حقیقت گناه چیست؟ و چه اثرى بر روح و روان انسان دارد؟ :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
  • ۱۷ شهریور ۰۳، ۱۷:۴۶ - آلاء ..
    🙏
کپی‌رایت

پرسش

تصور ما از گناه چیست؟ آیا گناه چیزى به جز این است که عملى باعث رساندن آسیبى یا ضایع‌شدن حقى از خود یا دیگران بشود؟ تصور شما از گناه چیست و راه نجات از آن چگونه ممکن است؟

پاسخ اجمالی

پرسش مطرح‌شده در چهار بخش قابل بررسی است:

۱. حقیقت گناه: گناه که در عربى به آن «اثم» و «عصیان» گفته مى‏شود، به معناى سرپیچى از امر مولا و خطا و لغزش است. انسان گناه‌کار به جاى اطاعت از عقل، از شهوت و غضب پیروی مى‏کند، و در این‌صورت ممکن است هر گناهى را مرتکب شود که در این‌صورت به خود خیانت کرده است. گناه دام شیطان است که درون آن آتش و بیرون آن همراه لذت و شهوت زودگذر است و شخص غافل به طمع آن دچار عذاب الهى مى‏شود.

۲. منشأ گناه: بزرگان دین، جهل و غفلت را دو منشأ اساسى در ارتکاب گناه برشمرده‏اند. مهم‌ترین سلاح دشمن و اوّلین راه نفوذ او در انسان غافل‌کردن است. جهل نیز سرچشمه‏ى فساد است، جهل به ارزش‏هاى وجودى انسان، جهل به آثار ارزنده‌ی پاک‌دامنى و عفت، جهل به عواقب گناه و... .

۳. آثار گناه: گناه داراى آثار سوء فردى و اجتماعى است، آثار فردى از قبیل: تیره‌شدن و قساوت قلب و محروم شدن از معارف و اسرار الهى، قرارگرفتن قلب به عنوان جایگاه و منزل شیطان، حجاب شدن گناه از معرفت نفس و پروردگارش، از دست دادن درک لذت مناجات و قبولى عبادات و انکار قیامت و ثواب و پاداش آخرت مى‏باشد. آثار اجتماعى گناه، انحطاط و به عقب برگشتن جامعه است، حتى اگر جامعه‏اى به ظاهر پیشرفته دچار انحرافات اخلاقى شوند، جهت ارزش‏هاى انسانى و اخلاقى رو به انحطاط و زوال هستند.

۴. راه نجات: چند راه را مى‏توان ذکر کرد: توبه و استغفار، یادآورى گناه، یاد خدا، و اراده‌ی انسان.

 

پاسخ تفصیلی

تعریف گناه:

"گناه" که در لغت عرب به "اثم" و "عصیان" گفته مى‏شود، به معناى "سرپیچى، خطا، لغزش و مخالفت با امر و نهى مولا" است؛[۱] یعنى انجام کارى که در نظر مولا و خالق، ناپسند و نکوهیده مى‏باشد؛ چون داراى مفسده است، مورد نهى قرار گرفته و یا انجام ندادن و ترک کارى که به جهت مصلحت واجب شده است. بنابراین، گناه مخالفت با عبودیت و بندگى است.

انسان گناه‌کار شهوت و غضب را که از فروعات انسان است و باید از عقل او اطاعت کند، به جاى امیرِ معزول، یعنى عقل مى‏نشاند و زمانى که شهوت و غضب، فرمان‌رواى درون او شدند، محبوب او خواهند بود و آن‌گاه هر کارى انجام مى‏دهد یا باید شهوت‌پسند و یا غضب‏پذیر باشد، و به این‌جهت دست به گناه مى‏زند. همان‌گونه که انسان، موظف است به دیگران خیانت نکند، موظف است به خود نیز خیانت نکند. اگر کسى شهوت و غضب را به جاى عقل عملى، و وهم و خیال را به جاى عقل نظرى، نشانده باشد، غاصب است و به خود خیانت کرده است و اگر کسى در معرفت، خائن باشد، در عمل هم مبتلا به خیانت خواهد شد و رعایت حقوق خود را نخواهد کرد.[۲]

گناه دام شیطان:

در روایات اهل‌بیت(‏ع) از تعلقات مادى به عنوان دام و وسیله‏ى صید و از گناهان به عنوان ریسمان یا دام شیطان یاد شده است؛ یعنى گناهان دام‏هایى هستند که شیطان به وسیله‏ى آن‌ها، انسان‏ها را شکار مى‏کند و بندها و طناب‏هایى است که با آن‌ها، انسان‏ها را به بند مى‏کشد. البته طناب‏ها هم رنگارنگ و ضخیم و نازک است و شیطان، هر کسى را با نوع خاصى مى‏فریبد، عده‏اى را با ثروت و عده‏اى را با مقام و منصب و عده‌ی دیگر را با غریزه‌ی جنسى و امثال آن. آتش جهنم با لذت‏ها و شهوت‏ها پیچیده و در هم آمیخته است، به این معنا که درون دام، آتش و بیرون جام شهوت و انسان به طمع جام شهوت به دام شعله مى‏افتد.[۳]

آثار و پیامدهای گناه:

آثار سوء گناه به دو قسم فردى و اجتماعى تقسیم مى‏شود:

آثار فردى گناه:

آثار فردى گناه عبارت‌اند از:

۱. گناه در واقع چرک است و روح را تیره مى‏کند. انسان بر اثر گناه، نه خواب خوبى دارد تا در رؤیا معرفتى نصیب وى شود و نه بیدارى خوبى دارد تا بتواند علم درستى را کشف و تعلیم صحیحى را نصیب دیگران کند. بنابراین، اگر روح تیره شود، بسیارى از اسرار از او نهفته است. روحى که خدا آن را منبع الهام قرار داد و به آن سوگند یاد کرد. این که گفتند سالک، کم‌سخن و مواظب خوراکش باشد، براى همین است که صداى الهام‏هاى الهى را بشنود؛ چون اگر کسى بخواهد صداى درون را بشنود، ناچار است که خود ساکت باشد و حرف نزند.[۴]

۲. وقتى شخص، تحت ولایت شیطان قرار گرفت و وسوسه‏هاى شیطان را پذیرفت و بر اساس آن عمل کرد، به تدریج قلبش منزل شیطان شد، مهمان‌دار او مى‏گردد که این مطلب در آیات شریفه ذکر شده است.[۵] قلب انسان دروغ‌گو و دروغ‌پرداز، جایگاه نزول شیاطین است، اما کسى که هم در مسائل علمى امین و صادق‌الوعد است و هم در مسائل مالى و امور عملى، امین و صادق‌العهد، منزه از آن است که قلبش جایگاه شیطان باشد.[۶]

۳. گناه، حجاب معرفت نفس است. انسان بر اثر گناه خدا را فراموش مى‏کند و این فراموشى حجاب معرفت نفس مى‏شود و نمى‏گذارد کسى خود را هم بشناسد.[۷]

اگر کسى تن به تباهى دهد هستى خود را براى ابد ساقط کرده و خود را به بند کشیده است و دیگر هیچ چیز حتى آتش جهنم نمى‏تواند آن بند را باز کند؛ زیرا آتش گرچه قدرت دارد آهن را نرم کند، ولى اگر آهنى آتشین بود؛ یعنى خود آتش به صورت آهن در آمد، دیگر هیچ چیز نمى‏تواند آن را ذوب کند.[۸]

۴. اثر دیگر گناه این است که شخص گناه‌کار لذت مناجات را از دست مى‏دهد و همیشه حسرت این را مى‏خورد که اى کاش لذتى و حظى از عبادت خود مى‏بُرد، ولى به علت گناه و قساوت قلب، این زمینه را در خود از بین مى‏برد. شیخ صدوق در کتاب التوحید از امام هشتم(ع) نقل مى‏کند که شخصى پرسید: چرا خدا محجوب است؟ فرمودند: "او محجوب نیست، این که شما او را نمى‏بینید در اثر کثرت گناهان است که همانند پرده‏اى جلوى شهود فطرت را مى‏گیرد و نمى‏گذارد انسان با چشم فطرت خداوند را مشاهده کند".[۹]

در روایات اسلامى نیز حجاب‌بودن گناه به طور گسترده مورد توجه قرار گرفته است. مانند این‌که رسول اللَّه(ص) فرمود: "هنگامى که انسان گناه مى‏کند نقطه‏ى سیاهى در قلب او ظاهر مى‏گردد، اگر از آن خوددارى کرده و توبه کند، قلبش صیقل داده مى‏شود، اما اگر مجدداً گناه را تکرار کند، آن نقطه‏ى سیاه زیادتر مى‏شود، تا تمام قلبش را فرا مى‏گیرد. "[۱۰]

آن‌حضرت هم‌چنین فرمود: "کثرت گناهان، قلب انسان را تباه و فاسد مى‏کند".

در همین رابطه از امام صادق(ع) نقل شده است: "چیزى بدتر از گناه قلب را فاسد نمى‏کند، قلب تحت تأثیر گناه واقع مى‏شود و تدریجاً گناه در آن اثر مى‏گذارد تا بر آن غالب گردد".

هم‌چنین امام صادق(ع) فرمود: "وصیت مى‏کنم به پرهیزکارى و ورع از محارم و سعى و اهتمام در عبادت، این را بدان که عبادت بدون اجتناب از محارم نفعى ندارد".

در همین راستا در حدیث نبوى خطاب به اباذر آمده است: "یا اباذر اصل دین ترک گناه است و سرّ دین اطاعت خدا است و بدان که اگر در اثر نماز، چون کمان خم شوى و از روزه چون زه باریک، نفعى به شما نخواهد داشت، مگر با ورع و ترک گناهان، اى اباذر آن‌ها که ترک حرام دنیا و اختیار زهد نمودند، به حق اولیا و دوستان خدا هستند".[۱۱]

۵. انکار قیامت: گناه مانع تأثیر علم به قیامت مى‏شود؛ یعنی ممکن است کسى عالم به قیامت باشد، ولى علمش در زیر لایه‏هاى زنگار شهوات مدفون باشد که چنین علمى کارساز نیست.[۱۲] در سوره‌ی مطففین،[۱۳] قرآن اشاره به کسانى مى‏کند که قیامت را به کلى منکرند، سپس مى‏فرماید: "دلایل قیامت روشن است، تنها کسانى به انکار بر مى‏خیزند که متجاوز و گناه کارند، آن‌ها هیچ‌گاه در برابر آیات الهى تسلیم نمى‏شوند؛ لذا وقتى آیات الهى بر آن‌ها خوانده مى‏شود در ردّ آن‌ها مى‏گویند: این‌ها افسانه و اساطیر پیشینیان است". قرآن با صراحت مى‏فرماید: "چنین نیست که آن‌ها گمان مى‏کنند، این سخنان برای آن است که اعمال زشت و گناهان‌شان چون زنگارى بر دل‏هایشان نشسته است".

از این آیات به خوبى استفاده مى‏شود که گناه صفاى قلب را مى‏گیرد، به گونه‏اى که حقایق در این آیینه‏ى الهى منعکس نمى‏شود، و گرنه آیات حق مخصوصاً در زمینه‌ی مبدأ و معاد روشن و آشکار است.[۱۴]

اثر اجتماعى گناه

گناه باعث انحطاط جامعه و افزایش جرم و جنایت شده و فعالیت افراد فعال جامعه را نیز با توجه به انعکاسى که دارد مختل مى‏کند و مانع پیشرفت جامعه مى‏شود. حتى در جوامع غربى افراد گناه‌کار و خلاف کار از طبقه‌ی پایین جامعه و فاقد موقعیت اجتماعى هستند.

غفلت و جهل منشأ گناه

مهم‌ترین سلاح دشمن و اوّلین راه نفوذ او در انسان، غافل‌کردن است. اگر شیطان بتواند کسى را غافل کند، دیگر رنج تزیین و ایجاد جهل مرکب را متحمل نمى‏شود. اگر با وسوسه‌ی ابلیس صورت مطلوب از یاد انسان برود دیگر شیطان آسوده است. جهل، سرچشمه‌ی اشاعه‌ی فساد است. آیات راجع به داستان حضرت یوسف(ع) نشان مى‏دهد که عشق‏هاى گناه‌آلود و انحرافات جنسى از جهل و نادانى سرچشمه مى‏گیرد، جهل به ارزش‏هاى وجودى انسان، جهل به آثار ارزنده‌ی پاک‌دامنى و عفت، جهل به عواقب گناه و بالاخره جهل به اوامر و نواهى الهى.[۱۵]

راه نجات از گناه

چند راه مى‏توان براى نجات از گناه ذکر کرد:

۱. توبه از گناه[۱۶] و استغفار[۱۷]: توبه در لغت به معناى رجوع است، وقتى "بنده" به مولاى خود بر مى‏گردد، مى‏گویند توبه کرده است. ذات اقدس پروردگار در قرآن کریم به همه‌ی مؤمنان دستور توبه مى‏دهد.

۲. یادآورى گناه،[۱۸]

۳. یاد خدا،[۱۹]

۴. اراده‌ی انسان. [۲۰]

 

پ.ن:

[۱]. ر. ک: «تفاوت معنای ذنب، اثم، عصیان، معصیت، سیئه و خطیئه در قرآن»، ۱۷۵۸۸.

[۲]. جوادى آملى، عبداللَّه، مراحل اخلاق در قرآن، ص ۳۳۴ - ۳۳۲.

[۳]. نهج البلاغه، خ ۱۷۶؛ جوادى آملى، عبداللَّه، مبادى اخلاق در قرآن، ص ۳۱۸؛ نراقی، ملامهدى، جامع السعادات، ص ۱۹۴؛ جوادى آملى، عبداللَّه، تفسیر تسنیم، ص ۴۰۰.

[۴]. مراحل اخلاق در قرآن، ص ۱۵۹ - ۱۵۵.

[۵]. شعراء، ۲۲۲ - ۲۲۱.

[۶]. مبادى اخلاق در قرآن، ص ۱۱۲.

[۷]. مجادله، ۱۹.

[۸]. مبادى اخلاق در قرآن، ص ۲۳۶ - ۲۳۵.

[۹]. توحید صدوق، ص ۲۵۲؛ جوادى آملى، عبداللَّه، فطرت در قرآن، ص ۱۰۳.

[۱۰]. تفسیر قرطبى، ج ۱۰، ص ۷۰۵؛ روح المعانى، ج ۳۰، ص ۷۳.

[۱۱]. کلینى، اصول کافى، ج ۲، باب الذنوب، روایت ۱ و ۱۳؛ مکارم شیرازى، ناصر، پیام قرآن، ج ۱، ص ۳۶۷ - ۳۶۰؛ سیوطی، الدرّالمنثور، ج ۶، ص ۳۲۶؛ مجلسى، حلیة المتقین، ص ۹۸.

[۱۲]. جاثیه، ۲۳؛ تفسیر تسنیم، ج ۲، ص ۲۰۳.

[۱۳]. مطففین، ۱۴ - ۱۱.

[۱۴]. پیام قرآن، ج ۱، ص ۳۶۱؛ تفسیر فخر رازى، ج ۳۱، ص ۹۴.

[۱۵]. تفسیر تسنیم، ج ۳، ص ۳۹۷؛ پیام قرآن، ج ۱، ص ۸۸.

[۱۶]. نور، ۳۱.

[۱۷]. نهج البلاغه، ص ۱۲۸، حکمت ۴۰۹؛ معراج السعادة، ص ۶۶۹؛ مطهرى، مرتضی، فلسفه اخلاق، ص ۱۶۴.

[۱۸]. مبادى اخلاق در قرآن، ص ۵۶ - ۵۵.

[۱۹]. همان.

[۲۰]. احزاب، ۴۱.

منبع: سایت اسلام‌کوئست

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه