه هیچ چیز دیگه ... چهارم - چند تا خبر بد پشت سر هم شنیدم ؛ فوت چند تا از دوستان قدیمی و همسایه و ... . یکیش دوست خوبم حسن آقا بود همون که از نور می نوشت که متاسفانه نبودم و نتونستم ... یکی دیگه هم که چند روز پیش شنیدم و اونم در گذشت رسول ملاقلی پور کارگردان خوب سینما است که ... . نمی دونم چی باید بگم غیر از تسلیت و خوندن یه حمد و ... و گفتن یه « کاش » ناتموم ... . پنجم - ببخشید که نتونستم بهتون سر بزنم ؛ همه رسم کیمیا رو می دونید ، میاد سر می زنه و می خونه و اگه واقعا چیزی به نظرش برسه ، صادقانه می گه ... دلیل نبودنمو - البته یکیشو - گفتم ، سعی می کنم تلافی کنم ، ولی شما که بیشتر از من تو این دنیای مجازی میایین ، کیمیا و کیمیاییها رو فراموش نکنید ... . ششم – اگه خاطرتون باشه کیمیاییها تو سایت کلوب یه کلوب داشتن ، یعنی تشکیل دادن ؛ متاسفانه به خاطر اینکه نتونستم سر بزنم سیستم ، مدیریت رو عوض کرده . تا امروز برای برگردوندن مدیریت به خود اهالی کیمیا ، تلاشهای نگین عزیز که معاون کلوب بودن هم کارساز نبوده ؛ بنابراین همینجا رسما اعلام می کنم اگه نتونیم مدیریت رو به کیمیا و کیمیاییها برگردونیم وجود اون کلوب برای ما «کان لم یکن » محسوب میشه و مطالب درج شده تو اون کلوب هیچ ارتباطی به اهالی کیمیا نداره و ما هیچ مسئولیتی رو ، اونجا نمی پذیریم . خواستم بگم که اگه به خاطر اهالی کیمیا اونجا عضو شدید ، بدونید که اونجا فعلا از دست ما خارجه و هیچ کدوم از نویسنده های کیمیا اونجا فعالیت نمی کنند ... !!! هفتم - دوباره اگه خدا بخواد همه چی از اول ؛ حتی بهتر از قبل ... باشه ؟؟؟ هشتم – اما جان و اصل مطلب اینکه بعد از مدت زیادی که نبودم حالا دوباره می خوام بگم : امروز جمعه است ؛ یادتون که نرفته ؟؟؟ نیت کردین ؟ بسم الله ... بسم الله الرحمن الرحیم چرا نه در پی عزم دیار خود باشمچرا نه خاک سر کوی یار خود باشمغم غریبی و غربت چو بر نمی تابم به شهر خود روم و شهریار خود باشمز محرمان سراپرده وصال شومز بندگان خداوندگار خود باشمچو کار عمر نه پیداست باری آن اولی که روز واقعه پیش نگار خود باشمز دست بخت گران خواب و کار بی سامانگرم بود گله ای ، راز دار خود باشمهمیشه پیشه من عاشقی و رندی بود دگر بکوشم و مشغول کار خود باشمبود که لطف ازل رهنمون شود حافظوگرنه تا به ابد شرمسار خود باشم بازم مثل همیشه غوغا کرد !!! نمی دونم باید چی بگم ؟؟؟!!! نهم – و فردا روز اربعین سیدالشهدا علیه السلامه . چهل روز از عاشورا می گذره ، چهل روز که برای خیلی ها خیلی چیزا همراه خودش آورده بود ؛ اما من مثل همیشه دستم خالی موند و ... . ای خداااااا !!! پس کی یه دونه از این چله ها تو دل کیمیا گل می کنه ؟؟؟ باز این دلم برای تو زانوی غم گرفتدر کوچه های سینه زنی تو دم گرفتیک حس آشنا به گلویم رسید و زودچشمم دوباره حال و هوای حرم گرفتمدیون منم که با همه بی لیاقتیدست تو دست سرد مرا باز هم گرفتبوی تورا گرفته ام و شکر می کنمآخر دعای نیمه شب مادرم گرفتافتاده مثل مرده به روی زمین گرمهر کس مسیح نام تورا دست کم گرفتمن از کجا اسیر عزای تو بوده اماز آن زمان که دست مشیت قلم گرفتمی آید از فرات ولی زخم خورده استماهی که بر کرانه دوشش علم گرفت(علی رضا لک ) دهم - منتظرتونم ! منتظرم باشین !!! یازدهم – دعا کنید ! دعا کنید ! دعا کنید ! تا ... دوازدهم – می دونم سه تا نقطه هام زیاد شده ولی خب ... سیزدهم - تا بعدا ؛ یا علی کیمیا