خدای رحمان و عادل
از بزرگترین، عظیمترین و زیباترین صفات حضرت حق، ستار (عیب پوش) بودنشه. هیچ تا حالا به این صفت خدا فکر کردی ؟؟؟ نه ؟ آره ؟ هر کسی خودشو بهتر از دیگرون میشناسه. هممون میدونیم که اگه بهترین دوستانمون از کوچکترین گناهمون خبردار بشن، رهامون میکنن و میرن و اصلا پشت سرشون رو هم نگاه نمیکنن. از زندگیمون چیو حاضریم بدیم، اما آبروم جلو دوستان، پدر و مادر، همسر و... حفظ بشه؟
چند سال پیش یکی از دوستانم یه حکایت (طنزمزه) تعریف میکرد که: روزیروزگاری مردی بود که همیشه از خدا میخواست که چشم برزخی، داشته باشه و بتونه باطن آدما رو ببینه. بعد از مدتها عجز و لابه به درگاه خدا، آخرش این حاجتش برآورده شد. راه افتاد تو کوچهپسکوچهها و خیابون و شروع کرد به ورانداز خلق خدا؛
به اولی که رسید، دید ای بابا ! این که عوض پا سُم داره و از خدا خواست که خدایا! اینو به خاطر گناهی که باعث شده به این روز بیفته سنگش کن؛ به نفر دوم هم که رسید دید، ای دل غافل! این یکی روی سرش دو تا شاخ داره و از خدا همون خواستهی قبلیشو دوباره خواست؛ سوی و چهارمی و پنجمی و... که یهو بهش خطاب شد: اگه قرار بود ما به خاطر ارتکاب یه گناه، مردم رو سنگ میکردیم که دیگه فقط کوهستان خلق میکردیم، نه آدمیزاد.
یا اون حکایت کاملا جدی و معروف رو، راجع به مرحوم نخودکی اصفهانی (از بزرگان اخلاق) حتما شنیدین؛ همون که قبرشون درست جلوی در وروی صحن انقلاب امام رضاست. اینا همه نمونههایی هستن برای ثابت کردن اهمیت ستار بودن خدا و کلی حرف دیگه که بمونه... .
حالا به اتفاقاتی که داره دورمون می افته توجه کنید! حواستون هست تو روزنامهها، مجلات، شبنامهها، وبلاگها و موبایلهای بلوتوثدار، درست داریم روبروی این صفت خاص حضرت حق وامیستیم؟؟؟ چندتاشو سراغ دارین؟؟؟ زیادن؛ مگه نه؟؟؟
برملاکردن گناهای پنهانی مردم و اسرار زندگی اونها که چه بسا اصلا گناه هم نیستن، اما جزو خصوصیترین چیزهای یه خانواده و یه انسان محسوب میشه (!!!) دقیقا نقطهی مقابل یکی از بزرگترین و عظیمترین صفات خداست و نقطهی مقابل مردی و مردونگی و البته مقابل تعلیمات صریح دینمون. باقی حرفام بمونه ... .
فقط یادمون باشه که خدا اگه ستاره، رئوفه، عطوفه، غفاره، عادل هم هست ، غیور هم هست.
گفت: در خانه اگر کس است یک حرف بس است. اما برای اینکه بازم اهمیت این موضوع برای کیمیا و کیمیاییها روشن بشه و حرف کیمیا، وزن بگیره، عین یه روایت قدسی رو براتون از کتاب «سخن خدا» که مجموعهای از احادیث قدسی است، نقل میکنم:
رسول خدا (ص) از پروردگارش خواست تا اینکه روز قیامت امتش را در حضور جمع فرشتگان و پیامبران و امتهای دیگر بازجویی نکند، تا نزد آنان عیبهایشان ظاهر نگردد. و تقاضا کرد آنها را طوری بازجویی و محاسبه کن که فقط من و تو آگاه شویم. خداوند فرمود: ای حبیبم! من به بندگان خود از تو رئوفترم، پس هرگاه تو نخواهی که عیوب آنها در نزد دیگران ظاهر شود، من حتی دوست ندارم که پیش تو نیز عیبهای آنان فاش شود. بلکه تنها خودم آنها را بازجویی میکنم ، بطوری که غیر من کسی بر گناهان آنها آگاهی نیابد.
نشانی دقیق روایت: سخن خدا (مجموعه ای از احادیث قدسی)، تالیف سید حسن شیرازی؛ ترجمه و اقتباس: ذکر الله احمدی به نقل از: «جامع السعادات» نراقی
تو خود حدیث مفصل بخوان از مجمل!!!