جمعه ها با حافظ
جمعه, ۲۰ دی ۱۳۸۷، ۰۱:۵۰ ق.ظ
سلامساعت سه و پانزده دقیقه صبح جمعه است ؛ یکی دو ساعته از هیات اومدیم خونه ؛ دهه اول محرم با تموم اسرارش ، با تموم حس و حالش تموم شد و از دهه دومش هم دو روز گذشت ؛ جدا خوشا به حال اونایی که مشمول تفضل و عنایت ذوات مقدسه حضرات معصومین ، خصوصا حضرت سیدالشهداء و حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیهما شدن . نمی دونم تا کی باید منتظر بمونم برای کیمیا یه شب ، تو عمرش گل کنه و ... .فکر می کردم فارغ از دهه اول محرم و شلوغی شدید سرم که شدم یه پست جدید برای کیمیا ثبت کنم ؛ خب شد و رسیدیم به جمعه و « جمعه ها با حافظ » !اولین جمعه ها با حافظ سال 1430 هجری قمری بسم الله ... نیت کنید ... !باز کنم دیوان خواجه شیرازو ؟؟؟... بسم الله الرحمن الرحیم لبش می بوسم و در می کشم می به آب زندگانی برده ام پی نه رازش می توانم گفت با کس نه کس را می توانم دید با وی لبش می بوسد و خون می خورد جام رخش می بیند و گل می کند خوی بده جام می و از جم مکن یاد که می داند که جم کی بود و کی کی بزن در پرده چنگ ای ماه مطرب رگش بخراش تا بخروشم از وی گل از خلوت به باغ آورد مسند بساط زهد همچون غنچه کن طی چو چشمش مست را مخمور مگذار به یاد لعلش ای ساقی بده می نجوید جان از آن قالب جدایی که باشد خون جامش در رگ و پی زبانت در کش ای حفظ زمانی حدیث بی زبانان بشنو از نی عجیب بود و بسیار جالب !در طول عمر « جمعه ها با حافظ » کیمیا ، فکر می کنم اولین باره که این غزل تو جواب تفال می یاد . چی بگم ؟؟؟خیره ان شاء الله !کیمیا رو دعا کنید موفق باشین تا بعدا یاعلی منبع:http://kimiaweb.blogfa.com