جمعه‌ها با حافظ (۱۳۴) :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
کپی‌رایت

جمعه‌ها با حافظ (۱۳۴) جمعه‌ها با حافظ (۱۳۴)

جمعه, ۲۱ تیر ۱۳۹۸، ۰۱:۴۴ ب.ظ

السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و الزمان عجل‌الله فرجک

 

سلام

نیت کنید و بسم‌الله...

 

 



بسم‌الله الرحمن الرحیم

 

ای که بر ماه از خط مشکین نقاب انداختی

لطف کردی سایه‌ای بر آفتاب انداختی

 

تا چه خواهد کرد با ما آب و رنگ عارضت

حالیا نیرنگ نقشی خوش بر آب انداختی

 

گوی خوبی بردی از خوبان خَلُّخ، شاد باش

جام کیخسرو طلب کافراسیاب انداختی

 

هر کسی با شمع رخسارت به وجهی عشق باخت

زان میان پروانه را در اضطراب انداختی

 

گنج عشق خود نهادی در دل ویران ما

سایه‌ی دولت بر این کنج خراب انداختی

 

زینهار از آب آن عارض که شیران را از آن

تشنه‌لب کردی و گردان را در آب انداختی

 

خواب بیداران ببستی وان گه از نقش خیال

تهمتی بر شب‌روان خیل خواب انداختی

 

پرده از رخ برفکندی یک نظر در جلوه‌گاه

و از حیا حور و پری را در حجاب انداختی

 

باده نوش از جام عالم‌بین که بر اورنگ جم

شاهد مقصود را از رخ نقاب انداختی

 

از فریب نرگس مخمور و لعل می‌پرست

حافظ خلوت‌نشین را در شراب انداختی

 

و از برای صید دل در گردنم زنجیر زلف

چون کمند خسرو مالک‌رقاب انداختی

 

داور دارا شکوه ‌ای آن که تاج آفتاب

از سر تعظیم بر خاک جناب انداختی

 

نصرة الدین، شاه‌یحیی آن که خصم ملک را

از دم شمشیر چون آتش در آب انداختی

 

یاعلی مدد

 

 

* این غزل را با صدای استاد موسوی گرمارودی می‌شنوید که از تولیدات سایت نیستان جم است و بنده از سایت مستانه آن را دانلود کردم. شما نیز می‌توانید با کلیک بر روی  دریافت آن را دانلود کنید.

نظرات  (۱)

  • سعید بیگی
  • :)
    سلام، عالی بود. سپاس!
    پاسخ:
    سلام

    نوش جان آقا

    :)
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی

    هدایت به بالای صفحه