خود را به غیر بهشت نفروشید
روزه برای این است که انسان به تقوا برسد. (لعلکم تتقون). و انسان باتقوا دو درجه دارد: یکی همان بهشتی که در آن نعمتهای فراوان موجود است: (ان المتقین فی جنات و نهر) و این برای لذایذ ظاهری است. یکی هم مقام عنداللهیشدن است (فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر). در این مرحله دیگر سخن از سیب و گلابی نیست. چون جنت و نهر، مأکولات و مشروبات از آن جسم و بدن اوست، اما لقای حق برای روح اوست. این سر و باطن روزه است.
امام صادق علیهالسلام فرمود: «للصائم فرحتان، فرحة عند افطاره و فرحة عند لقاء الله» روزهدار دو وقت خوشحال است؛ یکی هنگام افطار و دیگری هنگام ملاقات با پروردگار.
روزهدار در بعضی دعاها از خداوند، جمال تام میخواهد: «اللهم انی أسالک من جمالک بأجمله و کل جمالک جمیل».
نظامی گنجوی شاعر معروف در تبیین عشق مجازی و حقیقی، میگوید: در پایان امر که لیلی مریض شد به مادرش وصیت کرد و گفت: مادر پیام مرا به مجنون برسان و به او بگو: اگر خواستی به کسی علاقهمند شوی، به موجودی که با یک تب از بین میرود دل نبند.
حیف است که انسان به خودش و به غیر خدا و به هر آنچه که متغیر است، دل ببندد؛ زیرا هر چه غیر خداست، در معرض زوال و تغییر است و نمیتواند جزای انسان باشد؛ جزای روزهدار، لقای حق است.
به ما گفتهاند، جمال مطلق را در سحرهای ماه مبارک رمضان، بخواهید و به گوشدادن بسنده نکنید، زیرا گوشدادن غیر از خواستن است. چه مقام بلندی برای انسان میسور بود که به ما گفتهاند: بگویید: «اللهم انی أسالک من نورک بانوره و کل نورک نیر» این ادعیه را در ماه مبارک رمضان به ما آموختند برای این که انسان روزهدار، لایق چنین سخن گفتن است و این دهان میتواند بگوید: «اللهم انی أسالک من جلالک بأجله و کل جلالک جلیل».
سخن از حور و غلمان، سیب و گلابی و جنات و نهر نیست؛ بلکه سخن از کمالات معنوی است و این مقام برای انسان وجود دارد، اگر این مقامات برای ما نبود، دستور خواندن این دعاها را نمیدادند. پس میشود به آن مقام رسید؛ چون میتوان روزهی مستحبی گرفت و افطاری خود را به یک غیر مسلمان اسیر داد.
اگر انسان روزهی مستحبی بگیرد و محصول دستاس خود را به صورت نان در بیاورد و به اسیر بدهد و بگوید (انما نطعمکم لوجه الله) چرا که (فأینما تولوا فثم وجه الله) این ممکن است. اگر خدمتگزار خاندان عصمت، یعنی فضهی خادمه در کنار اطعام حضور دارد معلوم میشود ما هم میتوانیم به این مقام برسیم و اگر خودمان را ارزان فروختیم ضرر کردهایم.
ارزش انسان
روایت لطیفی را مرحوم کلینی در جلد ۱ کافی از امام هفتم سلامالله علیه نقل فرموده، که مرحوم محقق داماد، در شرح آن بیان شیرینی دارد.
حدیث این است که حضرت فرمود: «ان أبدانکم لیس لها ثمن الا الجنه، فلا تبیعوها بغیرها» بدن شما به اندازهی بهشت میارزد؛ آن را به غیر بهشت نفروشید. که ضرر خواهید کرد.
مرحوم محقق داماد میفرماید: این روایت ناظر به آن است که روحتان فوق بهشت است. روح را باید «جنة اللقاء» بدهید. روحتان بایستی به (عند ملیک مقتدر) برسد و بهترین راه برای عنداللهیشدن روزهگرفتن است.
باطن روزه به صورت لقای خدا ظهور میکند و برای انسان، همتی بالاتر از لقای حق فرض ندارد. چون انسان موجودی ابدی است که هرگز از بین نمیرود، بلکه در نهایت از عالمی به عالم دیگر منتقل میشود. اگر باطن روزه نصیب او شد، پیوسته در محضر حق است؛ بدون اینکه از حضور دایمی رنج ببرد. یکنواختی در بهشت رنجآور نیست، اصولا در آنجا رنجی وجود ندارد؛ خواه بهشت ظاهری که (جنات تجری من تحتها الأنهار) باشد یا بهشت معنوی. انسان بدون اینکه رنج و خستگی و تشنگی و گرسنگی را بچشد، لذت سیری را احساس میکند؛ وضعیت بهشت مانند دنیا نیست.