دردم این است عمو نیز در این قافله نیست؛ حضرت رقیه (س)؛ مهدی نظری
شنبه, ۲۷ اسفند ۱۳۹۰، ۰۲:۴۳ ب.ظ
بسم الله الرحمن الرحیم
دردم این است عمو نیز در این قافله نیست
مثل من پای کسی پر شده از آبله نیست
گفتم از منبر نی آیهی توحید نخوان
سنگها منتظر و خواندن تو بیصله نیست
عمهام شاهد من خورده مگیری بابا
بس که بر خار دویدم نفس هروله نیست
بیقباله به من از حرص فدک، سیلی زد
بدتر از مادر تو گشتهام اما گله نیست
گله این است که آن روز ندیدم رفتی
گوشوار همهی ما پس از آن زلزله نیست
دوست داری که بپرسی گل سرهام کجاست؟
پاسخ من فقط این است پدر جان بله... نیست
از سر نیزه پدر خوب ببین دور و برت
چادرم روی سر دخترک حرمله نیست؟
نیمهشب با سر تو گرم سخن میشوم و
مطمئنم سخنم با تو کم از نافله نیست
نور چشمان مرا گرچه به سیلی کم کرد
یا علی گفتن من پشت عدو را خم کرد
مهدی نظری
از وبلاگ من غلام قمرم