درسهای اخلاقی یک دزدی
همین یکی دو روز پیش که جناب آقای احمدینژاد برای افتتاح مسکن مهر شهر جدید پرند و به اصطلاح پایتخت مسکن مهر ایران، به این شهر آمده بود، آقا یا آقایان دزد زحمت کشیدند و خانهی برادرم را خالی کردند. از فرش و تلویزیون و... گرفته تا چند عدد دلستر ناقابل که طفلیها لابد از تشنهگی مجبور شدند در یخچال را بدون اجازه باز کنند و بردارند و ببرند و بخورند.
درسهای اخلاقی:
1- در دهاتی که ما در آن زندگی میکنیم رسم بر این است که اگر قصد دعوتکردن مهمان داشته باشیم، قبل از هر چیز مقدمات پذیرایی از او را فراهم میکنیم؛ چه میدانم، مثلا میوه میخریم، کاهو، گوجهفرنگی، سس حتی؛ و چیزهای دیگر؛ خانه را آب و جارو میکنیم و تازه اگر خاطر مهمان خیلی برایمان عزیز باشد، ممکن است برویم دنبالش، بیاوریمش و ببریمش؛ خلاصه کاری میکنیم تا اسباب راحتی و آرامش مهمانمان فراهم شود. حالا نمیدانم حکایت این شهرهای جدید چیست که کاملا عکس است: اول مردم را ساکن میکنند بعد میروند سراغ فراهمکردن امکانات رفاهی مثل آب و برق و گاز و تلفن و پلیس و آتشنشانی و دادگاه و گشت نیروی انتظامی و.... البته به نظرم قطعا خرید کاهو و میوه و باقی مخلفات مهمانی، باید مهمتر از ایجاد امکانات شهری باشد، وگرنه مسئولان لابد یک فکری میکردند؛ شاید هم رسم دهات ما رسم غیرمرسومی است.
2- یکوقت خداینکرده فکر نکنید که امکانات شهر جدید پرند، اینگونه باشد که عرض شد! اینجا امکانات عالی است: چندتا مسجد دارد، یک درمانگاه دارد، ساختمان پزشکان دارد، بانک ملی و مسکن دارد، نانوایی دارد، یک کلانتری دارد که فکر کنم، فقط یک گشت دارد و کلی چیزهای دیگر.
3- زنگ زدیم 110؛ فکر میکنم مقیاس سنجش زمان زمینیها با ما ساکنان کرهی مریخ، کمی تفاوت داشته باشد. چون 4 دقیقهی زمین مساوی است با "یک ساعت و نیم" ما کرهی مریخیها. چون وقتی تماس گرفتیم با 110 یکساعت و نیم طول کشید تا تشریفشان را بیاورند.
4- مبادا فکر کنید که با یک تماس، یکساعت و نیم زمان برده تابیاند؛ بلکه از این جهت که کار از محکمکاری عیب نمیکند؛ 3 یا 4 بار تماس گرفتیم با 110 و کلانتری محل، و یک بار هم خودم رفتم کلانتری برای گزارشدادن، تا آمدهاند. خدا رحم کرد دعوا نبود و بزنبزن؛ وگرنه تا 110 بیاید، n عدد کشته و زخمی به جای میماند.
5- برای بار آخر که تماس گرفتم با کلانتری، مامور پشت تلفن گفت: «یکربع دیگه». با خودم گفتم: نکند اشتباها آژانس را گرفته باشم؟!!! برای همین سوال کردم: «اونجا آژانسه یا کلانتری؟» که کلانتری بود و نه آژانس.
6- راستی اصلا جای نگرانی نیست، چون فقط خانهی برادر من نبود که مشمول عنایت آقا یا آقایان دزد شده بود؛ در همان کوچهی برادرم یک خانهی دیگر، چند کوچهبالاتر یکی دیگر و... همهاش هم در طی دو شب متوالی. البته خوشبختانه این موضوع، کمسابقه و بیسابقه هم نیست: همین چند وقت پیش، آقا یا آقایان دزد مودب و باشخصیت، فقط احتمالا به خاطر همراه نداشتن جارو، نتوانسته بودند زمین چند خانهی دیگر را بعد از تخلیه، تمیز کنند. (شرمنده! برای رعایت مسائل امنیتی، از ارائهی گزارش کاملتر و دقیقتر معذورم)
7- و غیره
پ.ن:
الف- دست رفیق برادرم و خانوادهاش و رفیق خودم و آن یکی برادرم و دو عدد همسایه که خودشان را، بسیار بسیار بسیار زودتر از 110 به محل وقوع جرم رساندند، درد نکند و همچنین دست آقای مامور جوان آگاهی که برای انگشتنگاری آمده بود و با حوصله و دقت فراوان مدتها برای یافتن اثرانگشت مناسب وقت گذاشت.
ب- فعلا کس دیگری برای تشکر، در باب این موضوع سراغ ندارم؛ خوشبختانه یا متاسفانه!