جمعه ها با حافظ
جمعه, ۲۹ تیر ۱۳۸۶، ۱۱:۵۹ ب.ظ
...سنگینی بار انتظار بر پشت ما ، سنگینی یک سال و دو سال نیست سنگینی یک قرن و دو قرن نیست . حتی از زمان تودیع یازدهمین خورشید نیست .تاریخ انتظار و شکیبایی ما به آن ظلم که در عاشورا بر ما رفته است بر می گردد ، به آن تیرها که از کمان قساوت برخاست و بر گلوی مظلومیت نشست ، به آن سم اسبهای کفر که ابدان مطهر توحید را مشبک کرد . به آن جنایتی که دست و پای مردانگی را برید .از آن زمان تا کنون ما به آب حیات انتظار زنده ایم ، انتظار ظهور منتقم خون حسین ....( قسمتی از قطعه ادبی « خدا کند تو بیایی » از کتابی با همین عنوان نوشته سید مهدی شجاعی ) ***** اما جمعه و ...بسم الله ... بسم الله الرحمن الرحیم ای صبا نکهتی از کوی فلانی بمن آر زار و بیمار غمم راحت جانی بمن آر قلب بیحاصل ما را بزن اکسیر مراد یعنی از خاک در دوست نشانی بمن آر در کمینگاه نظر با دل خویشم جنگ است ز ابرو و غمزه او تیر و کمانی بمن آر در غریبی و فراق و غم دل پیر شدم ساغر می زکف تازه جوانی بمن آر منکرانرا هم از این می دو سه ساغر بچشان وگر ایشان نستانند روانی بمن آر ساقیا عشرت امروز بفردا مفکن یا ز دیوان قضا خط امانی بمن آر دلم از دست بشد دوش چو حافظ می گفت کای صبا نکهتی از کوی فلانی بمن آر ***** شب آرزوهاست آرزو می کنم به آرزوهاتون برسیدهمه به آرزوهاشون برسن یا علی