خود را شبی در آینه دیدم دلم گرفت؛ سیدمهدی نقبایی
سه شنبه, ۱۱ تیر ۱۳۸۷، ۰۲:۴۰ ق.ظ
بسمالله الرحمن الرحیم
خود را شبی در آینه دیدم دلم گرفت
از فکر اینکه قد نکشیدم دلم گرفت
از فکر اینکه بال و پری داشتم ولی
بالاتر از خودم نپریدم دلم گرفت
از اینکه با تمام پسانداز عمر خود
حتی ستارهای نخریدم دلم گرفت
کمکم به سطح آینهام برف مینشست
دستی بر آن سپید کشیدم دلم گرفت
دنبال کودکی که در آن سوی برف بود
رفتم ولی به او نرسیدم دلم گرفت
نقاشیام تمام شد و زنگ خانه خورد
من هیچ خانهای نکشیدم دلم گرفت
شاعر کنار جو گذر عمر دید و من
خود را شبی در آینه دیدم دلم گرفت
سیدمهدی نقبایی
* منبع: وبلاگ دفتر سیاه
* متاسفانه به عکس با کیفیت شاعر -مستندا- در نت دست نیافتم. امیدوارم گذر خودش به اینجا بیفتد و یک عکس باکیفیت برای ثبت در کنار آثارش برای کیمیا ارسال کند (kimia514@gmail.com).